دومین جلسه از دوره چهل و سوم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی صالحی تهرانپارس به استادی راهنمای محترم مسافراحسان، نگهبانی مسافر موسی و دبیری مسافر علیرضا با دستور جلسه "گلریزان" چهارشنبه 21آبان ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
خدارا، هزاران بار شاکرِ امروز و هر روزِ زندگیام پس از کنگره هستم.
سپاسگزار آقای مهندس و خانوادهی محترمشان هستم، بابت تکتک آموزشها، و قدردان ایجنت محترم، مرزبانهای عزیز، نگهبان لژیون سردار، خزانهدار و دبیر گرامیام که این فرصت را در اختیارم گذاشتند تا در این جایگاه خدمت کنم و آموزش بگیرم.
همچنین از پیشکسوتان و راهنمایان بزرگوار نمایندگی تشکر میکنم که از تکتکشان رخصت گرفتم تا امروز در این جایگاه بنشینم.
جشن گلریزان در کنگرهی ۶۰، برای ما حکم شب قدر دارد؛ شبی سرشار از ارزش و اهمیت، چون یادآور قدردانی از لحظهلحظهی زندگی و از تمام اتفاقات زیباییست که در کنگره برایمان رقم خورده است.
من هرگز نباید فراموش کنم که با چه حال زاری وارد کنگره شدم؛ باید همیشه به یاد بیاورم آن روزها را، و به خود بگویم چه آغوش امنی مرا پذیرفت و چگونه این مکان مقدس، زمینهی بازگشت من به زندگی را فراهم کرد.
افیون مانند افساری بر گردنم افتاده بود؛ مرا به هر سو میکشید، برایم تصمیم میگرفت، حتی اشک و خندهام در اختیار او بود.
اما آقای مهندس، با تفکر درست و گذشت بینظیرشان، سازوکاری الهی پدید آوردند که مرا از این بند رها کرد.
این رهایی، تنها نصیب من نبود؛ لطفی بود شامل حال تمام اعضای کنگره ۶۰.
من هرگز نباید این را فراموش کنم؛ به یاد دارم روزی که وارد کنگره شدم، ترسیده بودم؛ ترس از رها کردن مواد، از آینده، از ناشناختهها... اما راهنمایی که به دست آموزش آقای مهندس تربیت شده بود، دست مرا گرفت، آرام آرام ترس را از دلم زدود، و من سفری از ترس به شجاعت را آغاز کردم.
آری، مواد از من گرفته شد، اما در عوض، مرا به دریایی وصل کردند که درونم جاری بود.
نیازم به افیون بیرونی از میان رفت، چون درونم از مواد شبهافیونی طبیعی و الهی لبریز شد.
من غنی شدم، ثروتمند شدم، بینیاز شدم. امروز نیز آمدهام با ظرفی خالی؛ اما ایمان دارم آنچه باور است، محبت است، و آنچه نیست، ظروف تویست.
ظرف خالی من، با آموزشهای آقای مهندس و کنگره، آرام آرام از عشق، شجاعت و باور پر میشود.

این آموزشها مرا به دریاچهی ثروت درونیام متصل میکند.
در دل زمستان که یخها آب میشوند، قطرهقطرهها به هم میپیوندند و رودخانهای خروشان میسازند که زمینهای خشک را سیراب میکند.
من هم روزی انسانی یخزده بودم؛ اما در کنگره، یخهای وجودم ذوب شد و جاری شدم.
در جشن گلریزان نیز همین اتفاق رخ میدهد؛
اگر قطرهای تنها باشد، بخار میشود و از بین میرود،
اما وقتی قطرهها به هم میپیوندند، رودخانهای میشوند که حیات میبخشد.
آقای مهندس بارها گفتهاند که کنگره 60 با همت تکتک ما زنده است.
اگر روزی میشنویم که در شهری دیگر شعبهای افتتاح میشود، نتیجهی همین تلاش جمعی است.
در مشارکتها شاید نام آقای مهندس کم به میان آید، اما در حقیقت در پسِ هر جملهی "ما" حضور دارند.
او ما را بازیگران صحنهی زندگی دانسته و با تفکری درست، ما را در مسیر رشد هدایت کرده است.
جشن گلریزان نیز سفری است از بخشش تا رهایی.
روزگاری شاید کسی تنها دویستهزار تومان کمک میکرد، و امروز همان فرد توانِ بخشش میلیونها تومان را یافته است. هدف از این سفرها، بزرگ شدن انسان است؛ بالا رفتن توانِ باور و قدرتِ عشق.
به یاد دارم روزی عضوی از لژیون سردار بود که کارگر روزمزد بود؛ میگفت: «درآمدم روزی ۱۸۰ هزار تومان است، اما بیستهزار تومانش را کنار میگذارم تا عضو شوم.»
این یعنی سفر از نداشتن به بخشیدن، از ترس به ایمان. هیچ چراغی نمیتواند برای دیگران روشن باشد و خود در تاریکی بماند؛ و این فلسفهی زیست ما در کنگره است.
روزهای گلریزان، همیشه شلوغترین و پُرشورترین روزهای شعب هستند و من افتخار میکنم که در کنار شما، شاهد این شور و مهر و بخشش هستم.
بیایید از این جشن لذت ببریم؛
چراکه هر بار که میبخشیم، در حقیقت در مسیر رشد، عشق و رهایی گام برمیداریم.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
در ادامه مراسم جشن گلریزان برگزار گردید که توجه شما را به گزارش تصویری این مراسم جلب میکنیم.







.jpg)
.jpg)









عکس: مسافر هادی لژیون نهم
تایپ: مسافر امیرلژیون دوم، مسافر هادی لژیون نهم
ویرایش: مسافر امیر لژیون دوم، مسافر هادی لژیون نهم
بارگذاری خبر: مسافر امیر لژیون دوم، مسافر دانیال لژیون دهم، مسافر هادی لژیون نهم
مرزبان خبری: مسافر احمد
مرزبان کشیک: مسافر هادی
آبان ۱۴۰۴ شعبه صالحی (تهرانپارس)
- تعداد بازدید از این مطلب :
475