English Version
This Site Is Available In English

با ورودمان به کنگره ۶۰ وارد یک برههٔ جدید از زندگی می‌شویم

با ورودمان به کنگره ۶۰ وارد یک برههٔ جدید از زندگی می‌شویم

  جلسه پنجم از دوره سی و یکم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی سهروردی اصفهان، با استادی راهنما مسافر سعید ، نگهبانی موقت مسافر اسماعیل و دبیری موقت مسافر رضا با دستور جلسۀ «وادی نهم؛ وقتی نیرویی از کم شروع بشود و به درجه بالا و بالاتری برسد، نقطه تحمل پیدا می‌‌شود.» و «تولد اولین سال رهایی مسافر مهدی » پنجشنبه 15 آبان ماه  ۱۴۰۴ ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان سعید هستم یک مسافر، خدا را شکر می‌کنم که توفیق پیدا کردم به واسطه تولد یکی دیگر از بچه‌های کنگره ۶۰ در این جایگاه قرار بگیرم. حضور ما در کنگره ۶۰ فرصتی است که به همه انسان‌ها داده نمی‌شود. شاید بزرگ‌ترین و مهم‌ترین نعمتی که خداوند بابت آن منت بر انسان‌ها نهاده، نعمت هدایت و راهنمایی است.
ما با ورودمان به کنگره ۶۰ وارد یک برههٔ جدید از زندگی می‌شویم؛ وارد فازی جدید از زندگی که اصلاً قابل قیاس با قبل نیست. پیام زیبای وادی نهم به این اشاره دارد که؛  پیام برای کسانی است که به دنیایی تازه قدم نهاده‌اند و به خویشتن خویش توجه می‌کنند.
وقتی وارد کنگره ۶۰ می‌شویم با تفکری و اندیشه‌ای نو و با همنشینی با انسان‌هایی که از سطح ارتعاشی بسیار بالایی برخوردارند مواجه می‌شویم. وقتی کنارشان قرار می‌گیریم، حال دلمان خوب می‌شود و وارد یک وضعیت خوب و نیکویی می‌گردیم. این وضعیت خوب و نیکو را هر کسی می‌تواند به نوع خود تفسیر کند؛ اینکه این وضعیت چه وضعیتی است، به آرامش نسبی و  آسایش می‌رسیم.
ما در کنگره ۶۰ به بلوغ فکری می‌رسیم؛ این خیلی امتیاز خوب و قشنگی است و خداوند این امتیاز را به همه انسان‌ها نمی‌دهد. پیام خیلی زیبایی از استاد سردار که می‌گوید: انسان‌های زیادی هستند که بامی گسترده دارند ولی هیچ بارانی روی آن بام‌ها نمی‌بارد.
این را من بارها گفته‌ام؛ شاید خیلی‌ها صدای زنگ کنگره ۶۰ را در خانهٔ خود می‌شنوند ولی توفیق پیدا نمی‌کنند در کنگرهدحضور داشته باشند. خیلی‌ها پول‌هایی دارند که لایق سبد کنگره ۶۰ نیست یا این امتیاز به آن‌ها داده نمی‌شود که صرف امور خیریه یا در کنگره ۶۰ شود. شخصی مقدار زیادی پول دارد ولی هزار تومان از آن را نمی‌تواند در سبد بیندازد.
اگر شما حضور پیدا کردید، اگر بهره‌مند شدید، یا اگر وارد مرحلهٔ نو و جدیدی شدید، تفکر نو، اندیشهٔ نو، شدید  رشد و تعالی برای ما رقم خورده است. هر روز باید سپاسگزار خداوند باشیم و هر روز نام آقای مهندس را به بزرگی یاد کنیم. کنگره‌ای که هر روز از آقای مهندس صحبت نکند، اصلاً کنگره‌ای نیست. ما از لطف بسیاری که توسط خداوند و شرایطی که کنگره ۶۰ برای ما به وجود آورده برخوردار شدیم.
در دستور جلسه، وادی نهم می‌گوید: هر نیرویی که از کم شروع می‌شود و به درجات بالا و بالاتر می‌رسد،  نقطهٔ تحمل پیدا می‌کند. این نقاط تحمل می‌تواند هم در مسائل مثبت، و هم در مسائل منفی باشد. در وادی نهم  اشاره می‌شود که رسیدن به نقطه‌های تحمل در مسائل منفی نیاز به آموزش، تفکر و تجربه ندارد، اما در مسائل مثبت حتماً باید پیرو آموزش، تفکر و تجربه باشیم تا بتوانیم به این نقاط دست پیدا کنیم.
با تکرار منظم در طول زمان این اتفاق می‌افتد.  اگر خواستید انسانی رازدار باشید باید تمرین کنید که در خیلی جاها صحبت نکنید و با انجام ندادن به این نقطه برسید. یک خطیب و سخنران خوب با تمرین و ممارست و در طول زمان می‌تواند، پیشرفت کند و می‌آموزد. پیام وادی نهم این است: در دنیای تازه و تفکر نو، حرف و عمل ما باید یکی باشد.
خیلی از آدم‌ها شاید خوب صحبت کنند و خوب هم تفکر کنند، ولی در زمان عمل خوب عمل نمی‌کنند. باید نگاه ما واقع‌ بینانه و درست باشد. در کنگره ۶۰ اصلاً سفید مطلق وجود ندارد، اما ما می‌توانیم با آموزش‌هایی که در کنگره ۶۰ دریافت می‌کنیم، به تصفیه و پالایش خوبی برسیم تا زشتی و سیاهی را در درون انسان‌ها نبینیم و فقط زیبایی‌های آن‌ها را مشاهده کنیم. این‌ها ذره‌ذره با کار در کنگره ۶۰ انجام می‌گیرد.
پیام کنگره ۶۰ و عنوان وادی می‌گوید: نیرویی که از کم شروع می‌شود، اگر به درجات بالا برسد، ما در آن موضوع نقطهٔ تحمل پیدا می‌کنیم و این دقیقاً پیام رشد است. ما می‌توانیم شرایطی به وجود آوریم تا در این موضوع ظرفیت‌ها و قابلیت‌های خوبی در مسائل مثبت پیدا کنیم.
کسب این ظرفیت‌ها و قابلیت‌ها خیلی مهم است، ولی از آن مهم‌تر، حفظ و مراقبت از آن‌ها است و یک گام بلندتر و مهم‌تر از آن این است که بتوانیم آن وضعیت خوب و نیکو را گسترش دهیم؛ همیشه یک نقطهٔ عطف بالاتر و یک افق زیباتر برای خود مشخص کنیم.
اما هفته گلریزان، هفتهٔ بسیار زیبایی پیش رو داریم. من پیشاپیش این هفتهٔ زیبا، قشنگ و میمون را به تمام اعضای کنگره ۶۰ و بچه‌های سخاوتمند کنگره ۶۰ تبریک و شادباش عرض می‌کنم. ان‌شاءالله در این هفته بتوانیم به فهمی از بخشش برسیم که در آن مشارکت همه‌جانبه انجام دهیم.
از نظر حضور، باید حضوری حداکثری از بچه‌ها شاهد باشیم: باید آن‌قدر فهم در موضوع بخشش پیدا کرده باشیم که هیچ‌ وقت دست و دل‌مان نلرزد. اگر در هر موضوعی ما به فهم آن موضوع نرسیده باشیم، آن موضوع شروع به اشکال‌تراشی می‌کند و وارد برههٔ کج‌فهمی می‌شویم! آیا اینجا هم پولی است؟ در کنگره ۶۰ ما هیچ‌ وقت نمی‌توانیم آن کمکی را که کنگره ۶۰ برای درمان، رهایی و آرامش نسبی ما و خانواده‌مان فراهم کرد، جبران کنیم.
مبلغی که کمک و انفاق می‌کنیم، تماماً دریافتی محسوب می‌شود. در کنگره ۶۰ هیچ‌کس را «سر کیسه» نمی‌کنند؛ اگر کسی این فکر را کند دچار کج‌فهمی است. مبلغی که بابت رهایی و درمان مسافر حساب کردند، چیزی حدود صد میلیون تومان است. در کنگره ۶۰ اگر کل سفرت را یک ده تومان (یا حتی ده تومان) در سبد قانون ۱۱ نیندازی، هیچ‌کس به تو خرده نمی‌گیرد؛ برای همین می‌گویم کسی را «تلکه» نمی‌کنند.
در اینجا باید شخص به فهم برسد؛ به آن فهمی که بی‌محابا ببخشد. در قران می‌فرماید: «لَن تَنالُوا الْبِرَّ حَتّی تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» هیچ‌کس به وضعیت نیکو نمی‌رسد مگر از آنچه دوست دارد انفاق کند. اگر دنبال حال خوب و حال خوش هستید، خداوند یک شاه‌ کلید به ما می‌دهد؛ در کلام‌الله می‌فرماید از چیزی که شما مالک آن هستید، ببخشید.
اگر این فهم اتفاق نیفتد، شما حتی نمی‌توانید یک پنجمِ دارویتان را هم کم کنید. برای پر کردن دره باید کوه را خراب کنید، ما نمی‌توانیم با دو بیل دره را پر کنیم، و این احتیاج به تفکر دارد. کمک‌هایمان هرگز از روی شور نباشد تا بخواهیم به رخ دیگران بکشیم. بچه‌ها این‌قدر آگاهی پیدا کرده‌اند که در این کار مشارکت خوبی انجام داده‌اند.
گاهی باید جوری مشارکت مالی کنید که پرداخت آن برایتان محسوس باشد؛ پول دادن سخت است و باید خلعی که از مشارکت شما ایجاد می‌شود برایتان محسوس باشد. اگر هیچ خلعی برای شما به وجود نیامد، شما به‌اندازهٔ آنچه باید مشارکت می‌کردید، مشارکت نکرده‌اید.
کنگره ۶۰ شرایطی را فراهم کرده است که می‌توانیم مبلغی از اندوختهٔ مالی‌مان را با فهم کامل برای سیستمی که درونش احیای انسانی انجام می‌شود و خانواده‌هایی که در شرف فروپاشی‌اند را به هم پیوند می‌دهد، ببخشیم. دستور جلسهٔ دوم: اولین سال رهایی مسافر مهدی عزیز.
آقا مهدی عزیز تقریباً یک سال پیش، از زمانی که کلینیک‌های درمانی که با متد کنگره ۶۰ کار می‌کردند، توسط شخصِ آقای مهندس دژاکام معرفی شده بودند، فعالیت آن‌ها متوقف شد، دستور دادند تمام بچه‌هایی که در کلینیک‌ها درمان شده بودند در شعب حضور پیدا کنند. هم‌ زمان از چند تا از کلینیک‌های اصفهان وارد شعبه شدند و آقای مهدی از آن دوره وارد لژیون شدند.
آقا مهدی از بدو ورود شروع به نشان دادن خود کرد؛ مهدی پسر خیلی خوب، بااخلاق و محجوبی بود و در عرصهٔ ورزشی خدمت‌گزار بود؛ دبیر روزهای جمعهٔ در لژیون نهم است. در لژیون راهنمای آقا مسعود قاسمی سفر کردند، این رهایی و این جشن باشکوه را به آقا مسعود عزیز تبریک می‌گویم، به خودِ آقا مهدی عزیز، به خانوادهٔ آقا مهدی، به آقازادهٔ ایشان، دختر عزیزشان سمانه خانم، آقا سبحان عزیز، و به بخش خانواده، سرکار خانم طاهره، استاد و پیشکسوت ما در شعبه تبریک عرض می‌کنم.
آقا مهدی باید از آن زندگی یکنواختی که داشته خارج شود؛ من سعی کردم در پیام هم این را بنویسم که باید از یکنواختی خارج شود. جاهایی باید گام‌های بلندتری بردارد، نگاه ما باید دقیق‌تر و تازه‌تر باشد. باید دقت کند و حساب‌ شده‌تر، گزیده‌تر و دقیق‌تر عمل کند و برای چیزهایی که مالک آن‌ها است تلاش بیشتری به خرج دهد تا آن‌ها را حفظ کند.
شاید بهترین چیزی که می‌توان دربارهٔ آن صحبت کرد این است که بزرگ‌ترین مسئولیتی که برای یک انسان تعریف می‌شود، مراقبت از خود و زندگی‌اش است و در راستای آن مسئولیت باید تلاش بیشتری انجام دهد. ان‌شاءالله ظرفیت و قابلیتِ لازم وجود دارد که با مقداری تلاش بتواند در کسب جایگاه راهنمایی قدم‌های مثمر ثمری بردارد و از همین حالا این کار را شروع کرده است.
آقا مهدی، دوباره به تو و بچه‌هایی که از کلینیک تشریف آوردند تبریک می‌گویم. دوستانی که با آقا مهدی بودند، ان‌شاءالله جشن بعدی با شال خوش‌رنگ راهنمایی در جایگاه حضور داشته باشند. به افتخار آقا مهدی عزیز و خانوادهٔ محترم‌شان دست بزنید.

اعلام سفر مسافر مهدی:

مدت مصرف:  20سال
آنتی‌ایکس مصرفی: شیره خوراکی
روش درمان: DST
داروی درمان: OT
نام راهنما: مسافر سعید
مدت رهایی: 22ماه و 1هفته
ورزش: والیبال

آرزوی مسافر مهدی:
برای تمام کسانی که در دام اعتیاد گرفتار هستند آرزو می‌کنم،به کنگره راه یابند و درمان شوند و به حال خوش دست یابند.

سخنان مسافر مهدی:

سلام دوستان مهدی هستم یک مسافر، وقتی نیرویی از کم شروع می‌شود و به درجه بالا و بالاتر می‌رسد، نقطه تحمل شکل می‌گیرد. این پیام برای کسانی است که به دنیای تازه‌ای قدم گذاشته‌اند و به خودشان توجه می‌کنند. بر شما واجب و ضروری است که از سخن به عمل حرکت کنید.
در زمین و آسمان توجه داشته باشید، با اندیشه ژرف خود به رحمت ماوراء ایمان راسخ داشته باشید و بدانید که به پاداش خود خواهید رسید. آنگاه بذر نیکو بکارید تا قوت کافی و سایبان‌هایتان برافراشته خواهد شد. پس آن کنید که فرمان است. خدا را شکر، شکر، شکر که اذن ورود من به کنگره صادر شد تا بتوانم در این مکان مقدس آموزش ببینیم.
از آقای مهندس و خانواده محترمشان، از راهنمای سفر اولم و راهنمای سفر دوم، آقا سعید، که با راهنمایی‌های ایشان هر روز زندگی ما شیرین‌تر می‌شود، سپاسگزارم. از راهنمای همسفرم، خانم طاهره، که همچون خواهری مهربان و دلسوز با راهنمایی‌هایشان زندگی ما را زیباتر کردند و از مرزبانان و ایجنت‌های هر دو گروه همسفران و مسافران تشکر می‌کنم.
از فرزندانم و همسفرم که واقعاً بال پرواز من بودند، قدردانی می‌کنم. می‌ایستم و تشکر می‌کنم، چرا که در دوران مصرف بسیار آنها را آزردم و امروز جا دارد از آن‌ها سپاسگزاری کنم. یک خاطره نقل می‌کنم: همسرم بارها برای درمان اعتیاد من تلاش کرد. مثلاً روزی مرا پیش یک پزشک گیاهشناس برد که گفت باید با همان موادی که به آن اعتیاد دارم درمان شوم.
در آنجا من احساس خوشحالی کردم و مدتی به بهانه درمان، مواد مصرف می‌کردم. اما همسرم که متوجه شد من درمان نشده‌ام، با جدیت از من خواست برای درمان اقدام کنم و گفت اگر نکنم مرا ترک خواهد کرد. ما به پزشکی مراجعه کردیم که ما را به کلینیک اندیشه نو ارجاع داد و آنجا بود که با کنگره آشنا شدم. هر دوی ما با راهنماهای دلسوز همراه شدیم.
جا دارد از آقای مسعود قاسمی بسیار تشکر کنم که با وجود اینکه ایشان را خیلی اذیت کردم، با صبوری مرا به درمان رساند. همچنین زمانی که به شعبه آمدم، با راهنمای عزیزم، آقای موسوی، همراه شدم. صحبت‌های ایشان آنقدر تاثیرگذار است که ما آن‌ها را در منزل می‌گذاریم و گوش می‌دهیم.
انرژی من آنقدر بالا است که دهانم خشک شده است! سفر اولی‌ها توجه داشته باشند، زمانی که به رهایی رسیدید، اگر مسیر خود را درست طی کرده باشید، همین گونه خواهید شد؛ مثل زمانی که مواد مصرف می‌کردید، اما این بار سیستم ایکس شما آن مواد را ترشح می‌کند.

