دهمین جلسه از سری سوم کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره60 ویژه مسافران نمایندگی گرمسار با دستور جلسه " هفته گاریزان " با استادی مرزبان محترم حسین، نگهبانی مسافر سعید ودبیری مسافر احسان در تاریخ 20 آبان 1404 راس ساعت 17 آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد :
خدا را شاکرم بار دیگر این توفیق نصیبم شد تا این جایگاه را تجربه و خدمت کنم. از راهنمای عزیزم جناب امینی تشکر می کنم که دوباره این فرصت را در اختیارم گذاشت. قدر عافیت را کسی می داند، که به سختی افتاده باشد. وقتی به کنگره آمدم، یواش یواش فهمیدم که کنگره 60 جایی است که من به آرامش می رسم. خارج از کنگره یک دنیای بسیار سخت، خشن و بی رحم وجود دارد که تک تک ما ها با آن درگیر هستیم. حالا وارد کنگره شدیم، به آرامی بدون این که متوجه بشویم و احساس کنیم از آن تاریکی ذره ذره بیرون می آییم. آرام آرام فهمیدم که بخشش به چه دردی می خورد. زمانی که به کنگره می آیم، احساس آرامش می کنم. این آرامش را با خودم به خانواده ام و محل کارم می برم.
زندگی یواش یواش تغییر می کند. در زمان مصرف و قبل از کنگره حتی مبلغ اندکی به عنوان صدقه به کسی نمی دادم. ولی در کنگره خدا را شکر مبالغی را در لژیون سردار کمک می کنم. این تفکر از کجا می آید؟ از این که یاد گرفتم در کنگره قدرشناس خوبی باشم. کسی می تواند از آرامش و از الطاف خداوند استفاده بکند که قدرش را بداند. فرق انسان با سایر موجودات کره خاکی این است که فقط انسان می تواند آموزش بگیرد و تغییر کند.
.jpeg)
اگر بخواهد بستر برای هر کسی باز است. هیچ کسی از آموزش و یاد گیری محروم نمی شود، مگر این که خودش خودش را محروم کند. این محروم کردن با منیت و جهالت اتفاق می افتد. همه بد بختی انسان از روی جهالت اوست. آموزش و یاد گیری یعنی استفاده کردن از این آرامشه است. این آموزش ها و رسیدن به آرامش برای این است که انسان خودش را بشناسد. تمام این زیست و معجزه حیاط این مهم می باشد که خودش را بشناسد. آرام آرام بفهمد که عشق و محبت چه چیزی است. عشق و محبت یک گوهری است که انسان ذره ذره قدرش را طوری می فهمد که با آن همراه می شود. کسی که از مالش، جانش و وقتش می بخشد و کسی که می بخشد به همان اندازه که می بخشد، ظرف محبتش پر می شود.
احساس می کند دیگران ر ا بیشتر د وست دارد و برعکس، دیگران هم بیشتر او را دوست دارند. این یک مسئله دو طرفه است. همه ی این خوبی ها تا زمانی که خطا نکردیم، همراه ما است. کوچکترین خطایی ما را به تاریکی ها بر می گرداند. با یک اشتباه کوچک انسان از اوج لذت به تاریکی ها برمی گردد. این از روی جهالت انسان است. بهتر این است که هر زمان در دام تاریکی ها افتاد. در همان لحظه می تواند، جلویش را بگیرند. در هر صورت کسی می تواند لذت ببرد که قدرش را بداند. این یک قانون است. روز جشن گلریزان قراراست که من چه کاری انجام بدهم. هر آن قدر که من در کنگره قدرشناس باشم، همان قدر از لذت های خداوند بهره می برم.
هر چه عملکرد من در جشن گلریزان بهتر باشد، قطعا" در زندگی من آن سال بهتر خواهد بود. از راهنمایم یاد گرفتم که به خداوند اعتماد کنم. با زبان شکر گزاری کردن، بدرد نمی خورد. باید در عمل دست تو جیب کرد. به شکرانه آن سلامتی و نعمتی که خداوند به ما عطا کرده است. یاد گرفتم که با خداوند عهد و قرارداد ببندم. یک مبلغی از درآمدم را به کنگره ببخشم. مطمئن باشم که خداوند به عهد خودش وفادار است.
مرزبان کشیک: مسافر سجاد
عکاس: مسافر سجاد
تهیه گزارش: مسافر سعید
تنظیم و ارسال گزارش: مسافر غلامرضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
117