ششمین جلسه از دوره سیوهشتم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی فردوسی مشهد به استادی راهنمای ویلیام همسفر هایده، نگهبانی همسفر راضیه و دبیری همسفر تکتم با دستور جلسه (نوشتن سیدی و نقش آن در آموزش)؛ روز دوشنبه ۲۶ آبان ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
خداوند را شاکر و سپاسگزارم که باری دیگر به من اجازه داد، در این موقعیت باشم و آموزش بگیرم و از راهنمایم همسفر مریم تشکر میکنم که به من این فرصت را دادند تا خدمت کنم. دوست داشتم در ابتدا این توضیح را بدهم که چرا من همیشه میگویم؛ با افتخار مسافر نیکوتین هستم، برای اینکه من در همین لحظه و جایگاه، هر برداشتی که از کنگره۶۰ و مطالب آن دارم مدیون سفر نیکوتین هستم، چراکه من قبل از سفر حتی خجالت میکشیدم که بخواهم نشان ویلیام را داشته باشم، اما در حال حاضر شال آن دور گردنم است و به آن افتخار میکنم و تا زمانیکه در کنگره حضور داشته باشم، همیشه اعلام خواهم کرد که با افتخار مسافر نیکوتین هستم؛
اما در رابطه با دستور جلسه نوشتن سیدی و نقش آن در آموزش، صحبتهایم را اینطور شروع میکنم که در کنگره برای هر سفری یک چیزی تعریف شده است؛ برای سفر DST شربت OT، برای سفر نیکوتین آدامس نیکوتین خوراکی، برای سفر جونز و تغذیه سالم برنامههای صحیح غذایی برنامهریزی شده است؛ اما برای سفر جهانبینی چه؟ من هر چه فکر کردم به جز سیدیهای آقای مهندس و استاد امین چیزی به ذهنم نرسید. ما در هیچ کجای جهان نداریم که فرد در ۶۰ دقیقه چیزهایی که باید را موشکافی کند و دقیقاً در میان همان صحبتها، برای آن مشکلی که داریم راه حل بدهد، حتی گاهی ما سیدیهای ۳۰ یا ۴۰ دقیقهای داریم. میدانیم که اگر یک جلسه مشاوره ساده هم برویم، یک ساعت و نیم صحبت کنیم باید جلسه بعد آن مشاور یا دکتر به ما راه حل بدهد.
من قبل از سفر نیکوتین، سیدی مینوشتم؛ اما فقط نوشتن بود، هیچ چیزی متوجه نمیشدم و گمان میکردم میفهمم؛ اما در اصل چیزی که میدانستم با چیزی که عمل میکردم بسیار تفاوت داشت.
در سیدی ترس استاد امین میگویند: ما باید با ترسهای خود مقابله کنیم و آن در مقابل تفکر، در مثلث دانایی است. من میترسیدم که به لژیون ویلیام بروم؛ زیرا با خود میگفتم دیگران چه فکری در مورد من خواهند کرد، چراکه آنها نمیدانند من مصرف قلیان داشتم و فکر میکنند که من سیگار مصرف میکنم، به همین دلیل نشان ویلیام را دوست نداشتم؛
اما یک روز به خود گفتم؛ آیا به کنگره آمدهای که بگویی دیگران راجعبه تو چه فکر میکنند؟ آیا واقعاً برای همین، اینجا هستی؟ خیر، من برای هدف بزرگتری به این مکان آمدهام که باید برای آن تلاش کنم. من همین جا اعلام میکنم که اگر همسفری هست که این فکر را دارد که دیگران راجع به من چه فکری میکنند، به نظر من هنوز از ۴۰ سیدی چیزی درک نکرده است. من سیدی منیت استاد امین را گوش دادم و نوشتم که تَوهم دانایی باعث میشود که انسان خود را خیلی دانا بداند و جایگاهش را گم کند.
من قبل از سفر ویلیام بسیار خود را دانا میدانستم و میگفتم: چرا سفر نیکوتین انجام دهم، من سالی یک بار مصرف میکنم. اینقدر در جهل بودم که دو ماه آخری که میخواستم وارد لژیون شوم از قلیان استفاده کردم؛ زیرا هنوز نپذیرفته بودم که مصرفکننده هستم. بزرگی حرف زیبایی گفتند: که واژه معلم تَوهم دانایی دارد، چرا که انسان فکر میکند، میداند و چیزی بلد است که یاد بدهد. من فکر میکردم میدانم؛ اما نمیدانستم.