سخنان راهنما همسفر طاهره:

انجام راه درست و کامل، انسان را به انوار الهی نزدیک می‌کند و انوار الهی، چشم دل را می‌گشاید؛ دیگر نمی‌توان غیر از صراط مستقیم، راه دیگری را پیمود.
سلام دوستان طاهره هستم یک همسفر. خدا را شکر که امروز در جمع دوستان محبت هستم و یک اتفاق خوب دیگر رقم خورد؛ تا یک خانواده دیگر که شاید در اوج آشفتگی به سر می‌بردند، امروز به حال خوش و آرامش رسیدند. من هم بتوانم در کنار این خانواده عزیز آموزش بگیرم و در این جایگاه قرار بگیرم.
تبریک و شادباش می‌گویم خدمت آقا مهدی و خانواده محترمشان، و همچنین راهنمای ایشان، آقا سعید موسوی. قابل توجه تازه‌واردین باشد که هر تولد، یک پیام برای ما دارد. اگر امروز من توانستم روی صندلی کنگره ۶۰ قرار بگیرم، مطمئناً اذن آن صادر شده است و من دعوت شده‌ام به این جلسه. مطمئناً این جشن تولد بدون دلیل سر راه من قرار نگرفته است.
من می‌بینم که خانواده‌ای که ممکن بود روزی از هم پاشیده شود، امروز به شادی رسیده‌اند و این شادی را با ما تقسیم کرده‌اند. پس منِ تازه‌وارد هم می‌توانم حرکت کنم و به این جایگاه برسم. زمانی که خواسته‌ی درمان اعتیاد و رهایی را دارم، باید صبر کنم و حرکت کنم. امیدوارم همه‌ی ما بتوانیم پیام این تولدها را بگیریم.
من تبریک می‌گویم خدمت همسفر آقا مهدی که ایشان فقط شال راهنمایی را کم دارند؛ یعنی ایشان همه‌ی علم و آگاهی کنگره را برداشت کرده‌اند و اجازه‌ی راهنمایی لژیون تغذیه سالم را از آقای مهندس دریافت کرده‌اند. باز هم تبریک می‌گویم به این خانواده و به همه‌ی عزیزانی که در این جشن شرکت کرده‌اند. ان‌شاءالله که همگی موفق باشید.

  آرزوی همسفر فاطمه:
آرزو می‌کنم مهتاب تمام خانه‌ها تبدیل به آفتاب پرنور شود.

سخنان همسفر فاطمه:

