چهارمین جلسه از دوره سی و دوم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی لوئیپاستور با استادیِ مسافر رضا، نگهبانیِ مسافر حسن و دبیریِ مسافر مهدی، با دستور جلسهٔ «نقش سیدی و نوشتن آن در آموزش» روز دوشنبه مورخ ۲۶ آبان ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد
مسافر رضا در ابتدای جلسه با ابراز خوشحالی و شکرگزاری از قرار گرفتن در این جایگاه، آن هم برای اولین بار، و با تشکر از راهنمایان، ایجنت شعبه، نگهبانان و مرزبانان، به روزهای ابتدایی حضور خود در شعبه اشاره کرد و گفت:
از همان ابتدا که محبت مسافران را دریافت کردم و از موفقیتهای آنها شنیدم، در این مسیر ماندگار شدم و با پذیرش خدمتها توانستم مسیر موفقیت در درمان را طی کنم.
با اشاره به دستور جلسه و نقش سیدی در آموزش، که بخش مهمی از درمان است، به بیان تجربهٔ شخصی خود از روزهای آغازین سفر می پردازم:
نوشتن سیدی برای من بسیار سخت بود و تا دو هفته هیچ چیزی یادداشت نکردم. تا اینکه آقا فرشید، راهنمایم، تأکید کردند: هر مقدار که میتوانی بنویس؛ مهم این است که شروع کنی. در هفتهٔ سوم سفر، تنها دو صفحه از سیدی وظایف رهجو را نوشتم که با تشویق و تأیید راهنما همراه شد. در نهایت، پس از دو ماه، نوشتن همین سیدی به پایان رسید؛ سیدیای که بیش از شش بار امضا، تأیید و تشویق راهنما روی دو یا سه صفحه آن، چند بار ثبت شده بود.
همین تأییدهای مکرر راهنما تأثیر بزرگی روی من گذاشت. من فردی بسیار بیقرار بودم؛ حتی پس از شروع سفر هم نمیتوانستم بنشینم. با داشتن دو فرزند کوچک مدام از ساختمان بیرون میرفتم و حتی قادر نبودم ده دقیقه یکجا بنشینم و تمرکز کنم. اما با پایان نوشتن سیدی وظایف رهجو و شروع سیدی دوم، متوجه شدم که میتوانم تمرکز داشته باشم، بنشینم و بنویسم. در واقع، این مشکل عدم تمرکز من بهتدریج برطرف شد و مرا از بیقراری بیرون آورد. در سفر دوم بود که فهمیدم چه مسئلهٔ بزرگی در همان ابتدای سفر، با نوشتن سیدیها از من حل شده است.
.JPG)
تأثیر دیگر سیدیها همان است که آقای مهندس فرمودند: سیدی یک تکلیف است؛ همانند کودکی که با انجام تکالیف از مرحلهای عبور کرده و به کلاسهای بالاتر میرسد. ما نیز برای گذر از سفر اول، سفر دوم و مراحل خدمتی باید سیدی بنویسیم.
در بسیاری از فضاهای مجازی میگویند شکرگزاری و خواستهها را بنویسید؛ چون وقتی دست به قلم میشویم و خواستهای را روی کاغذ میآوریم، به نفع ما در هستی، ثبت میشود. حتی ممکن است هنگام نوشتن، متوجه اثر آن نشویم، اما در جایی، در برخورد با خانواده، در محیط کار یا در یک رفتار درست، چیزی در ما القا میشود. بعد که فکر میکنیم، میپرسیم: من این را کِی و کجا یاد گرفتم؟ و میفهمیم این اثر همان سیدی است که روی کاغذ آورده شد و در هستی ثبت گردید؛ گاهی حتی چند سال بعد در قالب یک رفتار درست خودش را نشان میدهد.
ممنون که به صحبتهای من گوش دادید.
در ادامه با حضور دیده بان محترم، جناب آقای مجدیان، مراسم تقدیر و تشکر از مرزبانان دورهٔ قبل و همچنین مراسم معرفی مرزبانان دورهٔ جدید و اجرای پیمان مرزبانی برگزار گردید.

