سومین جلسه از سری جلسات عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی رزن با دستور جلسه «گلریزان» به استادی ایجنت محترم مسافر مجید و نگهبانی راهنمای تازه واردین مسافر عبداله و نگهبانی مرزبان محترم مسافر علیرضا در روز پنج شنبه مورخ ۲۲ آبان ماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی ست من که می گویم کلام خود نیست بلکه فردی است در جمع بیکران هستی که باورش کار هر کس نیست مگر آنکه معنای آن بداند که آن چیست ارابه ها را در بیکران به حرکت درآورید که نگهبانان ماورا و آنچه در زمین می گذرد نیازمندند بشکافید آنچه شکافتنی نیست در دل سنگ بروید و ترکیب ها را جدا نمایید.
خدا را شکر می کنم که یک بار دیگه اذن و اجازه این داده شد که من بتوانم در کنگره ۶۰ باشم توی جشن گلریزان که یکی از جشن های واقعا خوب کنگره ۶۰ هست، به قول حسین آقا جلسه قبل گفت که بخشش امتحان ریشه های ماست که چقدر توانستیم تو این مسئله پیشرفت کنیم و چقدر توانستم ریشه خودم را قوی کنم که بتوانم امروز آن کاری را که می توانم انجام بدهم را انجام بدم. همان طور که همه ی شما میدانید چهار تا جشن در کنگره ۶۰ داریم. یک جشن همسفر دومی جشن دیدبان سومی جشن راهنما و چهارمین جشن، جشن گلریزان هست که این چهار تا جشن در کنگره ۶۰ انجام می شود برای هر کدام کارهای خاصی انجام میدهیم و این چهار تا جشن برای ما خیلی ارزشمند و خیلی مفید هست.
یکی از کارهایی که باعث پیشرفت کنگره ۶۰ شده است جشن گلریزان است. پیشرفت کنگره ۶۰ یعنی پیشرفت من پیشرفت تک تک همه ی ماها. این نیست که بگویم من دارم کاری می کنم که کنگره ۶۰ میرود جلو نه وقتی کنگره پیشرفت می کند من که عضو کنگره ۶۰ هستم پیشرفت می کنم آن اطلاعاتی که توی این کل وجود دارد توی اجزای آن هم وجود دارد و من هم پیشرفت می کنم و من باید بتوانم در این مسئله ای که هست بتوانم از درامدم مقداری هم بگذرم. برگردیم به زمان مصرف پولمان را می بردیم می دادیم به ساقی ۵۰۰ تومان ۶۰۰ تومان حالا هر چقدر می دادیم جنس خوب خراب یا هر چیزی را که به ما می داد بدون اینکه یک لحظه احساس کنیم سرمان کلاه رفته است با اینکه جانمان را می دادیم مالمان را می دادیم حالمان خراب می شد زندگیمان هم خراب می شد و هزار تا مسئله دیگر برای ما بعد از خریدن پیش می امد ولی احساس نمی کردیم که کسی سرمان کلاه میگذارد و موقع ای که میائیم توی کنگره یک ماه دارید میاید دو ماه دارید میاید سه ماه دارید میاید توی این سه ماه خیلی چیزا تغییر کرده است تک تک همه ی ما متوجهیم یک ذره برگردیم به خودمان می بینیم در این سه ماه حتی رفتارمان فرق کرده است نوع نگاهمان فرق کرده چون وقتی که من یا شما در یک جمعی قرار می گیرم انرژی آن جمع غالب می شود یا من را فرا می گیرد و من را تغییر میدهد چه بخواهم چه نخواهم وقتی توی یک باتلاق قرار بگیرم ناخواسته آن باتلاق من را کثیف می کند وقتی هم توی گلستان قرار بگیرم ناخواسته بوی گل می گیرم این اتفاق برای من می افتد و وقتی وارد می شویم می گوئیم رایگان و واقعا رایگان هست جناب آقای مهندس سلامتی که به تک تک همه ی ماها داده است قیمت ندارد نمی توانیم رویش قیمت بگذاریم.
