سلام دوستان، محسن هستم یک مسافر
اولین بار سال ۸۹ مصرف کردن مواد را شروع کردم
سال ۸۷ قهرمان بوکس تهران شدم و برای انتخابی تیم ملی هم مسابقه دادم. بههرحال در سال ۸۹ با کپسول "دوغی" شروع کردم، ماهی یکی میخوردیم. سرتون رو درد نیارم، خلاصه بگم؛ بعد از چند سال تمام آنتیای کسها رو امتحان کردم.
چند سال قرص مصرف کردم و بعد از کلی درد و بدبختی برای ترک، یکی از دوستام گفت: «بیا شیره بخور جای قرص، چون قرص خیلی تخریب وارد میکنه.»
من هم شروع کردم به شیره خوردن ، جوری که یک شیرهایِ قهار شده بودم! وقتی قیمت شیره رفت بالا و من هم پول نداشتم، به خاطر همین رفتم سمت تریاک.
توی کارخونه با یکی از دوستام میکشیدیم، البته منو زیاد نشئه نمیکرد، مجبوری یک خورده تریاک هم آخرِ کشیدن، میخوردم. گذشت چندین سال تا دوباره به فکر ترک افتادم. چند روزی تو همان کارخونه خوابیدم.
روز سوم یا چهارم بود که داشتم میمردم؛ یکی اومد گفت: «مگ دیوونهای؟ اینقدر درد داری میکشی؟ بیا، تو یک هفته روزی یک دونه دود از این شیشه بگیر، مثل آب خوردن این چند روز خماری میگذره!»
اما اون یه هفته شد شش سال... شیشه دستم بود.
از بدبختیهای شیشه، از عمق سیاهی شیشه، از خفت و خواری که برام آورد، از تنهایی که باهاش کشیدم... تحمل کردم. ماشینخواب شده بودم. از شیشه خیلی بدبختی کشیدم، ولی نمیتونم بگم فقط… دعا میکنم همه کسانی که پشت درِ کنگره هستن، خدا راه کنگره رو بهشون نشون بده.
از جناب مهندس دژاکام با تمام وجودم تشکر میکنم که این دنیای قشنگ رو برای ما ساخت و بهمون یاد داد که چیزهای قشنگتری از نشئگی، مستی و سیگار وجود داره. بهمون یاد داد یک زندگی جدید درست کنیم.
انشاءالله خودشا ن و خانوادهشا ن همیشه سالم و سلامت باشند.
از راهنمای عزیز و دلسوزم، آقای امیر عابدی، هم تشکر میکنم که با صبر و داناییشون، من رو دقیقهبهدقیقه در این سفر راهنمایی کردند. از خدا میخوام خودشون و خانوادهشون همیشه سالم و سلامت باشند.
ممنون از همه دوستان که این دلنوشته رو خوندن. 🌱
- تعداد بازدید از این مطلب :
220