نهمین جلسه از دوره دوازدهم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی کریمان کرمان با استادی مسافر اسحاق، نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر مهدی با دستور جلسه «نقش CD و نوشتن آن در آموزش» روز سهشنبه ۲۷ آبان ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.

سخنان استاد:
سلام دوستان اسحاق هستم مسافر
ای خدا این وصل را هجران مکن
سرخوشان عشق را نالان مکن
نیست در عالم ز هجران تلختر
هرچه خواهی کن ولیکن آن مکن
بسیار خوشحالم و خداوند بزرگ را شاکر و سپاسگزارم که دارم این جایگاه را باردیگر تجربه میکنم. تشکر میکنم از مهندس عزیز که چنین بستری را برای ما فراهم نمودن و پریروز تاریخ ۲۵ آبان سالروز تولد مهندس بود که این تولد را به همه اعضای کنگره ۶۰ تبریک عرض میکنم. تشکر میکنم از استاد دلسوزم آقا علیرضا که این لطف را در حق من کردند که من بتوانم این جایگاه را تجربه کنم از آقای محسن زارکوهی متشکرم که در سفر اول خیلی به من کمک کردند و از ایجنت محترم آقا سینا تشکر میکنم که همیشه یاور ما هستند.
یادم هست در سال ۹۹ روز یکشنبه ۱۳۹۹/۳/۲۷ ساعت سه و نیم من با یکی از دوستام باحال خراب وارد شعبه گنجعلیخان شدم و یادش بخیر آقای محسن نجمایی راهنمای تازه واردین من بودن. به من گفت اگر خماری بلند شو و برو من گفتم نه من از ظهر نشستم پای منقل و الان حالم خوبه صحبتهای اولیه را با من کرد و گفت برو توی جلسه بشین بعد از جلسه میبینمت و توی جلسه فکر میکنم جشن یک سال تولد آقای محسن شهریاری بود همسفرش هم مادرش بود وقتی که گفت من با مصرف شیره وارد کنگره شدم و بعد از رهایی من به وجد آمدم گفتم پس من هم میتوانم. زمان اعلام سفر هم آقا علیرضا استادم فکر کنم ۸ سال رهاییشون بود وقتی که اعلام سفر کرد من هم گفتم پس من هم میتوانم اینها همه به واسطه این بود که زمانش فرا رسیده بود من به واسطه یک نفر دیگر آمدم کنگره به من گفت که باید سیدی بنویسی من گفتم با ۱۲ سال درس خوندن وارد تاریکی شدم وقتی که میخواستم درس بخونم یکی از دوستان گفت بیا یک حب تریاک بکش تاصبح بیدار میمونی و درس بخون من ۳۰ سال هست که اصلاً نمیدونم کتاب چیه درسته دیپلم دارم ولی اصلاً کاری به خواندن و نوشتن ندارم.
دستور جلسه امروز نقش سیدی و نوشتن آن در آموزش؛
ما وقتی که تازهوارد میآید ما مثلث درمانو به اون یاد میدیم درسته که مثلث درمان یه ضلع آن جسم یک ضلع آن جهانبینی و ضلع دیگر آن روان و خلقوخو است جسم در مدت زمانی که فرد دارو مصرف میکنه طی مدت ۱۰ الی ۱۱ ماه به تعادل میرسد و میمونه روان و جهانبینی و روان و خلقوخو در جلسات در پارک در مشارکتها و غیره به تعادل میرسد و جهانبینی همان سیدیها نشریات و کتابها میباشد من یادم هست در سال ۹۹ سیدی بود من هر باری که استادم میگفت میرفتم ۴ یا ۵ سیدی میگرفتم. سیدی وقتی که میگذاشتیم روی دستگاه و میخواستیم گوش کنیم با هر بار استپ دو دقیقه جلو میرفت و خیلی مشکل بود و چون زمان کرونا بود جلسات مرتب برگزار نمیشد فقط یکشنبه و پنجشنبهها برگزار میشد سهشنبهها به صورت غیر حضوری بود که ما بایستی مشارکت میکردیم من هم سر کار بودم و سیدی نوشتن خیلی برایم مشکل بود و فکر میکردم این مشقی هست که به من دادهاند اصلاً درک نمیکردم دو یا سه ماه که گذشت آقا علیرضا گفتن این چهار صفحه که نوشتی به درد خودت میخورد. من آخر سیدی که دبیر خلاصه جلسه را میگفت اونو مینوشتم دیدم حالم خیلی خرابه استاد دارو بهم میداد تعادل جسمی خوب بود ولی از نظر روانی به هم ریخته بودم اینها همه باعث شد که من یواش یواش راه افتادم برای من خیلی سخت بود من دو هفتهای یک سیدی مینوشتم کار به جایی رسید که من در پایان سفر به جای ۴۰ سیدی چهل و چند سیدی نوشته بودم اون دو سه سیدی را هم پشت برگ رهایی اضافه کردن.

