English Version
This Site Is Available In English

کنگره از من چیزی نگرفت، فقط به من یاد داد چگونه بازی کنم

کنگره از من چیزی نگرفت، فقط به من یاد داد چگونه بازی کنم

جلسه نهم از دوره اول جلسات لژیون سردار مسافران نمایندگی کارون، با استادی مسافر ایمان، نگهبانی مسافر حمید و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه < وادی نهم و ارتباط آن با لژیون سردار >پنج شنبه پانزدهم مهر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۳۰ آغاز به کار کرد.

 

سخنان استاد 

سلام، دوستان؛ ایمان هستم، مسافر. پیش از هر چیز، وظیفه می‌دانم خدا قوت عرض کنم به تمام عزیزانی که چه در بخش همسفران و چه در بخش مسافران، در شعبه‌ی کارون خالصانه و ایستاده خدمت می‌کنند و با وجود شرایط خاص و فاصله‌ی زیاد از شهر، با جان و دل شعبه را سرپا نگاه داشته‌اند. ما همگی ارزش حضور و تلاش ایشان را از صمیم قلب درک می‌کنیم. شاید برای من کاری دشوار باشد، اما هر یک از خدمتگزاران را که می‌بینم، در قلبم احترام ویژه‌ای برایشان قائلم. از آقای اکبر، ایجنت محترم شعبه نیز صمیمانه سپاسگزارم.

اما دستور جلسه، وادی نهم است. در کنگره، به‌ویژه در لژیون سردار، معمولاً کمتر درباره‌ی دستور جلسات صحبت می‌کنیم؛ اما آقای مهندس همواره تأکید دارند که بین این وادی‌ها و لژیون سردار ارتباطی برقرار کنیم. وقتی به وادی‌ها می‌نگرم، از وادی هفتم آغاز می‌شود که می‌گوید: «کشف حقیقت و یافتن راه». سپس در وادی هشتم، سخن از حرکت است و از پیمانی که باید ببندیم. در ذهن من این‌گونه نقش بسته که پیمان را می‌بندیم تا متعهد شویم هنگام حرکت، مسیر درست را انتخاب کنیم و سلامت در راه گام برداریم. وادی نهم، وادی تأمل است؛ وادی‌ای که در آن باید پله‌پله قوی‌تر، مستحکم‌تر و با استقامت‌تر شویم. اندیشیدم که کنگره نیز یک‌شبه به وجود نیامد. آقای مهندس مثال زیبایی می‌زنند از قالب پنیر و نخی که آن را می‌بُریدند تا پرتی کمتری داشته باشد. ایشان می‌فرمایند اوضاع در ابتدا چندان مساعد نبود، اما امروز اعلام می‌کنند که تنها برای دانشگاه قشم پانصد میلیارد تومان هزینه شده است. بیست‌وهفت یا بیست‌وهشت سال طول کشید تا کنگره از نقطه‌ای آغاز و به این جایگاه برسد. این سخن به ما آموزش می‌دهد که رشد و بالندگی درون انسان نیز باید پله‌پله و تدریجی طی شود تا به نهایت ظرفیت آموزش برسد.

 

اکنون می‌خواهم این موضوع را به تجربه‌ی شخصی خودم پیوند دهم، زیرا در لژیون سردار هرکس از تجربه‌ی خود سخن می‌گوید و قرار نیست کسی برای دیگری توصیه‌ای داشته باشد. هر آنچه می‌گویم، برای خودم است. باور دارم اگر امروز من به عنوان سرداری در لژیون سردار حضور دارم، دشوار است که یک‌باره در سال آینده به مقام دنوری برسم؛ چرا که هرکس شرایط خاص خود را دارد. اگر مرجع لژیون سردار شش میلیون تومان است، ممکن است سال بعد هیجده میلیون، سال بعد پانزده میلیون و سپس پنجاه میلیون پرداخت کنم. علت این است که اگر امسال بتوانم پایه‌ی مالی‌ام را افزایش دهم، سال آینده زمانی که می‌گویم «من سردارم»، در ذهن خود سردار بیست‌میلیونی هستم، نه شش‌میلیونی. اگر بخواهم به مقام دلوری برسم، نباید صرفاً همان مبلغ گذشته را پرداخت کنم، بلکه باید تلاش کنم سال آینده آن را به صد یا صد و بیست میلیون برسانم. به این نتیجه رسیده‌ام که هیچ‌کس از سفره‌ی زندگی خود برای کنگره نمی‌بخشد؛ زیرا هر هزینه‌ای که در این مسیر می‌کنیم، کنگره چندین برابر آن را به ما بازمی‌گرداند. برای نمونه، زمانی که به تهران رفته بودم تا اجازه‌ی پهلوانی بگیرم، پنجاه میلیون پرداخت کرده بودم. آقای ایمان تماس گرفتند و پرسیدند آیا برنامه‌ای برای آن دارم؟ گفتم نه، اما رفتم و اتفاقاتی افتاد و اجازه‌ی پهلوانی صادر شد. هنوز به اراک نرسیده بودم که تماسی دریافت کردم و جنسی را که سال‌ها فروش نمی‌رفت، به مبلغ پانصد و پنجاه میلیون تومان از من خریدند. این را تنها می‌توان معجزه نامید. سپس بخشی از آن را سرمایه‌گذاری کردم، سود آن دو برابر شد و بقیه را تقدیم کنگره کردم. در نهایت، سودی بیشتر از انتظارم نصیبم شد. همه‌ی این‌ها برایم نشانه بود که کنگره چیزی از من نمی‌گیرد، بلکه تنها آموزش می‌دهد و می‌گوید: «بازی کن».