خلاصه سخنان دیده بان محترم، جناب آقای مجدیان:
ما انسانها معمولاً ویژگی مشترکی داریم. خداوندی که ما را خلق کرده، دربارهٔ این ویژگی توضیح داده است: هنگامی که موقعیتی، شرایطی یا جایگاهی برای ما فراهم میشود تا از آن استفاده کنیم و در آن رشد کنیم، اغلب نمیتوانیم از آن فرصت تماموکمال بهرهبرداری کنیم. معمولاً زمانی متوجه ارزش فرصت میشویم که به پایان نزدیک شده است و آنوقت از کسی که این شرایط را برایمان فراهم کرده میخواهیم: «آیا میشود یک روز، یک هفته یا یک ماه دیگر به ما وقت بدهید؟»
در کنگره نیز همینگونه است؛ چه راهنما باشیم، چه ایجنت، مرزبان، مسئول OT یا هر خدمت دیگری. زمانی که به ما اعلام میکنند مدت خدمتمان به پایان رسیده و باید جایگاه را تحویل بدهیم، میگوییم: «من تازه یاد گرفتهام! تازه امروز قلق کار را پیدا کردهام! میشود یک فرصت دیگر بدهید؟»
خداوند دربارهٔ ما میفرماید: زمانی که عمر انسان در این حیات به پایان میرسد و فرشتگان برای گرفتن جان او میآیند، همهٔ انسانها میگویند: «ای کاش یک روز دیگر بودم… اگر یک لحظهٔ دیگر به من فرصت بدهید، تازه میدانم چه باید بکنم.»
انسانهای آگاه کسانی هستند که از فرصتهای خود استفاده میکنند؛ و این، نیازمند آموزش و یادگیری است. یعنی این توانایی، بهصورت پیشفرض و کارخانهای در وجود ما نیست؛ باید آن را بیاموزیم و به دست بیاوریم.
اگر دقت کنید، میبینید که آقای مهندس چقدر بر زمان تأکید میکنند و میفرمایند بزرگترین نعمت و ارزشمندترین چیزی که سیستم در اختیار ما قرار داده، زمان است. شاید ما این را در حد «علمالیقین» بدانیم؛ اما در عمل چه؟ بسیاری از ما داریم زمان را از دست میدهیم. فکر میکنیم این فرصت همیشه هست. هر نعمتی را که سیستم در اختیار ما میگذارد، گمان میکنیم دائمی است. وقتی کوچکترین نقصی در اعضای بدن پیش میآید، تازه میگوییم: «ای کاش بهتر از آن استفاده میکردم.» مثلاً سالها چشممان سالم بوده؛ امروز که باید با عینک ببینیم، میگوییم: «ای کاش دوباره همان بینایی برمیگشت»؛ اما برنمیگردد.
در کنگره ما داریم این موضوع را تمرین میکنیم؛ یاد میگیریم از فرصتهایی که در اختیارمان قرار داده میشود، درست بهرهبرداری کنیم؛ زیرا آگاهانه و دانسته انتخاب میکنیم. از روز اولی که جایگاهی به ما سپرده میشود، باید تمام توانمان را بگذاریم تا در پایان دوره با رضایت بگوییم: «من آنچه میتوانستم انجام دادم. اگر دوباره به گذشته برگردم، با تجربه و آموزش امروز، باز هم همین مسیر را میروم.»
چنین انسانی احساس غم و از دستدادن فرصت نمیکند. این همان چیزی است که ما در کنگره تمرین میکنیم. من هم هنوز در حال تمرین هستم تا بتوانم در زندگی و سایر حیطهها از آن استفاده کنم. در بیرون از کنگره، مثلاً در محیط کار، خانواده یا بین دوستان و آشنایان، به این راحتی فرصت تجربهکردن چنین جایگاهی به ما داده نمیشود؛ اما در کنگره این امکان با کمترین هزینه در اختیار ماست.
امیدوارم بتوانیم از این فرصتها بهترین بهره را ببریم.
دربارهٔ جایگاه مرزبانی باید گفت: گاهی گفته میشود که مرزبانی مانند راهرفتن با پای برهنه روی گدازههاست. آقای مهندس فرمودند که این نگاه مربوط به ۲۰ سال پیش است و امروز دیگر چنین نیست. اکنون جایگاه مرزبانی تعریفشده و منظم است؛ مانند یک اتوبان که وقتی وارد آن میشوی، تابلوها مسیر را مشخص میکنند.
حال اگر در گذشته قرار بود کسی با پای برهنه روی گدازهها قدم بگذارد، کدام انسان عاقل چنین کاری میکرد؟ تنها زمانی این کار را انجام میدهیم که چیزی بسیار ارزشمند در پایان راه انتظار ما را بکشد. یعنی بهخاطر ارزش آن مقصد، سختی مسیر را به جان میخریم.
پس لازم است دربارهٔ لذتها، تجربهها و دستاوردهای مرزبانی نیز صحبت کنیم، نه فقط سختیها. نباید مانند برخی کاسبان رفتار کنیم که برای زیاد نشدن مشتری، فقط سختیها را میگویند! باید کاری کنیم آن تجربهٔ شیرین و ارزشمندی که خودمان به دست آوردهایم، به دیگران نیز منتقل شود.
در ادامهٔ جلسه، از مرزبانان دورهٔ گذشته، آقا علیرضا، آقا وحید، آقا کامران، آقا محمدسام و آقا میثم، بهنمایندگی از آقای مهندس دژاکام تقدیر و تشکر بهعمل آمد.
.jpg)
متن تقدیرنامه:
«نگاهی به سما بینداز و این تواناییها را نظارهگر باش که تلألؤ آن همچون الماسهای الهی است که در ژرفای بحر و اقیانوس خفتهاند. هرگاه سر برآورند، در معماری وجودشان جز قدرت و توانِ الله را نمیتوان یافت. الماسهای کنگرهٔ ۶۰ درخشش خود را در حلقههای ناپیدای حیات به هستان و نیستان میرسانند.
این عشق پایانی ندارد، زیرا دایرهوار میچرخد و شعاع میافزاید و از آن حلقهها پدیدار میشود تا جایی که در فهم من و تو نمیگنجد. هرچه رخ میدهد تدریجی است؛ اما در نهایت، از قطرهای اقیانوسی پدیدار میشود تا ما چگونه آن را پذیرا باشیم.
مرزبان محترم کنگرهٔ ۶۰ نمایندگی لویی پاستور؛ بدینوسیله از خدمات شما در مدیریت و ادارهٔ نمایندگی لویی پاستور طی دورهٔ ۱۴ماههٔ مرزبانی، صمیمانه سپاسگزاری میکنم.
با احترام؛ مهندس حسین دژاکام، نگهبان کنگرهٔ ۶۰ — آبانماه ۱۴۰۴»
در پایان، پس از معرفی و ارائهٔ حکم مرزبانی، آقا مسلم، آقا مهدی، آقا حسام، آقا محمد و آقا مصطفی بهعنوان مرزبانان دورهٔ جدید منصوب شدند.
.jpg)
مراسم اجرای پیمان مرزبانی در حضور دیده بان محترم
.jpg)
متن پیمان مرزبانی:
«من، مسلم / مهدی / حسام / محمد / مصطفی، در پیشگاه قدرت مطلق و در حضور دیدهبانان، مرزبانان، مسافران، همسفران و نگهبان کنگرهٔ ۶۰ پیمان میبندم که بهمدت چهارده ماه از تاریخ پیمان، بهعنوان مرزبان، همواره حافظ حرمت، اصول و قوانین کنگرهٔ ۶۰ باشم و با اعضای کنگره با مهربانی و احترام برخورد نمایم.»

.jpg)
ضبط و تایپ: مسافر نوید
عکس: مسافر علیرضا
ویرایش و ارسال: مسافر حمید(گروه سایت نمایندگی لوئی پاستور)
- تعداد بازدید از این مطلب :
167