که بگوئیم این طور نیست این چیزها آموزشها و آگاهی ها را نمیتوانند به ما بدهند هیچ جایی وجود ندارد که این را بتوانند به ما بدهند تنها جایی که میتواند این را به ما بدهند هم به ما مسافرا هم به همسفرا فرقی نمی کند رها شدن از بند را میدهند. توی پیام سفر دوم میگوید تحکیم بندهای اولین. تحکیم بندهای اولین چی هست وقتی بچه به دنیا می اید بندهایی که دارد این هست که نمی تواند دروغ بگوید سریع می بخشد کینه نمی گیرد دعوا می کند دو دقیقه دیگر دوست می شود هیچ کدام از ضد ارزش ها را ندارد تمام بندهای اولینش وصل هست حتی بهش بگوئی دروغ بگو نمی تواند بگوید ما می گذریم بزرگ می شویم یک سری ضد ارزش ها میاید یک سری چیزها خراب می شود بعد ما میائیم توی کنگره آن بندهایی که داشتیم را تحکیم میدهیم محکمتر اش می کنیم سعی می کنم صادق باشم سعی می کنم انسان بی کینه ای باشم سعی می کنم بهتر عمل کنم که در سفر دوم برای ما اتفاق می افتد برای همسفر هم این اتفاق می افتد که من بتوانم مسافرم را ببخشم بتوانم خیلی ها را ببخشم بتوانم با این مسئله کنار بیایم و بتوانم خیلی از کارهایی که می تواند یک همسفر انجام بدهد را انجام بدهیم یا یک مسافر میتواند انجام بدهد را انجام بدهیم.
من یک جمله ای داشتم در قرآن می خواندم و همیشه می خواندم اصلا بهش فکر نمی کردم یک بار می خواندم و خیلی رویم تاثیر گذاشت گفتم اینجا بگویم شاید خوب باشد اول قرآن سه تا یعنی یک مثلث را تشکیل میدهد که این است انسانی که به فلاح یا رستگاری می رسد می گوید این سه تا ویژگی ها را دارد یعنی می شود همان مثلث رستگاری میگوید کسانی که به غیب ایمان دارند، ما در کنگره داریم صحبت پنهان و ایمان داریم پس به غیب ایمان داریم و جناب آقای مهندس میگوید کسی که می خواهد توی کنگره رها بشود باید به غیب ایمان داشته باشد ۲. کسانی که صلات را به پا دارند حالا صلات هزار تا معنا دارد یکیش نماز هست بهترین نحوه اش نماز هست یکی با یوگا انجام میدهد یکی با قرآن انجام میدهد، که وصل شدن به اصل است یک مواقعی میگویند صلات یعنی وصل شدن به اصل انسان خداوند هست که به آن وصل می شویم و وقتی میائیم کنگره بیشترین چیزی که فکر کنم صحبت می کنیم این مسئله است بعد قسمت سوم میگوید مما رزقناهم ینفقون یعنی اون چیزی که به شما رزق دادیم از اون ببخش من همیشه می گفتم خدایا به من بده تا منم بدم بده یک ۱۰۰ تومانی منم ۵۰ تومان اش را میدهم ولی خدا این را نمی گوید، می گوید یه قرص نون دادم بهت از آن چیزی که رزقت کردم ببخش همسفر ۳۰۰ تومان حقوق میگیرد از آن ۳۰۰ تومان ببخش چیزی که بهت رزق کردم کسی که این کار را انجام میدهد این توی سوره بقره است میگوید افرادی به خاطر اینکه از تنگدستی می ترسند از مالشان نمی گذرند انفاق نمی کنند انها ضرر می کنند، یکی از بچه ها یک روز امد از من پرسید گفت آقا مجید من خودم نیاز دارم ببخشم.
