سیدی «شتر» با طرح یک اصل بنیادین آغاز میشود:
هیچ سیستمی بدون شناخت اصلاح نمیشود؛ و انسان نیز از این قاعده مستثنا نیست.
تا زمانیکه حقیقت وجود انسان در تمام ابعادش—جسم، روان، نفس و جهانبینی—شناخته نشود، نه درمانی پایدار حاصل میگردد و نه تغییری ماندگار.
تاریخ علم نشان میدهد که شناخت بشر از انسان، هنوز علمی کامل نیست.
فروید با وجود نظریات بزرگش، تا پایان عمر در بند کوکائین و سیگار باقی ماند و یونگ با کوچکترین اشاره به جهانهای نادیدنی، به ضدعلم بودن متهم شد.
این نمونهها یعنی هنوز میان انسان و دانش، فاصلهای عمیق وجود دارد؛
فاصلهای که علم مدرن، با تمام ابزارهایش، نتوانسته به آن دست یابد.
بههمین دلیل بود که بودجههای گستردهٔ تحقیقاتیِ اعتیاد در آمریکا، بهسبب ناتوانی در فهم ماهیت انسان، متوقف شد.
در حالیکه دانش بشری هنوز در شناخت جسم، روان و رفتار انسان سرگردان است،
قرآن هزاران سال پیش، ابعاد وجودی انسان را از یکدیگر تفکیک کرده است؛
از «نفس واحده» سخن میگوید، از دمیدهشدن «روح» الهی، از «جن» بهعنوان نیروی منفی، و از ارتباط پیچیدهٔ میان جسم و جان و روح.
کتابی که بسیاری از آیات آن همچنان ورای فهم کامل بشر است.
در میان این آیات، سؤالی تأملبرانگیز مطرح میشود:
«أَفَلَا یَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ؟»
آیا به شتر نمینگرید که چگونه آفریده شده است؟
قرار گرفتن شتر در کنار آسمان و زمین، بیحکمت نیست.
زیرا شتر، در نگاه امروز علم، موجودی استثنایی و نمادی آشکار از نظمِ دقیق آفرینش:
• دارای سه پلک که در طوفان شن نقش عینک حفاظتی دارد؛
• توان زیستن تا بیست روز بدون آب، در گرمای ۴۸ درجه و روی ماسههای ۷۰ درجه؛
• قابلیت نوشیدن بیش از صد لیتر آب در چند دقیقه؛
• ساختار بینیای که ۶۰ درصد رطوبت بازدم را ذخیره میکند؛
• گلوبولهای خونی بیضیشکل که در بیآبی شدید از باریکترین مویرگها عبور میکنند؛
• و دهانی که میتواند خارهایی سختتر از تایر خودرو را بجود بدون آنکه آسیبی ببیند.
این ویژگیها نشان میدهد که آفرینش، بر پایهٔ محاسبهای دقیق و شعوری فراگیر بنا شده است؛
و همین نگاه منظّم، در کنگره ۶۰ بهصورت یک ساختار درمانی ظهور کرده است.
پیوند این سیدی با کنگره ۶۰ در همینجاست:
شناخت دقیق از شتر، ما را به درک عظمت خلقت میرساند؛
و شناخت دقیق از انسان—در قالب جسم، روان و جهانبینی—ما را به درمان DST هدایت میکند.
چنانکه شتر برای بقا به انطباقی هماهنگ نیاز دارد، مسافر نیز در مسیر درمان به نظمی پیوسته، آموزش، افزایش نقطهتحمل، تعادل شیمیایی و تغییر نگرش نیازمند است.
همانگونه که شتر در دل طوفانها کور نمیشود، مسافر نیز با جهانبینی صحیح، در برابر طوفانهای احساسی و ذهنی پابرجا میماند.
و همانگونه که شتر پس از یافتن آب، یکباره جان میگیرد، جسم انسان نیز با داروی OT و روش DST، آهسته اما عمیق بازسازی میشود.
در کنگره،
مسافر شبیه همین شتر است؛
در بیابانِ تاریکیِ خود راه میرود،
بادِ گذشته به صورتش شلاق میزند،
تشنگیِ آرامش گلویش را میسوزاند،
اما قدم از قدم بازنمیایستد.
سه پلکش میشود جهانبینیاش که در طوفان احساسات، دیدنش را نمیگیرد.
خونش، با روش DST، دوباره راه را در رگها پیدا میکند.
دهانش، خار سالهای تخریب را میجود
و فرو نمیریزد.
و وقتی به آبِ دانایی میرسد، چنان سیراب میشود که دیگر هیچ تشنگیِ قدیمی نمیتواند او را صدا کند.
پیام نهایی سیدی روشن است:
آفرینش، تصادفی نیست؛ و درمان نیز نباید تصادفی باشد.
شناختِ انسان، مقدمهٔ تغییر است؛
و تغییر، جز با فهم دقیق ساختار وجودی انسان و پذیرش نظم الهی، ممکن نمیشود.
سیدی «شتر» یادآوری میکند که
در پس هر موجود، نشانهای نهفته است و در پس هر نشانه، راهی به سوی حقیقت.
اگر به نشانهها بنگریم، راه روشن میشود؛ و انسان، در پرتو این شناخت، از تاریکی به روشنایی قدم میگذارد.
نگارش : مسافر رامین (لژیون یکم راهنما آقای جواد)
- تعداد بازدید از این مطلب :
5521