سلام دوستان سارا هستم یک همسفر.
جناب مهندس در سیدی ستونهای مالی میفرمایند: همیشه کلید با قفل همراه است یعنی هر قفلی یک کلیدی دارد و گاهی اوقات ما کلید را نداریم و کار بسیار دشوار است ولی اگر کلید باشد به راحتی قفل باز میشود. این موضوع یعنی هر مسئلهای یک قفل است و یک کلید دارد و ما با باز کردن هر قفل به شعور و درک و آگاهی میرسیم.
در قسمتهایی که ما نتوانستیم کلید قفل را پیدا کنیم، بشر در آن قسمت دچار رنج و عذاب است و اعتیاد یکی از آن قفل ها است. در مورد اعتیاد چیزی که در سطح جهانی مرسوم است باز کردن قفل آن با کاربیت و جوش و دینامیت است که باعث به وجود آمدن کلی خسارت و مشکل میشود؛ یعنی میآیند مواد مصرفی شخص را یک مرتبه قطع میکنند و شخص دچار بیخوابی، افسردگی و مشکلات دیگر میشود که این یعنی به گاوصندوق وجودی انسان ضربه وارد شده و دچار اسیب شده است.
ما در هر قسمتی که میخواهیم کاری انجام بدهیم باید کلید همراه آن باشد و آن کلید را باید پیدا کنیم؛ ولی ما در کنگره ۶۰ کلید اعتیاد را پیدا کردیم که روش DST بود و با داروی OT.
در امور مالی هم همین طور است اگر مشکل مالی داریم باید قفل آن را پیدا کنیم و سپس کلید آن را پیدا کنیم و راه حل آن پیدا میشود؛ اگر کلید نباشد ما هیچ کاری نمیتوانیم بکنیم و کلید فقط با تفکر و فکر کردن پیدا میشود، باید فکر کنیم تعمق کنیم و راه حلهای متعدد را مورد ارزیابی قرار بدهیم و در کارهایی که انجام میدهیم باید استمرار داشته باشیم تا به موفقیت دست پیدا کنیم.
همچنین باید به مسائل مالی توجه کنیم و یکی از مسائل مهم ما پایه مالی است. همه چیز ما با مادیات تعمین میشود غذایی که میخوریم ماده است و برای تهیه آن نیاز به پول داریم و هر کاری که میخواهیم انجام بدهیم به مسئله پول برمیخوریم؛ این گونه است که مسئله مادیات خیلی هائز اهمیت است و هر شخص باید به مسائل مالی خود توجه کند.
در مسائل مالی ما به دو گروه از انسانها برمیخوریم:
افراد خسیس: یعنی کسانی که تمام سختیها را متحمل میشوند، پول را جمع میکنند ولی خرج نمیکنند.
افراد ولخرج: یعنی کسانی که هرچه پول دارند را خرج میکنند و به هیچ چیز فکر نمیکنند و همیشه پول ندارند. ما باید در نظر داشته باشیم وقتی از نظر مالی به جایگاه خوبی رسیدیم نباید تبدیل به انسان خسیس بشویم و یا از آن طرف بوم بیافتیم و باید همیشه در تعادل باشیم.
وقتی میخواهیم قدرت مالی را درست کنیم یک مثلث را باید در نظر بگیریم که یک ساق آن باید تفکر کردن باشد و ساق دیگر آن هدف باشد و قاعده مثلث نیز آن راه و روشی است که انجام میدهیم.
گاهی برای پیشرفت نیاز داریم در شغلی که داریم سد آن را بشکنیم و باید برای آن برنامه ریزی کنیم و از راه مشروع و درست و صحیح پیش برویم تا به آن هدف که ارتقاع مالی است برسیم.
گاهی ممکن است شحصی به ما بدی کند و نوع نگاه ما تعیین کننده است که این نوع نگاه، ما را تبدیل به یک فرد کینهای و مملو از نفرت و تنفر کند و یا ما را به فردی با آرامش و با گذشت تبدیل کند؛ چون فردی که دارد بدی میکند مانند فردی است که روی شاخه درخت نشسته و دارد همان شاخه را اره میکند و ما خواهیم دید که قطعاً شخص به زمین خواهد خورد.
خیلی چیزها تقدیر است و زمان دارد. اگر کاری به خواست خداوند بخواهد انجام بشود و اگر تمام انسانها جمع بشوند که آن کار انجام نشود نمیتوانند کاری کنند و آن کار انجام میشود و اگر یک کاری را تمام انسانها بخواهند انجام بدهند و خداوند نخواهد آن کار انجام نمیشود.
کسی که پول داشته باشد میتواند به دیگران کمک کند اگر نداشته باشد نمیتواند کمک کند. مهم نیست چقدر داریم و چقدر نداریم، مهم این است که تصمیم بگیریم تا بتوانیم پایههای مالی را به مرور زمان محکم کنیم و این مهم یک شبه امکان پذیر نیست و ذره ذره اتفاق میافتد.
دل به دست آوردن کار سختی است باید بتواتیم ببخشیم و کینه نداشته باشیم و آدمها را دوست داشته باشیم و باید در نظر داشته باشیم که انسان ظالم نداریم و کسی که ظلم میکند از روی جهل و ناآگاهی او است.
حذف کردن انسانها کار اشتباهی است پس ما باید انسانها را دوست داشته باشیم و اگر شخصی صد بار به ما خوبی کرد و یک بار به ما بدی کرد تمام خوبیهای آن فرد را خط نزنیم؛ باید روی آن تعمق کنیم این بدی به یکی از خوبیهای آن شخص در و نباید به صورت کینهای عمل کنیم. اگر با شخصی مشکلی داریم بایذ برویم و با آن شخص صحبت کنیم و مشکلمان را حل نماییم.
نویسنده، ویراستاری و ارسال: همسفر سارا رهجوی راهنما همسفر سمیه (عضو لژیون سردار) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی باغستان کرج
- تعداد بازدید از این مطلب :
46