همان‌گونه که گفته‌اند: «در آن بازی که بود، من باختم»؛ یعنی باید در مسیر فرمان، با عشق بازی کرد. سال بعد دوباره خواستم این بازی را ادامه دهم و برایم جذاب شد. در سال بعد همسفرم را نیز به مقام پهلوانی رساندم. هنگام پرداخت قسط آخر، شرایط دشواری پیش آمد، اما پس از ادای کامل تعهد، پروژه‌ای پنج‌میلیارد تومانی به من واگذار شد و این نیز از معجزات بود. کنگره هرگز اجازه نداد من چیزی از دست بدهم. امروز وقتی شال پهلوانی را بر گردن می‌گذارم، بار مسئولیت آن را با تمام وجود احساس می‌کنم.

باید رفتار و کردارم در شأن این مقام باشد، زیرا هرچه دارم، در حقیقت عطای کنگره است، نه حاصل تلاش من. من تنها بازی کردم و مسیر برایم گشوده شد. این گشایش‌ها به‌واسطه‌ی بالا بردن نقطه‌ی تحمل در پرداخت، آموزش و حضور حاصل شد. بزرگ‌ترین آفت برای من در کنگره این است که روزی بگویم: «من وظیفه‌ام را انجام داده‌ام»؛ این نقطه‌ی توقف است. اگر بگویم: «من و همسفرم پهلوان شدیم، دیگر کافی است»، این برای من سم است، زیرا در این مسیر زیبا هر دری که گشوده می‌شود، درِ زیباتری در پیش است. نباید به دستاورد فعلی دل‌خوش بود. هر یک از ما با زحمت به این جایگاه رسیده‌ایم و نباید آن را آسان از دست دهیم.

بار دیگر خدا قوت می‌گویم به همه‌ی عزیزان و سپاسگزارم از حضور شما. گلریزان در پیش است و امیدوارم بتوانم به سهم خود با بالاترین توان در آن شرکت کنم. به باور من، لژیون سردار نهادی کاملاً درونی، شخصی و قلبی است؛ به‌گونه‌ای که هیچ‌کس نباید بداند دیگری چه مقدار پرداخت کرده یا از تعهدش چه میزان باقی‌مانده است. همان‌طور که آقای مهندس فرمودند، حتی در نشانه‌ی دری‌نشانی نیز شرط اصلی این است که هیچ‌کس از آن آگاه نشود. این یک نبرد درونی و زیباست. من هر آنچه داده‌ام، چندین برابرش را گرفته‌ام. امروز خانواده‌ای کنگره‌ای دارم، دوستانی صمیمی و خانواده‌ای آرام. نمی‌دانم کجا می‌توان چنین محیط پاک و دوستان صادقی یافت که انسان را با تمام قلبشان دوست دارند. باید قدر این فضا را بدانیم. هر جا نیاز به هزینه است، باید با عشق هزینه کنیم. ان‌شاءالله که این توفیق نصیبمان شود. خواهشی نیز دارم: در دل‌هایتان برایم دعا کنید تا به یاری خداوند و همیاری شما، بتوانیم استارت تأسیس شعبه‌ی مسجدسلیمان را بزنیم. همچنین آرزو دارم با تلاش جمعی، گلریزان امسال چنان پربرکت باشد که بتوان از آقای مهندس درخواست کرد شعبه‌ی جدیدی در یکی از مناطق اهواز افتتاح شود تا هم خدمتگزاران بیشتری پرورش یابند و هم اندکی از دردهای همشهریانمان کاسته شود.

 از توجه شما به سخنانم سپاسگزارم.

 

گروه سایت نمایندگی کارون

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .