«خلاصه سیدی وادی دهم قسمت سوم»
«صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون جاری است». انسان میتواند، تغییر کند. صفت بعضی چیزها در طبیعت مثل عقاب، گرگ و ... قابل تغییر نیست؛ ولی انسان میتواند تغییر کند. قبل از اینکه ما وارد این سیستم شویم، جایی ما را قبول نداشتند، برای ما ارزشی قائل نبودند و اعتماد نمیکردند. وقتی که ما جهشی میکنیم؛ باید صفت ما تغییر کند، صفات خودبینی، تکبر، حسادت، منیت و... باید کنار برود. وقتی در جایگاهی قرار میگیریم و افراد زیادی را به ما میدهند این کار را ما نکردیم، بلکه سیستم به ما اعتماد میکند و ما را در این جایگاه قرار میدهد تا فرماندهی کنیم. ما باید جایگاه قبلی خود را بدانیم و به خاطر جایگاه کنونی خود شاکر خداوند باشیم، اگر ما در جایگاهی تغییر یا پیشرفت میکنیم؛ باید ارزش آن جایگاه را بدانیم و به افراد احترام بگذاریم و حق توهین به کسی را نداریم؛ حتی شخصی که محکوم به اعدام باشد.
همه ما باید صفت خود را ذره ذره تغییر دهیم و به همه افراد احترام بگذاریم؛ برای اینکه صفت گذشته تغییر کند، ابتدا باید حس ما تغییر کند و برای این تغییر هیچ راهی جز تصفیه و پالایش وجود ندارد. تصفیه یعنی پالایش کردن، تسویه یعنی حساب خود را تسویه کردن. شما در هر مذهبی که باشی نمیتوانید عبادت کنید؛ ولی پالایش نکنید برای پالایش و تزکیه اولین قدم، تفکر سالم است و سپس ایمان سالم به دنبال آن به دست میآید. ایمان یعنی تجلی نور خدا در انسان. صفات خداوند در انسان متجلی میشود، مثل «بسم الله الرحمن الرحیم» که در این جمله صفات خداوند وجود دارد و این ارزش دارد و نباید همه جا خرجش کرد؛ باید خودمان هم به آن گرایش داشته باشیم. یعنی ما هم بخشنده و مهربان باشیم و این از علائم فردی است که ایمان دارد.
بعد از ایمان سالم به عمل سالم میرسیم ما ایمان را برای عمل سالم میخواهیم، یعنی ایمان باید به فعل درآید. از عمل سالم، حس سالم به وجود میآید و اینها مانند یک دایره به دنبال هم هستند. از حس سالم، عقل سالم به وجود میآید؛ چون حس اولین قوه بهکارگیری عقل میباشد. از عقل سالم، عشق سالم پدیدار میشود، هرچه انسان عاقلتر باشد، عاشقتر است و هرچه بیعقلتر باشد خود شیدایی مستان است. وقتی که عاقل باشی عقل حکم میکند که عاشق باشی و افراد، هستی و طبیعت را دوست داشته باشی، آنگاه صفت گذشته تغییر میکند. اگر کسی فسق و فجور انجام میدهد و بگوید که توبه میکنم، همه چیز درست میشود، اصلاً به این صورت نیست، خداوند میبخشد؛ ولی باید حرکت کنیم.
همراه ایمان سالم، عمل سالم، حس سالم، عقل سالم و سپس عشق سالم در حال حرکت است. در موازات اینها آموزش و تجربه هم نقش مهمی دارد؛ بنابراین تجربههایی که از عمل سالم به دست میآید، باعث جهش لذت و شعف میشود و تجربههایی که منجر به شکست میشوند؛بایستی مورد بازنگری در پندار، گفتار و کردار ما گردند، نه باعث غم و اندوه ما شوند؛ باید علت آن شکست را پیدا کنیم و درس بگیریم. خداوند هم میخواهد که ما از تجربههای خود درس بگیریم. ما دائم به پندارهای خود لباس گفتار و کردار میپوشانیم و ممکن است با پندار خود صدها قدم سالم برداریم و در انتها متوجه شویم، فقط چند تا از آن قدمها سالم بوده است. عمل سالم و یا قدم سالم کار سختی است؛ چون پیچیدگی این عمل سالم بسیار زیاد است. برای رسیدن به مفهوم واقعی عمل سالم، شخص باید معرفت خیلی بالایی را کسب کند؛ بنابراین باید پروا نکنیم و تجربه کسب کنیم.
عشق سالم مرحلهای است که تمام هستی را دوست داری. عشق سالم به یک فرد خاص یا یک موضوع خاص نیست، انسان عاشق کوه، دشت، درختان، باران و ... است؛ چون خواهی فهمید که تمام هستی برای تو است و تو برای هستی. تو بدون آنها هیچ مفهومی نداری. برای مثال تمام وجود ما از خاک است و روی کره خاکی قرار داریم، اگر نباشد تو وجود نداری؛ بنابراین خاک را دوست داری و به آن احترام میگذاری اینکه میگویند خاک و آب مقدس است به این خاطر است که هستی به آن وصل است، پس خاک و آب را کثیف نکنید و به آن احترام بگذارید. آدم بد به تو میآموزد که بدی زشت است، پس او معلم تو است؛ بنابراین انسان معلم خود را دوست دارد.
وقتی به عشق سالم برسی، خواهی فهمید که بدی انسانها از جهل و نادانی یا نیاز آنها است، دلت به حال آنها میسوزد و برایشان دعا خواهی کرد؛ چون آنها با جهل و نادانی خود در حال خودزنی و خودسوزی هستند و با دستان خود خودشان را نابود میکنند، آنگاه تو بر مبنای شرایط یا باید ببخشی و یا باید به بدی جواب آنها را بدهی. عمل سالم و زندگی دستورالعملی نیست، مقدار محدوده را نشان میدهد در این شرایط تو باید تصمیم بگیری که گاهی دندان در مقابل دندان، گاهی سر در مقابل سر و گاهی بخشش و گذشت؛ چون خداوند هم بخشنده و مهربان است و هم قهار و توانا.
عشق اگر ناگهانی به وجود بیاید، این شور و هیجان است؛ اما وقتی این شور تبدیل به شعور گردد، عشق سالم خواهد بود و گرنه فروکش میکند. عشق سالم به نفرت تبدیل نمیگردد؛ اما عشقی که ما آن را خودشیدایی مستان مینامیم با شور و هیجان به وجود میآید و احتمال دارد به نفرت تبدیل گردد.
(صد هزاران فضل دارد از علوم
جان خود را می داند این ظلوم
داند او خاصیت هر جوهری
در بیان جوهر خود چون خری)
منبع: سیدی وادی دهم قسمت سوم
نویسنده: راهنما همسفر فاطمه (لژیون ششم)
رابط خبری: همسفر نفیسه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون ششم)
عکاس: همسفر رقیه رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون چهارم)
ویرایش و ارسال: همسفر بهاره نگهبان سایت
همسفران نمایندگی امین قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
219