سفر نیکوتین برای من چالشهایی داشت که گاهی بین بودن و نبودن باید یکی را انتخاب میکردم؛ یعنی حتی صدای خرد شدن استخوانهایم را میشنیدم. من در سیدی قضاوت استاد امین گوش دادم و نوشتم که اگر صفتی را چه کم چه زیاد در دیگری میبینم، قطعاً آن را در خودم دارم و به همین دلیل است که آن را درون شخص، تشخیص میدهم. قضاوت کردن فقط برای خداوند است و من در جایگاهی نیستم که این کار را انجام دهم. زمانیکه آقای مهندس میفرمایند: من حتی لباسی که بر تن دارم از خودم نیست، پس در چه جایگاهی هستم که بخواهم کسی را قضاوت کنم، من هیچگاه نمیتوانم پیشینه و تاریکیهایی را که حتی عزیزترین فرد زندگیام تجربه کرده است به طور کامل درک کنم. به همین دلیل هرگز حق قضاوت کردن را ندارم.
در سیدی یین و یانگ از استاد امین، این نکته را آموختم که هر سیاهی یک نقطه سفید و هر سفیدی یک نقطه سیاه دارد. این به آن معنا است که هیچچیز خوبِ مطلق یا بدِ مطلق نیست؛ هیچچیز کاملی وجود ندارد و هیچچیز هم ناقص نیست. این من هستم که با اعمال و افکارم انتخاب میکنم که نقطه سفید یا نقطه سیاه را تغذیه و رشد دهم. من تمام این سیدیها را با قصد و نیت از میان ۴۰ سیدی انتخاب کردم؛ زیرا اکثر همسفران سفر اولی یا سفر دومی هستند که در حال نوشتن یا به تازگی نوشتهاند. هدف من از انتخاب این بود که پیامی را برسانم؛ همسفری که این سیدیها را نوشتی یا در حال نوشتن هستی، اگر هنوز نپذیرفتهای که مصرفکننده نیکوتین هستی و با ترسهایت مقابله میکنی و در حال بها دادن به همان نقطه سیاه درون آن سفیدی هستی، همانطور که آقای مهندس میفرمایند: تو هیچ از جهانبینی و کنگره درک نکردی. در سیدی سیگار و جایگزینی که جزو ۴۰ سیدی هست، آقای مهندس به زیبایی بیان میکنند که جهانبینی ریشه درخت است و فرد مصرفکنندهای که حقیقت مصرفکننده بودن خود را نمیپذیرد و جسمش در حال تخریب است، درواقع ریشه درخت او پوسیده و خراب است.
من نام این سیدیها را آوردم؛ چون حقیقتاً از آنها آموزش گرفتهام و برای این دستور جلسه آنچه که به ذهنم رسید این بود. نمیخواستم کلیشهای صحبت کنم و صرفاً بگویم نوشتن خوب یا بد است؛ زیرا من شخصاً از مخالفان سرسخت نوشتن بودم، شاید هیچکس در کنگره به اندازه من مخالف این کار نبوده است در ابتدا تنها دلیل من برای نیامدن به کنگره، نوشتن سیدی بود. مادرم یک سال به طور مداوم به من میگفتند؛ که همراه پدرم به کنگره بیایم، زیرا میدانست به دلیل سطح سواد بالایی که دارم به جایگاه خوبی میرسم؛ اما من مخالف بودم و نمیرفتم، حوصله سیدی نوشتن نداشتم؛ چون پدرم سیدی نمینوشتند و من مجبور بودم سیدیهای او را هم بنویسم و واقعاً خسته شده بودم و میگفتم: نوشتن همان ۴۰ سیدی پدرم برای رهاییاش کافی است و من دیگر حوصله ندارم؛ اما تمام درکی که من امروز دارم، از همین سیدیها به دست آوردم. من از ۳۰ سیدی به بعد فقط سیدیهای استاد امین را نوشتم چون واقعاً به جهانبینی نیاز داشتم.
در پایان باید این کلام زیبای استاد امین را نقل کنم که درد، شکافندۀ فهم است و من در سفر نیکوتین، آن درد را تا مغز استخوانم تجربه کردم. به همین دلیل امروز این فهم را کسب کردم و تا همیشه با افتخار میگویم: مسافر نیکوتین هستم.
تقدیر از ورزشبان دارت

تقدیر از ورزشبان شطرنج
.jpg)
رهایی ۴۰ سیدی و ۳۰ سیدی همسفر پری و رهایی ۳۰ سیدی همسفر اکرم رهجویان راهنما همسفر فرزانه از لژیون پانزدهم

لژیونهای تغذیه سالم


لژیون ویلیام


مرزبان کشیک: همسفر بهاره
تایپیست: همسفر فائزه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون نوزدهم) و همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون شانزدهم)
عکاس: همسفر حدیث رهجوی راهنما همسفر نرگس (لژیون چهاردهم)، همسفر پری رهجوی راهنما همسفر فرزانه (لژیون پانزدهم)
ارسال: همسفر زهرا دبیر سایت
همسفران نمایندگی فردوسی مشهد
- تعداد بازدید از این مطلب :
254