English Version
This Site Is Available In English

دلنوشته زیبای مسافر وحید

دلنوشته زیبای مسافر وحید

آن زمان که اسیر چنگال افیون بودم و تمام انرژی و لحظاتم صرف شاد کردن شیطان می‌شد، یعنی با تخریب خودم، اخلاق و کردارم به گونه‌ای شیطانی درمی‌آمد و ایمان و اصالت انسانی من تحت‌الشعاع خواسته‌های شیطان قرار گرفته بود. حاضر بودم هرچه داشتم ـ و اگر هم نداشتم، به هر نحوی و از هر جا شده ـ فراهم کنم تا به افیون برسم، و این همان شاد کردن شیطان بود.

 

اما در آن روز که نور رهایی از خورشید کنگره به روح و جان و تنم تابید و هر لحظه گرم‌تر شد، در وجودم قدرت افیون را سوزاند و مرا به گلستان رهایی سوق داد. می‌دانم که این نور از وجود عاشقانی تابید که با ایمان خالص، که بی‌تردید در این مکان مقدس بدان رسیده بودند، در مسیر عشق قدم برمی‌داشتند.

 

پس چرا من نباید همچون آنان، برای رهایی دیگر راه‌گم‌کردگانی چون خودم، در مسیر کنگره قدم کوچکی بردارم و سهمی اندک در روشن کردن چراغی دیگر برای هدایت دوستان داشته باشم؟ کمک من هرچند قطره‌ای در برابر اقیانوس است، اما ذره‌ذره دریا پدید می‌آید.

 

شاید این مبلغ ناچیز در زندگی خودم گره نسبتاً بزرگی را باز می‌کرد، اما اگر در کنگره حتی گره کوچکی هم باز کند، قلب من مسرورتر خواهد بود. خدا را شاکرم که سعادت خدمت به خلق را به من عطا نمود و من بدون چشم‌داشت توانستم سهمی کوچک در این جشن مقدس داشته باشم. امیدوارم مورد قبول قدرت مطلق قرار گرفته باشد.

 

به امید آزادی تمام راه‌گم‌کردگان

 

تنظیم:خدمتگزاران سایت نمایندگی شهرری 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .