سلام دوستان نرگس هستم یک همسفر
جشن گلریزان، بهار کنگره۶۰ را به آقای مهندس و تمام اعضای کنگره۶۰ تبریک میگویم و امیدوارم که از این هفته نهایت لذت و استفاده را ببریم و از فرصتی که سر راهمان قرار گرفته به راحتی رد نشویم؛ چون معلوم نیست که دیگر چه زمانی این فرصتها بر سر راهمان قرار بگیرد. به نظر من امروز همه ما دعوت شدیم که در جشن گلریزان باشیم و این برای خودم یک اتفاق بزرگ است که باز هم اجازه پیدا کردم در جشن گلریزان شرکت کنم. امیدوارم که همه بهترین استفاده را از این هفته ببرند، در دل ترسهایشان بروند و تردیدهایشان را کنار بزنند و بدانند که بهترین جایی است که میتوانند قدم بردارند. وقتی که اینجا کارت میکشید باید آن خالی شدن کارت را حس کنی و آن درد را احساس کنی و باید به ذهنت بیاید که در کارتت دیگر هیچ نداری و میخواستی فلان چیز را بخری، ولی نمیتوانی و این هست که برای من خیلی لذت بخش است. چرا؟ چون یک پشتوانه دارم که پولم را کجا دادم، وقتی در ذهنم میآید خیلی انرژی میگیرم و حالم خوب میشود. ما قبل از کنگره خیلی حسابگرهای خوبی بودیم و برای هر کاری دو دوتا چهارتا میکردیم؛ ولی الان کنگره میآییم و خوشحالیم از اینکه داریم پولی پرداخت میکنیم. باز هم پولی که پرداخت میکنم آخرش خدمت به خودم است. آقای مهندس خیلی راحت میتوانست برای هر کسی که میخواست وارد کنگره بشود یک حق عضویت بگذارد یا اینکه بیرون از کنگره خیلی افراد هستند که میخواهند به کنگره کمک کنند؛ ولی چرا آقای مهندس این مسیر را برای ما گذاشته است؟ همیشه پشت کارهای آقای مهندس یک تفکر خیلی بزرگ است. ایشان همیشه میفرمایند:«من فقط فکر سلامتی اعضای کنگره هستم». سلامتی هم جسمی و هم روحی میشود. آقای مهندس میخواستند، من با این پرداختها به درون خودم و صور پنهانم کمک کنم و باعث شود که من رشد کنم، رشد کردن فقط این نیست که من سیدی گوش بدهم، آنها را کاربردی کنم، فرمانبردار باشم، خدمت مالی هم یک کمک خیلی بزرگ به رشد من است و خیلی از گرههایی که من در درونم داشتم در اثر همین خدمت مالی باز شده است. آقای امین که خودشان استاد جهانبینی هستند میفرمایند: «من همه کاری در کنگره انجام میدادم، استاد جهانبینی، ایجنت، دیدهبان، به شعب سر میزدم، فکر میکردم که همین کافیست و نیازی نیست کار دیگری انجام دهم؛ ولی یک خلا در درونم احساس میکردم و وقتی که پهلوان شدم این خلا درونیام پر شد و فهمیدم که از همان خدمت مالی که انجام نمیدادم ضربه میخوردم». انشاالله که سال دیگر جشن گلریزان را در شعبه خودمان برگزار کنیم.
سلام دوستان فاطمه هستم یک همسفر
من هم هفته گلریزان را به آقای مهندس، خانواده محترمشان و اعضا نمایندگی زاگرس تبریک عرض میکنم. من امروز خیلی حال خوبی دارم. اگر بخواهم به گذشته خودم نگاه کنم که در تاریکی و ظلمت بودم پر از کینه، نفرت، حسادت و خیلی ضد ارزشهای دیگر بودم. آیا تغییری در من فاطمه ایجاد شده است یا نه؟ خدا را شکر راه کنگره برایم باز شد و ذرهذره آموزشها را گرفتم و به آن دانایی و تزکیه و پالایش رسیدم. آقای مهندس در سیدی پیام آور فرمودند: «واقعاً نان بود، آب بود، همه چیز بود»؛ ولی آن آرامش و آسایش برای من فاطمه نبود و همیشه از خداوند شکایت داشتم که چرا مشکل برای من است؟ من در کنگره یاد گرفتم که تا چیزی را از دست ندهم، چیز بهتری دست نمیآورم. یک گل رز نمیگوید بیا من را بو کن، بوی خوشش، خود به خود به تمام اطرافش پخش میشود ومیبخشد تا اطرافیان بوی آن را حس کنند، گلریزان هم همینطور است. من نمیتوانم حس خودم را از شرکت کردن در لژیون سردار بیان کنم و هر کس باید خودش با حضور در لژیون سردار از این حس خوب بهرهمند شود. خدا را شکر دو بار سردار و سه بار هم دنور شدم، اینها برای حال خوب خودم است و هر کاری که کردم برای دل خودم بوده است و اصلاً برای کنگره نبوده است. من هنوزهم به کنگره خیلی بدهکار هستم.
