هفتهی گلریزان، هفتهی شکوفایی عشق و بخشش در کنگره ۶۰ است؛ زمانی که دلها از جنس سخاوت میشوند و هر کس به اندازهی درک و توان خویش، بذر خدمت را در خاک پاک کنگره میکارد. در این ایام، بخشش دیگر تنها واژهای ساده نیست، بلکه به معنای ادامهی حیات برای هزاران انسان است که روزی در تاریکی اعتیاد گم بودند و امروز در پرتو آموزش و خدمت، به روشنایی رسیدهاند.
در این گفتوگو، با پهلوان علیرضا همسفر شدیم؛ مسافری که از دل تخریب و تاریکی، مسیر درمان، رهایی و سپس خدمت را پیموده است. او امروز نهتنها با تجربهی درمان، بلکه با اندیشه و عمل خود، در مسیر «پهلوانی» قدم گذاشته است؛ جایگاهی که در کنگره ۶۰ نشانهی اوج بخشش، گذشت و ایمان به ادامهی مسیر انسانسازی است.
1. آغاز این مسیر برای شما از کجا بود؟ چه لحظهای باعث شد که احساس کنید باید خودتان را به مرحلهای بالاتر از رهایی شخصی برسانید؟
آغاز این مسیر برای شما از کجا بود؟ چه لحظهای باعث شد که احساس کنید باید خودتان را به مرحلهای بالاتر از رهایی شخصی برسانید؟ من زمان مصرف را دوران بسیار خوبی برای خودم میدانستم. در داخل زمان مصرف با اینکه هیچگونه مشکل مالی نداشتم، با خودم میگفتم اگر شخصی پیدا شود که بتواند این مواد را از من بگیرد و حسم را نسبت به آن تغییر دهد، حاضرم نصف اموالم را به آن به شخص بده. با ورود به کنگره ۶۰ و درمان اعتیاد، یک جورهایی خودم را مدیون کنگره ۶۰ میدانستم، چون آن عزت و اعتبار از دست رفته من را دوباره به من برگردند. در اوایل سفرم بود که جشن گلریزان برگزار شد و من در آن مراسم شرکت نکردم، در سال بعد توانستم دنور شوم و سومین جشن گلریزان جایگاه پهلوانی و تعهد کردن و به لطف خدا توانستم تعهداتم را تصویه کنم.
۲. وقتی از «پهلوانی» صحبت میکنیم، اولین معنایی که در قلب شما زنده میشود چیست؟ اگر بخواهید آن را برای یک تازهوارد توضیح دهید، چه میگویید؟
وقتی از «پهلوانی» صحبت میکنیم، اولین معنایی که در قلب شما زنده میشود چیست؟ اگر بخواهید آن را برای یک تازهوارد توضیح دهید، چه میگویید؟ زمانی که صحبت از پهلوانی میشود، آدم یادت گذشت و بخشش میافتد. آقای مهندس در یکی از سیدیهایشان میفرمایند: بخشش معانی مختلفی دارد، میتواند از مال باشد، میتواند از وقت باشد؛ همانطور که یک راهنما از وقت خودش میبخشد تا به من سفر اولی کمک کند و به آن حالت خوب برساند. من این بخشش را هرگز ندیده بودم، اما در کنترل دارم به چشم میبینم و لمسش میکنم. سخنی دارم از دل برای تازه واردین عزیز، تا میتوانید بخشش کنید، جایی که ما در آن قرار داریم از بخشش به اینجا رسیده، پس ببخشید تا بخشش را یاد بگیرید.
۳. در مسیر رشد و خدمت، آیا لحظهای بوده که احساس کنید این مسیر، به جای سخت بودن، شیرین و آرامبخش است؟ اگر بله، آن لحظه چه زمانی بود؟
در مسیر رشد و خدمت، آیا لحظهای بوده که احساس کنید این مسیر، به جای سخت بودن، شیرین و آرامبخش است؟ اگر بله، آن لحظه چه زمانی بود؟ آدم زمانی که وارد چنین مجموعهای میشود که میبیند افراد زیادی هستند که از وقتشان و مالشان میگذرند تا من سفر اولی به این حال خوب برسم، میتوان بخشش را واقعاً حس کرد. چه از نظر اخلاقی، چه از نظر رفتاری و چه از نظر برخورد، دیگران کاشتند که ما خوردیم و حالا ما باید بکاریم تا دیگران بخورند. نمیدانم چه افرادی کمک آقای مهندس کردند تا کنگره۶۰ بنا شود، اما در مورد شعبه صالحی این را میدانم که آقای سرهنگ صالحی چگونه گذشت و بخشش انجام داد و به چه نقطهای رسید که توانست از تنها سرپناه خودش و خانوادهاش بگذرد و اون رو در اختیار کنگره بذاره تا من و امثال من وارد این مکان شویم و به حال خوب برسیم، پس باید ما هم قطرهای از این اقیانوس بیکران بخشش کنگره۶۰ باشیم.
۴. چه تغییری در نگاه و جهانبینی انسان اتفاق میافتد که کمککردن برای او تبدیل به یک «اشتیاق درونی» میشود، نه یک وظیفه یا اجبار؟
چه تغییری در نگاه و جهانبینی انسان اتفاق میافتد که کمککردن برای او تبدیل به یک «اشتیاق درونی» میشود، نه یک وظیفه یا اجبار؟ مگر میشود در این جهان هستی بدون اینکه کسی زحمتی کشیده باشد و بستری را آماده کرده باشد، من در این نقطه قرار بگیرم؛ به طبع دیگران زحمت کشیدند که من الان ثمره آن را میبرم؛ پس بنابراین این وظیفه من است که خدمت کنم با بستری را بتوانم فراهم کنم، شاید در آینده شخصی از اقوام من و یا افراد بسیار نزدیک من بیایند و روی این صندلیها بنشینند، باید حرکتی انجام دهیم که دیگران بعد از ما بتوانند از این مکان استفاده بهینه ببرند.
۵. اگر بخواهیم راز ماندگاری و پیشرفت شما در کنگره را در یک جمله خلاصه کنیم چیزی که همیشه باعث میشود ادامه بدهید آن جمله چیست؟
اگر بخواهیم راز ماندگاری و پیشرفت شما در کنگره را در یک جمله خلاصه کنیم چیزی که همیشه باعث میشود ادامه بدهید آن جمله چیست؟ راز ماندگاری من در کنگره۶۰ خلاصه میشود در خدمت، خدمت، خدمت،... خدمت بلاعوض. همانگونه که روز اول من وارد کنگره۶۰ شدم و با مهربانی، آغوش باز و خدمت بلاعوض خدمتگزاران به این نقطه رسیدم، وظیفه من به عنوان یک سفر دومی این است که در کنگره۶۰ بمانم، خدمت کنم تا هم حال خودم خوب شود و هم بتوانم کمکی کنم تا حال آن تازه وارد سفر اولی خوب شود، و این است راز ماندگاری من در کنگره.
۶. حالا که به ایام گلریزان نزدیک میشویم؛ اگر کسی هنوز طعمِ زیبای بخشیدن را نچشیده باشد، شما چگونه او را دعوت میکنید تا فقط برای یک بار این تجربه را امتحان کند؟
حالا که به ایام گلریزان نزدیک میشویم؛ اگر کسی هنوز طعمِ زیبای بخشیدن را نچشیده باشد، شما چگونه او را دعوت میکنید تا فقط برای یک بار این تجربه را امتحان کند؟ همانطور که آقای مهندس میفرمایند: مال و ثروتی که ما داریم، همش برای خودمان نیست، بخشی از آن گذشت و انفاق کرد، و این بخشش به طرق مختلف میتواند باشد. شاید آن فردی که در روز گلریزان اعلام سرداری میکنند یا مبلغ یکی دو میلیون تومان را تعهد میکند، تمام موجودی و مال و ثروتش را وقف کنگره کرده است و شاید از منی که ادعای پهلوانی دارم و شال پهلوانی به گردن میاندازم درجه بخشش بالاتر و بیشتری داشته باشد. در رابطه با لژیون سردار یه مثالی میزنم: مانند این است که شما یک دانه گندم در سیلو گندم میاندازید و تا آخر عمر در این سیلو سهم دارید و از آن خروار خروار برداشت میکنید، بدون آنکه بدانید از کجا میآید و منشا آن کجا است. به نظر من مالتان را حتماً با مال کنگره قاطی کنید تا خیر و برکت از نظر مالی و هم از نظر معنوی وارد زندگی شخصیتان شود.
کلام آخر:
در پایان این گفتوگو، یادمان میماند که پهلوانی در کنگره ۶۰ نه به قدرت بازو، بلکه به بزرگی دل است؛ دلهایی که از مال و منیت گذشتهاند تا چراغی برای دیگران بیفروزند. پهلوان واقعی کسی است که میبخشد، نه برای دیدهشدن، بلکه برای زندهماندن انسانیت. باشد که در هفتهی گلریزان، هر یک از ما به اندازهی توان خود قطرهای شویم در اقیانوس بخشش کنگره ۶۰؛ زیرا همانگونه که پهلوان علیرضا گفت: «ما از بخشش به اینجا رسیدیم، پس ببخشیم تا بخشیدن را بیاموزیم.»
تایپ و ویرایش: مسافر هادی لژیون نهم
بارگزاری خبر: مسافر هادی لژیون نهم، مسافر جواد لژیون یکم
مرزبان خبری: مسافر احمد
آبان ماه 1404 شعبه صالحی (تهرانپارس)
- تعداد بازدید از این مطلب :
111