هر لحظه فرصتی است برای همراستاشدن با عشق، بخشش و هدف والای وجود. وقتی با قلبی باز و ذهنی متمرکز بر امکانات، پیش میرویم، نهتنها خود را بالا میبریم؛ بلکه نور امید و الهام را به دیگران نیز هدیه میدهیم و این قدرت انسانهای بخشنده است؛ توانایی خلق جهانی زیباتر، از درون به بیرون.
با توجه به نزدیکشدن هفته گلریزان، در خدمت پهلوان همسفر فاطمه هستیم و گفتوگویی صمیمانه با ایشان ترتیب دادهایم، در این گفتوگو با ما همراه باشید.
همسفر فاطمه به همراه مسافر خود، با تخریب بیش از ده سال، با آنتیایکس مصرفی تریاک و شیره، وارد کنگره شدند. به مدت دوازده ماه و شانزده روز با روش DST و داروی OT به راهنمایی همسفر فهیمه سفر کردند. درحال حاضر، مدت دو سال و شش ماه است که به لطف خدا و دستان پرمهر آقای مهندس، آزاد و رها هستند. رشته ورزشی همسفر فاطمه، تنیس روی میز است.
.jpg)
نگاه شما به کنگره چیست که باعث ماندگاریتان شد و توانستید در کنار خدمت انسانی، خدمت مالی نیز انجام دهید؟
نگاه من به کنگره، نگاه عمیقتری نسبت به آنچه در ظاهر مشاهده میکنید،بود. در کنگره دریافتهام که میتوانم ذرهای هرچند کوچک از وجود باریتعالی باشم؛ پس میتوانم مسائل پیرامون خود را بهتر درک کرده، خدمت کنم و ببخشم. میتوانم انسانهایی که نه از روی غرور و خودخواهی؛ بلکه از روی ناچاری، زندگی خود و خانوادهایشان را بهسمت ویرانی و نابودی کشاندند، بهتر درک کنم؛ حتی بیمارانی که چندین سال، زندگی خود را با انواع و اقسام درد و رنجها سپری میکنند و نه تحمل ماندن دارند، نه دوست دارند زندگی خود را که با هزاران مشکل ساختهاند، ترک کنند و مجبور هستند به روشهای درمانی پناه ببرند که بهغیر از زجرکشیدن خود و اطرافیانشان چیزی به همراه ندارد؛ پس اینجا بهعنوان یک انسان وظیفه دارم، با حضورم در این مکان، بتوانم به همنوعان دردمند خود خدمت کنم و از هیچ کمکی، چه خدمت انسانی و چه خدمت مالی دریغ نکنم.
پررنگترین درسی که از کنگره دریافت کردید، چه بود؟ درسی که در خلوت خودتان معتقد هستید که یک درس برای همه عمر شما بس است؟
کنگره سراسر درس است و درسهای زیادی در کنگره یاد گرفتم؛ ولی مهمترین درسی که از کنگره آموختم، این است که میتوانم تا حدودی در همه زمینهها و مسائلی که در زندگی پیش میآید، نقطه تحمل خود را بالا ببرم و گذشت داشته باشم که این آرامش زیادی به من میدهد و همین مسئله به من کمک کرد تا توانستم بر ترس خودم غلبه کنم و ذرهذره، ابتدا تفکر و فهم بخشش، سپس قدرت آن را در خود بهوجود بیاورم و برای سؤالاتی که در ذهنم پیش میآمد؛ مثلاً برای چه ببخشم؟ یا به چه اندازه ببخشم؟ جواب درستی داشته باشم و این خواسته، من را قویتر میکرد؛ چون میدانم خیلی انسانها، از اعتیاد و انواع بیماریهای لاعلاج در رنج هستند. اعتقاد من بر این است، الآن در مکانی قرار دارم که میتوانم به این انسانها کمک کنم؛ حتی اگر یک نفر بهواسطه کمک من، به زندگی برگردد و اگر این کار را انجام ندهم، هم به خودم و هم به دیگران ظلم کردهام و باید پاسخگوی این عمل خود باشم؛ پس باید هر کاری میتوانم انجام بدهم و امیدی باشم برای همه درمندانی که منتظر هستند تا به فهم بخشش برسم. گرفتن درسی که تا آخر عمر همین بس باشد، وجود ندارد؛ چون در زندگی، هر روز با مسائل جدیدی روبهرو میشویم و باید مرتب درحال آموزش و بهروزرسانی خودمان باشیم تا بتوانیم به آرامش و آسایش برسیم.
چگونه اجازه پهلوانی را از آقای مهندس گرفتید؟ آیا ایشان مخالفتی نداشتند؟
قبل از اینکه خدمت آقای مهندس بروم، مدت زیادی راجعبه این موضوع، فکر کرده بودم و خواسته خدمت بخشش را داشتم؛ زمانیکه نزد ایشان رفتم و مطرح کردم، معمولاً آقای مهندس سؤالات زیادی میپرسند که ببینند توان پرداخت را دارم یا خیر؟ و آیا به فهم بخشش رسیدهام یا میخواهم با خداوند معامله کنم؛ یعنی چیزی را میدهم و در برابر آن، توقعی از خداوند یا فرد دیگری دارم؟ بعد از همه این سؤالات که مطمئن شدند، همهچیز درست است، اجازه را دادند؛ البته فکر میکنم حس آقای مهندس آنقدر قوی است که با پرسیدن این سؤالات، کاملاً متوجه میشوند که هدف از این کار چیست؟ و خوشبختانه مخالفتی نکردند و اجازه این خدمت را به من دادند.
آیا در طول زمان، برای پرداخت، لحظهای بوده است که وسوسه شکستن عهدتان را تجربه کرده باشید؟
خیر؛ قبل از اینکه تصمیم به این کار بگیرم، گاهی اوقات وسوسهها به سراغم میآمدند که میتوانم این پول را در جای دیگری هزینه کنم؛ ولی بعد از اینکه آقای مهندس اجازه پهلوانی را دادند، خوشبختانه هیچوقت وسوسهای نداشتم؛ چون خواستهام خیلی قوی بود و درمورد آن تفکر زیادی کرده بودم و این باعث شده بود، وسوسهها کمتر به سراغم بیایند و خداوند هم کمک کرد تا به این خواستهام برسم.
چگونه نقش مسافرتان را در ورود به لژیون سردار یا دریافت شال پهلوانی ارزیابی میکنید؟
نقش مسافرم در این مورد خیلی زیاد بود؛ مدت زیادی با خود فکر میکردم و برای این خدمت تردید داشتم؛ همچنین در این میان، نقش نیروهای بازدارنده هم بیتأثیر نبود؛ ولی وقتی با او این مسئله را مطرح کردم، خیلی محکم گفت: اگر دوست داری، انجام بده و همینجا از مسافرم تشکر میکنم که به من اجازه این خدمت را دادند.
لطفاً حس خودتان را از زمانیکه شال پهلوانی را دریافت کردید، بیان کنید؟
از تمام وقتهایی که در کنگره میگذرانم، حس خوب همراه با آرامش دریافت میکنم؛ اما حسی که زمان دریافت شال پهلوانی داشتم، حس عجیبی بود؛ گرمی دستان آقای مهندس و انرژی ایشان را کاملاً حس کردم؛ واقعاً انرژی گرفتم و خداوند بزرگ را شکر کردم که این افتخار نصیب من شدهاست که میتوانم شاگرد ایشان باشم و توانستم کمکی هرچند کوچک انجام دهم تا این بستر برای آیندگان هم باشد.
چه توصیهای برای کسانیکه میخواهند خدمت مالی انجام دهند، ولی نمیتوانند تصمیم بگیرند، دارید؟
توصیه من این است؛ همانطور که در کنگره، روش DST را یاد گرفتیم که باید کمکم پیش برویم و زمان را نیز درنظر بگیریم، همه میتوانند از همان روز جشن گلریزان برای سال بعد برنامهریزی داشته باشند، ذرهذره بر ترس خودشان غلبه کرده و نیروهای بازدارنده را هرس کنند؛ چون هیچکس یکشبه نمیتواند تصمیم به انجام کاری بگیرد و اینکه هر فردی میتواند پهلوان خودش باشد؛ یک نفر با ۶میلیون و یک نفر هم با ۶۰۰میلیون پهلوان است؛ پس با شناختی که از خودشان دارند، برنامهریزی درستی انجام بدهند و اگر دچار گره بخشش شدند، با تفکر عمیق به این مسئله، حسوحال قشنگ آن را از خودشان دریغ نکنند؛ چون کنگره تنها مکانی است که میتوانیم صاحب اموال خودمان بوده و اندوختهای برای خود داشته باشیم.
پهلوان همسفر فاطمه از اینکه وقت خود را در اختیارمان قرار دادید و به ما آموختید که کلید تحول انسان در انتخاب آگاهانه او است، بسیار سپاسگزارم.
امیدوارم همواره سایهبانی افراشته در سراسر گیتی داشته باشید.
طراح سؤال و مصاحبهکننده: راهنما همسفر مهدیه (لژیون هفتم)
عکاس: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون اول)
ارسال: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون دوم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی وکیلی یزد
- تعداد بازدید از این مطلب :
110