در سایت کنگره ۶۰ از دیدبان آقای زرکش مصاحبه گرفته بودند می گفت لژیون سردار مال کسایی هست که ندارند اصلا لژیون سردار و شرکت در لژیون سردار مال کسایی هست که ندارند چون باید بکاری وقتی هم میکاری چی می شود سه کیلو گندم داریم بکاریم هر سه کیلو را بکاریم نزاریم بماند فردا. فردا صبح بگویند آقا یک مشت گندم بریزید جلوی مثلا مرغا بگوئیم نداریم که همه را کاشتیم ظاهراش نداشتن هست ولی بعد از هشت ماه دیگر داشتن هست و نباید من مجید به خودم دارم میگویم یک لحظه بعدم را نگاه کنم قدم زیر پایم را نگاه کنم در رانندگی میگویند وقتی داری رانندگی میکنی اگر جلوتر را نگاه نکنی تصادف می کنی دور را نگاه کن تا تصادف نکنی این هم همین هست.
ما سعی نکنیم اگر الان می بخشیم هی بریم آن بذر را در بیاریم همان گندم را، وقتی من می بخشم می کارمش توی زمین هی هر روز در بیارم ببینم رشد کرده یا نه دوباره بذارم توی خاک با این کارم دارم نابودش می کنم جناب آقای مهندس میگوید اگه بخشیدی ببخش و برو هیچ انتظاری نداشته باش به کسانی که میخواهند اجازه پهلوانی بگیرند میگوید هیچ تمننایی نباید داشته باشی بگویی من این را بخشیدم که خدا بهم بدهد نه هیچ تمننایی نباید داشته باشی من می کارم بهش رسیدگی می کنم و صددرصد محصول میگیرم و خداوند وام دار هیچ کس نیست چرا اگر من بیام توی کنگره به خاطر اینکه مثلا مثاله ها حس دیگر، بیام انجا که آره بگویند مجید ۵۰ تومان داد ها بیام اعلام کنم ولی حسابم با عشق نباشد با اینکه همه ی مان حسابمان با عشق هست ما به خاطر عشق می بخشیم همین پیامی که اول صحبتم گفتم به خاطر عشق می بخشیم با هیچ کس حساب نداریم به خودش میدهی که دهنده بی حسابی هست به اون میدهیم و از خودش میگیریم. انشالله. من برای خودم میگویم به اندازه فهم خودم به اندازه وسع خودم به اندازه ای که همان توی آیه اول قرآن دارد میگوید از آن چیزی که رزقم کرده ببخشم و بتوانم ببخشم خیلی توانایی می خواهد.
.jpg)
جناب آقای مهندس همیشه میگوید یک نفر نشسته بود کنار یک سگی، داشت گریه می کرد زیر بغلشم یک قرص نان بود گفتند چرا گریه می کنی گفت سگ دارد از گشنگی میمیرد گفتند نان را بده بخورد نمیرد، گفت نمی توانم بدم ولی برایش گریه می کنم بعضی موقع ها منم میام این بالا میگویم آره من خیلی دوست دارم پهلوان بشوم من خیلی دوست دارم فلان بشوم ولی فقط در حد دوست داشتن هست میتوانم گریه کنم ولی نمی توانم از آن مالی که دارم ببخشم انشالله که منم بتوانم ببخشم. هر کس اینجا برای خودش دارد عمل می کند چون کنگره جایی هست که میایم برای آموزش گرفتن انشالله که منم بتوانم آموزش بگیرم انشالله بتونم به راحتی یک جوری از مالم ببخشم که یک کمی بهم فشار بیاد تا احساسش کنم تا احساس نکنم اتفاق درونم نمی افتد بتوانم این کار را انجام بدم و یک انسان مفیدی باشم برای خودم و اطرافم ممنونم تشکر که به حرفاهام گوش دادید.





جشن گلریزان قسمت همسفران






تایپ مسافر سعدالله
عکاس مسافر ابوالفضل
بارگزار مسافر مجید
- تعداد بازدید از این مطلب :
199