آموزش انسان را پخته و صیقل میدهد، اما گوشکردن بهتنهایی جوابگوی آموزش صحیح نیست و حتماً باید با نوشتن همراه باشد تا ملکه ذهن شود و در ضمیر ناخودآگاه بهدرستی جای بگیرد. خاطراتم را از روز اولی که به کنگره وارد شدم به یاد میآورم. واردشدن من به کنگره با تمام رهجوهای دیگر فرق میکرد، چرا که من خود تحصیلکرده بودم و بسیار در نوشتن تبحر خاصی داشتم.
در هر جلسهای که وارد میشدم گزارش جلسه، خلاصه صورتجلسه و عملکرد جلسه را مینوشتم. در منزل خودم شاید بالغ بر ۱۰ تقویم سالنامه داشتم که خلاصه گزارشهای جلسات و عملکرد استادانی بود که من پای سخن آنان نشسته بودم.
همیشه به فرزندانم میگفتم اگر من مردم دفترهای من را گاهی باز کنید و بخوانید؛ چون تجربیاتی را از استادانی دریافت کرده و در آنها نوشتهام و برای شما هم مثمرثمر خواهد بود. بر همین اساس، روز اولی که وارد شعبه فردوسی شدم گفتم آمدهام تحقیقات کنگره را بنویسم. با خودم خیال میکردم فقط من میتوانم بنویسم و بقیه نمیتوانند. از روز اولی هم که وارد لژیون شدم یک دفتر بزرگ با خودم داشتم تمام صحبتهای راهنمایم را خلاصهنویسی میکردم. گوشم به دهان راهنما، اما چشمم به دفتر و دست خودم بود. تقریباً چند جلسهای که گذشت دیدم همه سیدی مینویسند و هفتهای یک سیدی تحویل راهنما میدهند. گفتم من خلاصه جلسه را مینویسم و دیگر نیازی به سیدی نوشتن نیست، اما راهنما گفت تو باید تمام آن سیدی را بنویسی و حتی واوی از آن را هم جا نیندازی. آنجا بود که فهمیدم چیزی که من خلاصه میکردم گزارش عملکرد بود نه یک آموزش.
امروز در این جایگاه و در این ساعت از عمرم، هر روزی که سیدی آقای مهندس میآید، آن را در عرض یک یا دو روز مینویسم و در روزهای بعد چندینبار گوش میکنم تا نوشتن من همراه با آموزش و ثبتشدن در ضمیر ناخودآگاهم باشد. اکنون فهمیدهام کنگره60 واقعاً کارخانه انسانسازی است.
خدا را هزاران بار شاکر و سپاسگزارم که آموزشهای کنگره باعث شد من از کنگره جدا نشوم و همین سی دی نوشتنها من را تشویق به آمدن به کنگره کرد. تشکر از افرادی که اجازه خدمتکردن در کنگره و علیالخصوص شعبه غزالی را به من دادند. همچنین از راهنمای خوبم همسفر اعظم تشکر میکنم.
نویسنده: همسفر ملیحه رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون چهارم)
ویراستاری و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر سودابه (لژیون اول)، نگهبان سایت
همسفران نمایندگی غزالی مشهد
- تعداد بازدید از این مطلب :
28