گاهی مسیر رهایی، با یک آموزش آغاز میشود، آموزشی نه از جنس حرف، بلکه از جنس لمس و فهم.
من آموختهام که آموزش مثل نوریاست که روی تاریکی درون میتابد، نه میسوزاند، نه میترساند، فقط روشن میکند.
قبلتر مثل کسی بودم که تمام روز فرمان ماشینش را میچرخاند، اما هیچ نقشهای نداشت.
فقط بنزین مصرف میکرد و میرفت، آموزش اما، همان نقشه راه است. نشان میدهد برای هر چرخش، مقصدی هست.
آموزش یعنی فرق بین حرکت و رشد، مثل درختی که شاخه میزند، اما تا ریشه نگیرد، با اولین باد، میافتد.
آموزش، ریشه میسازد،آرام و بیصدا ولی محکم.
ما شاید راههای زیادی را بینظم رفته باشیم، اما امروز فهمیدیم که نظم، اجبار نیست، نظم احترام است، به خودمان،
به راه، به رهایی.
رهایی یعنی وقتی تعهد، از اجبار جدا میشود.
یعنی وقتی انجامِ درست، برای خودت میشود، نه برای نگاه دیگران.
آموزش مرا رسانده به جایی که حتی نفس کشیدن معنا دارد، سکوت، درس دارد، و اشتباه، فرصت است نه شکست.
آموزش، مرا از آن آدمِ خام، به انسانی رسانده که دیگر می خواهد بیشتر بداند. آرامش یعنی دانستنِ کارِ درست،
حتی اگر هنوز همهچیز درست نشده باشد.
این تغییر شاید کمحرف باشد، اما سنگین است، مثل طلایی که در دل خاک پیدا میشود.
و در پایان کلامی از راهنمایم آقا میلادِ که به من آموخت:
آموزش یعنی دریافتِ نور، برای آنکه خودت روزی بتوانی، نور بدهی.
تایپ: مسافر شهروز لژیون هشتم
ویرایش: مسافر جواد لژیون یکم، مسافرهادی لژیون نهم
عکس: مسافر مهیار جواد لژیون یکم
بارگزاری خبر: مسافر جواد لژیون یکم، مسافرهادی لژیون نهم
مرزبان خبری: مسافر احمد
مرزبان کشیک: مسافر احمد
آبان ماه ۱۴۰۴ شعبه صالحی (تهرانپارس)
- تعداد بازدید از این مطلب :
132