سلام دوستان فاطمه هستم یک همسفر.
پرده پرده آنقدر از هم دریدم خویش را
تا که تصویری ورای خویش دیدم خویش را
خویش خویش من هم اینک از در صلح آمده است
بسکه گوش از خلق بستم تا شنیدم خویش را
برده داران زمانها چوب حراجم زدند
دست اول تا برآمد خود خریدم خویش را
بزم سازان جهان می از سبوی پر خورند
من تهی پیمانه بودم سر کشیدم خویش را
امروز، روز بزرگی‌ست. خدا را شکر می‌کنم که توانستم این لحظه را ببینم؛ یک سال از رهایی مسافرم گذشته و من لحظه‌شماری می‌کردم برای چنین روزی. همیشه در ذهنم تصویرسازی می‌کردم که روزی بیایم و از همه عزیزانی که در این مسیر همراه ما بودند، تشکر کنم.
از آقای مهندس عزیز سپاسگزارم؛ اگر ایشان نبودند، چنین بستری برای ما فراهم نمی‌شد و خدا می‌داند که امروز کجا بودیم. همیشه در دعاهایم از خداوند خواسته‌ام که فرزندانم بدون پدر و مادر بزرگ نشوند. خدا را شکر می‌کنم که صدایم را شنید و پاسخم را داد.
از راهنمای سفر اول مسافرم، آقای مسعود قاسمی، بسیار ممنونم؛ ایشان زحمات زیادی برای مسافرم کشیدند. همچنین از راهنمای خوبمان، آقای سعید موسوی، سپاسگزارم که با آموزش‌های زیبا و مؤثرشان، مسافرم را در کنگره ماندگار کردند. از خانم طاهره عزیز، که بخشی از وجود من هستند، قدردانی می‌کنم. هر وقت می‌خواهم تصمیمی بگیرم، به خودم می‌گویم: «فاطمه، حواست باشد خانم طاهره در لژیون چه گفت؟ همان را اجرا کن. مبادا این صندلی‌ها را بیهوده اشغال کرده باشی.»
خدا را شکر می‌کنم که مسافرم در کنگره حضور دارد، در حال تغییر است، و تبدیل و ترخیص برایش اتفاق افتاده. از همسفرهای کوچولوی‌مان، خانم سمانه و آقا سبحان عزیز، ممنونم. هر وقت کلاس داشتم و نمی‌توانستم بیایم، دخترم می‌گفت: «مامان، برو، نگران نباش، ما هستیم.» و وقتی می‌خواستم نیایم، می‌گفت: «اگه نروی، دوباره حالت بد می‌شود. برو، حالت خوب می‌شود.»
از مسافرم سپاسگزارم که تمام تلاشش را کرد. او واقعاً مرد بی‌نظیری‌ است و تنها مشکلش اعتیاد بود که خدا را شکر در کنگره حل شد. همیشه به خودم می‌گفتم: «خدایا، راهی نشانم بده که بتوانم در این زندگی بمانم. حیف است این زندگی، حیف است این مرد که رهایش کنم.»
این فشارها را در خودم نگه می‌داشتم و باعث می‌شد اعصابم خرد شود و سر بچه‌ها فریاد بزنم. امیدوارم خداوند همین‌جا من را ببخشد. هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم که چه بودم و حالا چه هستم، کجا بودم و حالا کجا هستم. کلاس‌های کنگره را با هیچ جای دنیا عوض نمی‌کنم. مادرم بر اثر سرطان سینه فوت کردند و وقتی پیش پزشک می‌رفتم، می‌گفتند: «شما خانوادگی در معرض خطر هستید.»
من دارو مصرف می‌کردم و درگیر این موضوع بودم. واقعاً نابود شده بودم. و تنها کنگره بود که به ما کمک کرد تا به درمان برسیم. وقتی پزشکم گفت: «شما درمان شده‌اید»، با خودم عهد بستم که چه از نظر مالی و چه جانی، بتوانم در کنگره خدمت کنم.
از همه شما عزیزان که در این جشن همراه ما بودید، صمیمانه سپاسگزارم.

سخنان همسفر سبحان:

سلام دوستان سبحان هستم یک همسفر، خدا را شکر می‌کنم که پدرم توانست یک سفر با کیفیت انجام دهد و یک سال دیگر را پشت سر گذاشت. تشکر می‌کنم از راهنمای سفر اول پدرم آقای قاسمی و راهنمای سفر دوم پدرم آقای موسوی و تشکر می‌کنم از خانم طاهره راهنمای مادرم.
من آب می‌آورم تو آنقدر بنوش که سیراب شوی، اما نه زیر آب
من بلندم، به بلندای قله‌هائی که نتوان تسخیر نمود، اما تو بربام من مسلح بیا، تا عظمت را ببینی
من می‌رویانم، آنقدر که زمین و آسمان را شب و ظلمت فرا گیرد
اما تو از میان سبزه‌ها، نور را بیاب و بر بال آن بنشین و به سوی من پرواز کن تا آنچه به باورت نمی‌گنجد را ببینی تو می‌توانی همه آنچه که هست با نیروی عقل خویش تبدیل به بهترین کنی و به سوی نقطه‌ای بیائی که آغاز نمودی،
استاد سردار.

سخنان همسفر سمانه:

سلام دوستان سمانه هستم یک همسفر، خدا را شاکرم که در این جایگاه قرار دارم و خوشحالم که پدرم توانست یک سال دیگر را در کنگره باشد و با آموزش‌های کنگره حال خوب دریافت کند. از راهنمای سفر اول پدرم آقای قاسمی متشکرم و راهنمای سفر دوم پدرم آقای موسوی و از راهنمای مادرم خانم طاهره عزیز متشکرم که با آموزش‌های بسیار خوب مادرم را به حال خوب رساند.

ضبط صدا : مسافر علیرضا ل6
تایپ: مسافر فرزاد ل۲، مسافر رضا ل۱۴، مسافر مجید ل۱، مسافر مجید ل۵، مسافر مهدی ل۱، مسافر امید ل۱، مسافر محمد ل۱۵، مسافر حسین ل۱۹، مسافر مسلم ل۵، مسافر جواد ل۹
ویرایش: مسافر مرتضی ل9
تنظیم و ارسال: مسافر جواد ل۱۴

مسافران نمایندگی سهروردی اصفهان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .