وقتی به گلریزان نزدیک میشویم، دلم بیقرار میشود و به یاد میآورم چگونه بخشش مسیرم را روشن کرد. فکر میکنم بخشش زبان روح است که میگوید تقویتکنندهها را برسان. وقتی میبخشی نه برای آنکه دیگری سزاوار است؛ بلکه برای آنکه نمیخواهی اسیر رنج و غم باشی و هدف بازگرداندن آرامش به خود است.
گاه بخشیدن؛ یعنی پذیرفتن نادانی انسان و فهمیدن اینکه هیچکس کامل نیست؛ باید خودم را به کمال برسانم. بخشش، نوری است که از دل آگاه برمیخیزد. نوری که تاریکی رنج را میسوزاند و جان را سبک میکند. آدمی تا نبخشد در زنجیر گذشته اسیر است؛
اما آنگاه که میبخشد، دروازهی آزادی را در درون خود میگشاید. بخشیدن، فراموشی رنج نیست؛ بلکه دیدن حقیقتی ژرفتر است و اینکه هیچکس جز نادان خطا نمیکند و هیچدلی در مسیر عشق از زخم در امان نیست.
آنگاه که دل آرام و رها میشود، میفهمی بخشش نه لطف به دیگری؛ بلکه هدیهای از جنس نور، صلح و آرامش ابدی به خویشتن است. پس ببخش نه از سر ضعف، بلکه از سر درک؛ زیرا تنها دل بیدار میداند که در جهان بیکران عشق، هیچکس جدا از دیگری نیست. بخشش، رد پای عشق در کویر دل انسان است.
وقتی دل از داوری رها میشود و میفهمد که هیچکس جز ناآگاهی مقصر نیست. آنجا که میبخشی، خودت زندهتر میشوی؛ چون رهایی از خشم تولدی دوباره است. گاهی باید در سکوت شب به خودت بگویی، من میبخشم نه برای آنکه دیگران سزاوارند؛ بلکه چون دلم لایق آرامش است.
ببخش ای دل، جهان آیینه جان است
رهایی در نسیم مهربان است
مبر دل در غبار خشم و تردید
که نور عشق در بخشیدن نهان است
اگر زخمی شدی از ناتوانی
بدان آن زخم هم درس جهان است
رها کن آنچه بگذشته است از تو
که آرامش، رفیق راه جان است
به لب لبخند، در دل آشتی کن
که انسان، لحظهای مهمان جهان است
نویسنده: راهنما همسفر مریم (عضو لژیون سردار)
رابط خبری:همسفر راضیه رهجوی راهنما همسفر آرزو (عضو لژیون سردار)
عکاس: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر راضیه (لژیون سوم)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر مریم (عضو لژیون سردار) دبیر سایت
همسفران نمایندگی جواد گلپایگان
- تعداد بازدید از این مطلب :
157