خدا را شکر میکنم که توی این بستر قرار گرفتم وقتی که وارد کنگره شدم آن ترس، منیت، ناامیدی، بیخوابی، غیبتها همه توی جسمم بود حاضر نبودم حتی به خودم دروغ میگفتم و توی زندگی فهمیدم که بیشتر در تاریکی فرو میروم ولی خوب کنگره چیزهایی به من داد که یاد گرفتم نوشتن سیدی کمکم دیدم که هم خطم خوب میشود، افکارم باز میشود و سیدی را هر چند بار که گوش میکردم مطالب جدیدی یاد میگرفتم. سیدی که در هفته قبل مینوشتم متوجه میشدم که پایه یادگیری در تکرار است و هرچی که سیدی را بیشتر گوش کنه باعث میشه مطالب جدیدتری یاد بگیره. من در سال ۹۶ وقتی که عروسی دخترم بود، وقتی که من وارد تالار شدم شام خورده بودند خانم من زنگ میزد گفت بیا میگفتم من یکم دیگه میکشم میآیم اینها همش توی کنگره یاد گرفتم و از آموزشهای کنگره بود و وقتی که مراسم عقد پسرم بود ساعت سه و نیم جلوی تالار قرار داشتم من ساعت سه و ربع اونجا بودم تا وقتی که طرف آمد و در را باز کرد و من میوه و شیرینیها را بردم داخل فرق این دوتا خیلیه من اونجا آخر جلسه رفتم رسیدم ولی اینجا قبل از ساعت مقرر و یاد گرفتم این نظم و انضباط همه اینها به خاطر آموزشهای مهندس میباشد وقتی که بخوای پالایش انجام شود باید ذرهذره با آموزشهای سیدی پالایش و تزکیه انجام شود.

یادم هست که هیچ موقع روان و خلق خوی من خوب نبود آقا سینا ایجنت محترم میدونن که من وقتی که شرکت واحد کار میکردم اگر کسی پشت سر من بوق میزد با اتوبوس میپیچیدم جلوش و حتی یادم هست که توی خیابون شریعتی رفتم توی جوب به خاطر که یکی پشت سرم بوق زد ولی الان چند روز پیش چهارراه ۲۰ متری یک خانمی پشت سرم بوق زد کشیدم کنار و گفتم بیا و رد شو و حتی یک حرفی هم به من زد من به خودم گفتم که او حالش خراب است من که حالم خوب است و اینها همه به واسطه آموزشهایی هست که آقای مهندس راه درست زندگی کردن را به ما یاد داده که چه جوری غذا بخوریم چطوری بخوابیم و چطوری درست زندگی کنیم و حتی تغذیه سالم هم به واسطه سیدیهای مهندس میباشد.
صحبتهایم را با جملهای از سردار به پایان میرسانم روزهای تعلیم تمام شدنی نیست ما و شما و همه آنانی که تعلیم میدهند و تعلیم میبینند همیشه در حال ستایش و نیایش قدرت مطلق هستند پس آن کنیم که فرمان است
امیدوارم که سایه مهندس سالیان سال بر سر ما باشد و از آموزشهای ایشان استفاده کنیم خودتان و آقای مهندس را تشویق بفرمایید.

تایپ: مسافر محمد ف لژیون سوم
ارسال: مسافر مهدی لژیون دوم
- تعداد بازدید از این مطلب :
154