نهمین جلسه از دور دوم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی ایلام به استادی مسافر محمد، نگهبانی مسافر احسان و دبیری مسافر محمدرضا با دستور جلسه «وادی نهم و تاثیر آن روی من» ۱۵ آبان ماه سال ۱۴۰۴ ساعت ۱۶ آغاز بکار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
خداوند بزرگ را شاکرم از اینکه یک بار دیگه خودم را در این جایگاه خدمتی میبینم. دستور جلسه امروز دو بخش است. یکی وادی نهم یکی تولد آقا مظفر.
وادی نهم «وقتی نیرویی از کم شروع بشود و به درجه بالا و بالاتری برسد، نقطه تحمل پیدا میشود»
این در هستی هم یک قانون است. آقای مهندس در جلسه قبل مفصل درباره این موضوع صحبت کردند. ساختار طبعیت هم اینجوری است هر صعود و نزولی قطعا از این موضوع تبعیت میکند.
بعضیها میخواهند در زمان کوتاه به همه چی برسند، بشر بخاطر این موضوع بهای سنگینی داده است.
از هر وادی یک اندوخته برداشتیم. وادی نهم یک پیامی دارد برای کسانیکه که به دنیای جدید قدم نهادهاند. از دنیای ظلمت و تاریکی بسوی نور و روشنایی آمدهاند. این وادی به ما یاد میدهد چطور در طول روز نقطه تحملمان بالا ببریم تا در کنار سختیها و مشکلات یک وضعیت پایدار و نرمال داشته باشیم. برای هر کاری یک زمانی در نظر بگیریم. نباید انتظار داشته باشیم زود وضعیت زندگی تغییر نماید.
مثلت درمان جسم، روان و جهان بینی است. جسم با تمرین تقویت میشود روان هم خلق و خوست، اگر از آموزش بهره بگیریم میتوانیم از توان روحی و روانی خوبی برخوردار بشویم. هر چقدر جهان بینی ما که تغییر نوع تفکر و نوع نگاه است، خوب باشد میزان نقطه تحمل هم به همان اندازه بالا میرود.
تغییر کنیم و برای تغییر کردن نیازمند تفکر سالم، ایمان سالم، عمل سالم، حس سالم، عقل سالم و عشق سالم هستیم. اگر این مراحل طی کردیم خودبخود نقطه تحمل مان بالا میرود و به همه چیز میرسیم. در کل این وادی در زندگی ما کاربردی است و کمک زیادی به مراحل سفر ما مینماید.

اما بخش دوم تولد یک سالگی آقا مظفر است. من به شعر و ادبیات علاقه دارم و این شعر را سرودم:
شوق وصال تو از سر بدر نمیکنم
دگر بار عمر گران مفت به سر نمی کنم
ره وصال تو ز خلوت می گذرد
چون به خلوت روم آن کار دگر نمی کنم.
حس و حال خودم در در روز تولد مظفر بود
اولین سال رهایی مسافر مظفر خدمت ایشان و همسفرش تبریک عرض مینمایم. این فقط یک تولد رهایی نیست، در واقع معجزه کنگره ۶۰ هست.
در گنگره پنهان کاری نداریم، من و مظفر مدتی عمق تاریکی ها با هم تحربه کردیم، موقعی که به عنوان راهنما به نمایندگی ایلام آمدم برایم سخت بود برخورد با مظفر، که چطوری ایشان را در چهارچوب کنگره و درمان بیارم. ولی آمد به سختی و آموزش گرفت. از آنحا که آقا مظفر فامیل من هستند، از آقای مهندس یاد گرفتم که باید به فامیل خودم بیشتر سخت بگیرم. خیلی محکم و استوار.
بالاخره مظفر در چهارچوب کنگره قرار گرفت و با حمد خدا و آموزش های کنگره و با کمک همسفرش به رهایی رسید.
سپاسگزارم که به صحبت های من گوش دادید.

گزارش از مسافر بابک
- تعداد بازدید از این مطلب :
40