جلسه سیزدهم از دوره بیست و هفتم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی رودهن به استادی دنور همسفر فروزان، نگهبانی ایجنت همسفر نازنین و دبیری همسفر مهین با دستور جلسه «گلریزان» روز سهشنبه ۲۰ آبانماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
همه ما امروز دعوت شدهایم به یک مهمانی، به یک جشن بزرگ، به خواست یک انسان پاک، به خواست استاد سردار. خداوند را شاکر هستم که امروز به لطف استاد سردار و اجازه ایجنت همسفر نازنین و راهنمایم همسفر شادی، فرصتی دارم که خدمت کنم. جشن گلریزان را خدمت اعضای نمایندگی تبریک عرض میکنم. انشاالله که آنچه برداشتی است امروز برداشت کنید. سال ۱۳۹۴، چراغ نمایندگی رودهن روشن شد و امروز میتوانیم تولد ده سالگی نمایندگی را جشن بگیریم. این نمایندگی با چند صندلی شروع کرد؟ اعضای این نمایندگی دست به دست هم دادند و ید واحده شدند، جوانههای شیری رنگ وادی چهاردهم شدند که خود را آبیاری کردند و امروز رعد و برق هوایی هستند که پیام آنها صلح و آرامش و عدالت است. یک روز یک پسر بچه شش ساله، عضو لژیون سردار شد، انشاالله که عاقبت بخیر باشد. یک خانم اولین چراغ دنوری را در میان همسفران روشن کرد و امروز هر همسفری که بخواهد در لژیون سردار قدم بردارد، به راهنما میگوید به من یاد بده که بخشش چیست؟ چطوری به تعهدم پایبند باشم؟ چطور نگهبانان و استاد سردار را صدا بزنم؟ شال پهلوانی دارد حرف میزند و میگوید باید بیایی در اتاق آقای مهندس و زانو بزنی و اجازه بخواهی که آقای مهندس پای برگه پهلوانی را مهر کند که با قطره به اقیانوس وصل شوید.
ای دوست شکر بهتر یا آنکه شکر سازد؟
خوبی قمر بهتر یا آنکه قمر سازد؟
امروز هر کسی که در این سالن حاضر است یک قرعه طلایی به اسمش درآمده است؛ پس نمیتواند به جوانان امثال مسافرانی که اینجا رها میشوند و حال خوب را تجربه میکنند بیتفاوت باشد. هرکس که تاریکی عمق چاه را دیده باشد و سرمای ۶۰درجه را لمس کرده باشد، نمیتواند امروز بیتفاوت باشد. خانمهای کم سن و سال که با سکوت و بغض، از زندگی با مصرفکننده اشباع شده، فریاد میزنند. آیا یاریرسانی هست که از این نابودیها جلوگیری کند؟ اگر اذن ورود به کنگره برای او صادر شود و ما همسفران از قبل صندلی آماده کرده باشیم و بیاید در این مکان مقدس و راهنما به او بگوید؛ با گوش جانم میشنوم، من هم از جنس خودت هستم بدون قید و شرط که مسافرش بیایید سفر کند یا نه، آن همسر به آرامش میرسد و حاضر میشود جانش را برای زندگیاش بگذارد.
خوشبختی آن نیست که مثل ستارهها تنها بدرخشی، بهشت تنهایی لذتی ندارد. زمانی من متوجه میشوم که چی بودم و امروز چه هستم که شکرگزاری و سپاسگزاری انجام دهم. امروز روز شکرگزاری است، امروز با تمام توان، به خودم خدمت میکنم، به خودم میبخشم، بیقید و شرط و حس خوب. سپس آنچه در نیستان دیدهاید در هستی شاهد خواهید بود. شیطان انسان را زمانی که میخواهد انفاق کند از فقر و تهی دستی میترساند؛ پس ریشه نبخشیدن ترس است. استاد سردار «درب های بسته روزی باز خواهند شد ... آنچه کاشتهاید روزی رشد خواهند کرد و دشتها را سرسبز خواهند کرد ...
هرگاه از خداوند خواستید که یک نفر را شاد کنید، دست یک نفر را بگیرید و از نوری در کنگره دیدهاید به دیگران ببخشید. خداوند اول شادی را به شما میدهد و دست شما را میگیرد تا از دستهای شما تقسیم شود. آقای مهندس میفرمایند؛ ما گمگشتگانی بودیم که گوهر وجودی خود را در کنگره پیدا کردیم و این گوهر ارزشمند را نمیتوان قیمتگذاری کرد.

مرزبانان کشیک: همسفر آمنه و مسافر محمود
تایپیست: همسفر فروزان رهجوی راهنما همسفر شادی (لژیون دوم)
عکاس: همسفر زینت رهجوی راهنما همسفر شادی (لژیون دوم)
ارسال: همسفر مهدیه رهجوی راهنما همسفر سمیرا (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی رودهن
- تعداد بازدید از این مطلب :
268