سلام دوستان آذر هستم یک همسفر
خدا را شکر فرصت به من داده شد که در جشن گلریزان که بهار کنگره۶۰ است حضور داشته باشم. هیچ زمانی اینقدرخوشحال نبودم که امروز خوشحال هستم. گلریزان در تمام چیزهایی که ما این چند سال یاد گرفتهایم خلاصه میشود. در گلریزان ما آموزش گرفتیم که کجا ببخشیم، چی ببخشیم و چگونه ببخشیم؛ همه اینها را یاد گرفتیم حالا وقتش است که عملکرد خودمان را نشان دهیم. اگر من شرکت نکنم هیچ اتفاقی نمیافتد آقای مهندس اصلاً به پول ما نیازی ندارند؛ پول ما مخاطب خاص ندارد پول ما اشکهای مادر و همسر است. خیلیها بعد از ما نیاز به این حال خوش دارند من قبلاً دریافتیهایم را دریافت کردهام. احیای مسافرم و زندگی دوباره اینها خیلی ارزش دارند من قدر تمام ارزشهایی که آقای مهندس به من دادهاند را میدانم. آقای مهندس رهجویی پرورش داده است که وقتی وارد کنگره میشود از قانون یازدهم فراری است خیلی شنیدم من اگر پول داشتم در سبد بیندازم که اینجا نبودم؛ ولی رهجویی پرورش دادند که از قانون یازدهم تبدیل شدند به پهلوان، نشانی در بینشانی پس اینها بسیار با ارزش هستند وقتش است دو دوتا چهارتا نکنم عاقلانه تصمیم بگیرم خدا را شکر میکنم که به جای رسیدم که یک حدودی از گوشه کار را بگیرم. انشالله دنور و پهلوان شوم. اینقدر خوشحال هستم که نمیدانم چگونه بیان کنم انشالله که همه با حال خوش برسند.
سلام دوستان نرگس هستم یک همسفر
من هم این هفته را به همه تبریک میگویم. اصلا در ذهنم نمیگنجید که یک لحظه، یک زمانی، یک سالی من بتوانم در آرامش و حال خوش باشم. آقای مهندس در صحبتهای روز چهارشنبه به این نکته اشارهکردند: «در کنگره چقدر زندگیهایی که قرار بود از هم پاشیده شود و دوباره به هم وصل شدن» من وقتی میبینم که در شعبه خودمان چقدر بچهها بازی میکنند، میخندند، میروند و میآیند، خوشحال میشوم پس در خانههای خودشان هم این شادی را دارند. یک لحظه تصور کنید کنگره۶۰ و آموزشها نبود آیا بچهها اینطور میخندیدند؟ بازی میکردند؟ قطعاً اینطور نبود چون تخریب یک مصرف کننده علاوه بر اینکه روی همسفر تخریب میگذاشت روی کل خانواده تخریب میگذارد روی بچهها هم تاثیر میگذارد و قطعاً این حالی که الان دارند در آینده نداشتند. ولی در کنگره۶۰ به این حال خوش رسیدیم. هیچ فردی به کنگره هیچ دینی ندارد؛ ولی آیا میتوانم با وجدان خودم کنار بیایم؟ جای من اینقدر تغییر کرده است. کاری به مسافران ندارم هر کس به اندازه سطح خودش از کنگره برداشت میکند آیا وجدانم قبول میکند که از این چیزها بگذریم و بگویم به من ربطی ندارد؟ دیگران کاشتند و ما خوردیم حالا ما بکاریم و دیگران بخورند. الان امروز در جشن گلریزان باید نشان دهیم که این چند وقتی که در کنگره بودهایم چه یاد گرفتیم اگر بتوانیم آن عملکرد درست را داشته باشیم آن موقع نشان میدهیم که در کنگره۶۰ چه آموزشی گرفتهایم وگرنه هیچ فایده نداشت. امروز هر کس در توان خودش صدش را میگذارد و پیش وجدان خودش خیالش راحت است.
تایپ: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون سوم) همسفر پریسا رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون سوم) دبیران سایت
ویراستاری و ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زینب ( دبیر سایت)
همسفران نمایندگی زاگرس
- تعداد بازدید از این مطلب :
138