جلسه دهم از دوره ششم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره۶۰، ویژه مسافران و همسفران نمایندگی خواجو با استادی پهلوانِ محترم همسفر زهرا، نگهبانی پهلوان مسافر حسن و دبیری پهلوان مسافر محمد با دستور جلسه: «هفته گلریزان» در روز پنجشنبه مورخ ۲۲ آبان ماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۶ آغاز بهکار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان زهرا هستم یک همسفر.
خداوند را شاکر و سپاسگزارم برای حضورم در این جایگاه، از آقای مهندس، خانواده محترمشان و راهنمای خودم همچنین از نگهبان جلسه، نگهبان لژیون سردار، ایجنت و مرزبانان که این مکان را برای برگزاری جشن گلریزان فراهم کردند و اجازه خدمت را به بنده دادند صمیمانه سپاسگزارم.

در این هفتهی اخیر لحظات نیکویی را سپری کردیم و امیدوارم توانسته باشیم با تمام توان در این جشن آنطوری که باید خدمت خود را انجام داده باشیم.
سال گذشته توفیق خدمت در جایگاه خزانهداری لژیون سردار را داشتم و از نزدیک شاهد بودم که همسفران با عشق و سختکوشی در لژیون سردار مشارکت میکردند. برخی از آنان با کمترین درآمد، ماهها تلاش میکردند تا مبلغ کوچکی را جهت کمک پرداخت کنند؛ همسفری حتی با وجود دو سال خودداری از خرید لباس برای خویش، یارانهی خود را تقدیم کرد تا عضو لژیون سردار شود. شاهد بودم که مسافرانی که هنوز رها نشده بودند، اما حقیقت کنگره را درک میکردند و از روی ایمان در این مسیر قدم میگذاشتند.
یاد گرفتهام مقام رضا و تسلیم تنها با آموزش و درک عمیق حاصل میشود. همسفرانی را دیدهام که با وجود سالها سختی، در کنگره ماندند و به درجهای از دانایی رسیدند که خودشان چراغ راه شدند.
استاد میفرمایند: «شکرگزاری باعث میشود خداوند بر آگاهی و معرفت انسان بیفزاید.» ترس زمانی ایجاد میشود که در مسیر انحراف قرار بگیریم، نه وقتی در صراط مستقیم و در کنار راهنمایان هستیم. اگر در مسیر عشق و بخشش قرار نگیریم، به ناچار بازمیگردیم تا درس عشق را بیاموزیم.
من زمانی فقط مصرفکنندهی محبت بودم، اما آموزشهای کنگره به من آموخت، که انسان باید از گیرندهی محبت به دهندهی عشق بدل شود. هرگاه نفس انسان تعالی یابد، الهامات الهی در زندگی او جاری میشود. گاه الهام تقواست، گاه الهام فجور که تفاوت آن در میزان رشد معنوی ماست.
مسافر من سالها شغل مشابهی داشت اما زمانی که وارد مسیر درمان شد، الهاماتش افزایش یافت و توانست در جایگاه پهلوانی خدمت کند. خودم نیز سال گذشته با خواست قلبی و بدون تصور قبلی، از طریق فرصتی شغلی کوچک توانستم توفیق پرداخت مبلغی را پیدا کنم. وقتی نیت خالص باشد، الهام و روزی نیز خود میرسد.
آقای ویلیام وایت در پیامی به مهندس دژاکام نوشتند: «ایشان رنج را به کلمه، کلمه را به خدمت و خدمت را به بینش تبدیل کردند.» واقعاً حقیقتی است؛ همهی ما رنجهایمان را تا این نقطه آوردهایم و به دانایی رسیدهایم. خود من زمانی که فقط چند ماه از ازدواجم گذشته بود و متوجه اعتیاد همسرم شدم، در چاهی از ناامیدی فرو رفتم. بعدها با بیماری پدرم، سختیهایم دوچندان شد، اما همان رنجها باعث شدند ارزش آرامش و رهایی را عمیقاً درک کنم. سرانجام مسافرم را بخشیدم و خداوند نیز او را به من بخشید.
اکنون امید دارم همانگونه که اعتیاد در کنگره به زیباترین شکل درمان میشود، سایر بیماریها نیز به همت آقای مهندس بهبود یابند.
بسیاری از خانوادهها امروز با بیماریهای سخت مانند پارکینسون، M.S و غیره درگیرند و یقین دارم به زودی راه درمان آنها نیز گشوده خواهد شد.
در پایان، از راهنمای عزیزم خانم زهرا، نهایت سپاس را دارم و دستانشان را میبوسم.
اینک از خود میپرسم: آیا زمان آن نرسیده که بهجای فکر کردن به آیندهی خود، به رهایی کسانی بیندیشم که اکنون در رنجاند؟
آیا تفاوتی میان آنان که میدانند و آنان که نمیدانند وجود ندارد؟
از اینکه به صحبتهای من توجه کردید بسیار سپاسگزارم.

تایپ: مسافر محمد لژیون نهم
عکس: مسافر سعید لژیون چهاردهم
تنظیم و ارسال: مسافر حجت (نگهبان سایت)
نمایندگی خواجو
- تعداد بازدید از این مطلب :
710