جلسه دوم از دوره بیست و پنجم سری کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه مسافران نمایندگی دهخدا با استادی مسافر محمدمهدی، نگهبانی مسافر احمد و دبیری مسافر ابراهیم با دستور جلسه " نقش سی دی و نوشتن آن در آموزش " در تاریخ 25 آبان ماه ۱۴۰۴ ساعت: ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد :
سلام دوستان محمدمهدی هستم مسافر.
پیش از هر چیز خداوند بزرگ را شاکر و سپاسگزارم بابت خدمتی که امروز نصیبم شد و توانستم اولین مشارکت خود را در این جلسه داشته باشم. ابتدا لازم میدانم از ایجنت محترم، از گروه مرزبانی، تشکر کنم که این فضا را برای ما مهیا کردند تا در کنار هم آموزش ببینیم. همچنین از راهنمای عزیزم آقا محمود، نهایت قدردانی را دارم که به من اجازه دادند در این جایگاه خدمت کنم. از راهنمای سیگارم، آقا قاسم نیز صمیمانه سپاسگزارم که با آموزشهایش مرا در کنگره پابرجا نگه داشتند. اما دستور جلسه امروز: نقش سیدی و نوشتن آن در آموزش. به نظر من این دستور جلسه دو بخش دارد: 1. نوشتن سیدی، که نیازمند آرامش خاصی است تا بتوانیم راحت بنویسیم. 2. بهکارگیری آموزشهای سیدی در زندگی روزمره. اگر بخواهم از گذشته خود بگویم، در دوران مدرسه تنها به نوشتن مشق و سیاه کردن دفترها بسنده میکردم، بیآنکه چیزی بیاموزم. تا سوم ابتدایی که درس خواندم، با خودم گفتم: «نوشتن و خواندن را آموختم، دیگر نیازی به آموزش ندارم.» همین نگاه باعث شد درس را جدی نگیرم. بعدها خیال میکردم اگر به مقطع راهنمایی بروم و انگلیسی و عربی یاد بگیرم، میتوانم بگویم سه زبان را می دانم. اما وقتی وارد مقطع راهنمایی شدم، فهمیدم درسها بسیار سختتر از تصور من است. هر کلاس را دو سال خواندم و در نهایت به دلیل عدم آموزشپذیری از مدرسه اخراج شدم. از آن زمان دفتر و کتاب را کنار گذاشتم و سالها در منیت به سر بردم، با این باور غلط که «سواد دارم». سالها گذشت تا پایم به کنگره باز شد. ابتدا از دور نگاه میکردم و فکر میکردم اینجا هم مثل جاهای دیگر است؛ چند وقت سفر میکنی، دارویی میگیری و بعد رها میشوی. اما وقتی وارد کنگره شدم، راهنمای بنده فرمودند باید سیدی بنویسی. برای من که ۲۵ سال دست به خودکار نزده بودم، این کار بسیار سخت بود. آخرین بار فقط در محضر، در عقدنامه چند امضا کرده بودم. همین باعث شد اوایل نتوانم ادامه بدهم و حتی مدتی سفر ناموفق داشتم.

در آن هشت ماه، از ۳۴ جلسه ، ۲۰ جلسه را فقط به خاطر ننوشتن سیدی از دست دادم. بعدها یک سال و ۱۵ ماه از کنگره دور شدم و بلاهایی که نباید، بر سرم آمد. اما دوباره با حال خرابی برگشتم و راهنمای بنده با آغوش باز پذیرفت و گفت: «آیا این بار سیدی مینویسی؟.» من هم قول دادم و شروع کردم. کمکم همسفرم را نیز به کنگره آوردم. او با وجود اینکه سواد چندانی نداشت، همراه من شد و سیدیهایش را نوشت. امروز خدا را شکر حالش بسیار بهتر است و هفته آینده به رهایی خواهد رسید. این همراهی باعث شد در خانه بتوانیم درباره دستور جلسات و سیدیها گفتوگو کنیم و مشکلاتمان را با هم حل کنیم. در پایان از آقای مهندس و خانواده محترمشان صمیمانه تشکر میکنم که چنین بستری را فراهم کردند تا من آموزش بگیرم و بتوانم فردی مفید باشم. از اینکه به صحبتهای من گوش کردید، از همه شما سپاسگزارم.


صدابردار : مسافر حامد لژیون 18
عکاس : مسافر ساسان لژیون 4
تایپ،تنظیم،ویرایش،ارسال : مسافر علیرضا لژیون 4 مسافر سعید لژیون 3
مرزبان کشیک : مسافر محمد
سایت نمایندگی دهخدا
- تعداد بازدید از این مطلب :
286