پنجمین جلسه از دوره چهل و یکم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰؛ نمایندگی صائب تبریزی با استادی مسافر حسین، نگهبانی مسافر محمد و دبیری مسافر آرش با دستور جلسه « گلریزان » روز سه شنبه ۲۰ آبان ماه ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ برگزار شد.

سخنان استاد:
خداوند بزرگ را شاکر و سپاسگزارم که فرصت داد امروز هم در کنگره حضور داشته باشم، خدمت کنم و آموزش ببینم. در مورد دستور جلسه، همانطور که آقای مهندس میفرمایند، برای هر گروه و هر تشکیلاتی یک مثلث لازم است. اولین ضلع این مثلث نیروی متخصص است، دومین ضلع علم و دانش، و ضلع سوم پایههای مالی تشکیلات. اگر هرکدام از این اضلاع نباشند، تشکیلات با مشکل مواجه خواهد شد؛ بهویژه پایههای مالی که بسیار مهم هستند. امروز که من به کنگره شصت آمده و درمان شدهام، به این معناست که افرادی پیش از من تلاش و زحمت بسیاری کشیدهاند. خداوند را به خاطر وجود این افراد شکرگزارم، زیرا این امر بزرگ آسان نیست و سختیها و چالشهای خود را دارد. شاید یک سفر اولی متوجه این چالشها نباشد، اما به مرور هر مسافر یا همسفر از این مشکلات آگاه خواهد شد. من از تمامی دوستانی که از روز نخست تأسیس شعبه تا امروز زحمات بسیاری کشیدهاند، کمال تشکر را دارم و دستبوس این عزیزان هستم. وقتی وارد کنگره میشوم و درمان میگیرم، درست نیست که پس از درمان کنگره را رها کنم و بگویم دیگر نیازی به آن ندارم. این کار به هیچ عنوان درست نیست و بیانصافی است. همانند وقتی که در خیابان، در هوای سرد تنها مانده باشم و کسی به من کمک کند؛ وظیفه من قدردانی و جبران کار نیک اوست. در قبال کاری که کنگره برای من انجام داده نیز همینگونه است. بیانصافی است اگر پس از این لطف بزرگ هیچ کاری نکنم و بلافاصله بعد از درمان کنگره را ترک کنم. بنابراین باید در کنگره خدمت کنم و تمامی جایگاههای خدمتی را تجربه نمایم. وقتی به رهایی میرسم، تنها مصرف مواد و خوردن شربت را قطع کردهام و کار خاصی انجام ندادهام. مهم این است که پس از رهایی چه اقدامی کنم. همانند کودکی که راه رفتن بلد نیست، کنگره به من راه رفتن را میآموزد.

تا امروز اکثر جایگاههای خدمتی را تجربه کردهام و هر جایگاه انرژی خاص خود را دارد؛ فرقی نمیکند راهنما باشی یا مرزبان یا ایجنت، زیرا هر جایگاه انرژی ویژهای دارد. تنها جایگاهی که تجربه نکردهام، خدمات مالی بوده است. هرچند آقای مهندس میفرمایند حساب ما با کنگره صفر است، اما باز هم هرچقدر خدمت مالی کنم ناچیز است. اگر کلاه خود را قاضی کنم، میبینم که هنوز هیچ کاری برای کنگره نکردهام و بسیار بدهکارم، حتی اگر از عمر و جان خود بگذرم. کنگره شصت زندگی دوباره به من بخشیده، آبروی از دست رفتهام را بازگردانده و آرامش و آسایش را به من داده است. همه اینها در سایه کنگره و خدمت افراد آن محقق شده است. پس وظیفه من ماندن در کنگره و خدمت در تمامی جایگاهها، در حد توانم است. امروز نمیتوانم بگویم توان من فقط یک میلیون تومان است؛ زیرا باید روزبهروز خودم را قویتر کنم، در سایه آموزشهای کنگره و سیدیهای آقای مهندس تقویت شوم و بتوانم بیشتر خدمت کنم. این آموزشها باید کاربردی شوند تا ما را به جایگاههای بالاتر برسانند. امیدوارم تلاشمان روزبهروز بیشتر شود. همانطور که آقای مهندس میفرمایند، مبالغی که کمک میشود در جیب هیچکس نمیرود؛ نه در جیب آقای مهندس و نه هیچ شخص دیگری، بلکه برای تکتک اعضای کنگره و برای درمان و استحکام آن هزینه میشود. حتی نمیتوان گفت یک خودکار برای خود آقای مهندس است. تمامی کمکهای مالی عامالمنفعه هستند و آقای مهندس این کار را برای درمان من و امثال من انجام دادهاند. من شخصاً هر کاری را که خواستهام، به سرانجام رساندهام. جایگاههایی مثل مرزبانی، راهنمایی یا ایجنتی را در ذهنم کاشتم و با خود گفتم که خواهم رسید، و رسیدم. اکنون نیز تلاش میکنم تا به جایگاههای خدمت مالی بالاتری برسم و میدانم که به هدفم خواهم رسید. باید به خودم زحمت بدهم؛ اول برای خودم، دوم برای خودم، و در مرحله سوم برای همنوعانم در کنگره تا به درمان برسند. چند روز پیش با همسفرم صحبت میکردم و میگفتم اگر شعبه تعطیل شود، عذاب وجدان مرا خواهد کشت؛ زیرا رهجوها، مسافران و همسفران با هزار امید و آرزو وارد کنگره میشوند و اگر من کمکاری کرده باشم، دچار عذاب وجدان خواهم شد. امیدوارم همگی با همکاری یکدیگر، به کمک خدمت و آموزش، شعبه را تقویت کنیم و حتی شعبههای دیگری تأسیس نماییم. شعبه ما همزمان با شعبه مشهد آغاز به کار کرد و اکنون آنجا چندین شعبه دارند. امیدوارم با همکاری و حمایت از ایجنتها و مرزبانها، ما نیز بتوانیم شعبههای بیشتری تأسیس کنیم.
ممنونم که به صحبتهای من گوش دادید.
تهیه گزارش و تایپ متن: مسافر سعید
ارسال مطلب: مسافر هادی
- تعداد بازدید از این مطلب :
112