جلسه سیزدهم از دوره سی و چهارم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره۶۰، ویژه مسافران و همسفران نمایندگی خواجو با استادی راهنمای محترم مسافر بهمن، نگهبانی مسافر حسن و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه اول: «وادی نهم، وقتی نیرویی از کم شروع بشود و به درجه بالا و بالاتری برسد، نقطه تحمل پیدا میشود» و دستور جلسه دوم: «جشن یکسال رهایی مسافر محسن» در روز پنجشنبه مورخ ۱۵ آبان ماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۶ آغاز بهکار نمود.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان بهمن هستم یک مسافر.
خداوند بزرگ را شاکرم که اجازه دادند بار دیگر در کنگره حضور داشته باشم.
از جناب مهندس، خانواده محترمشان که این بستر را فراهم نمودند و تمام خدمتگزاران کنگره۶۰ تشکر میکنم.

دستور جلسه اول؛
گاهی انسان گمان میکند که نمیکشد، نمیتواند ادامه دهد؛ اما درست در همان لحظه نقطهی آغاز مسیر است. خشم، مانند همین آغازِ ناگهانی است؛ از یک جرقه شروع میشود و اگر مراقب نباشیم، میتواند گسترده شود تا جایی که انسان را فلج کند و دیگر نتواند زندگی کند. ما این را درک کردهایم که حرکت در جهت مثبت نیز همینگونه است؛ همانطور که در جهت منفی افتوخیز داریم، در مسیر مثبت هم مرحله به مرحله باید پیش برویم. روزهای اول که وارد کنگره شدیم، نشستن روی صندلی برایمان سخت بود. ذهنمان آرام نمیگرفت، حوصله نداشتیم، بیقراری میکردیم. اما کمکم با صبر و استمرار، آموختیم چگونه بنشینیم، آرام شویم و نیروهایمان را در مسیر درست هدایت کنیم. همانطور که یک تازهوارد روز اول نمیتواند سه ساعت آرام بنشیند، اما با گذشت زمان، کسی که چند سال میآید، در جلسه مینشیند و ساعتها با آرامش گوش میدهد و لذت میبرد. این نشان میدهد که وقتی ما انرژی را درست هدایت میکنیم، نیروی مثبت درونمان رشد میکند. باید همیشه مراقب جرقههای منفی باشیم. آنها از همین بیتوجهیها شروع میشوند: یک جلسه نیامدن، یک تأخیر نیمساعته یا فکر کردن به اینکه «اشکالی ندارد»؛ اما همینها کمکم مسیر را منحرف میکنند. همانطور که در جهت منفی لغزش بهتدریج اتفاق میافتد، در جهت مثبت هم باید گامبهگام ساخته شود. اما دربارهی جشن گلریزان؛ همیشه باید درک کنیم که چرا این گردهماییها برگزار میشود. هدف، کمک کردن از دل و با عشق است، نه از روی عادت یا اجبار. هرکس به اندازهی خودش میتواند مشارکت کند؛ مهم نیت و احساس درونی است. من بارها فکر کردهام که اگر دیگران برایمان خرج میکردند یا اگر کنگره با پول نهادها اداره میشد، امروز استقلال نداشتیم. هر نهادی که کمک مالی میکرد، فردایش خواستهای داشت: میگفت این را آموزش دهید، این را حذف کنید، یا روش خود را تغییر دهید. اما امروز کنگره آزاد و مستقل است، چون دستش درجیبخودش است؛ حاصل تلاشِ همین سفر اولیها و راهروانی است که یاد گرفتند از وابستگی بیرون بیایند. بسیاری از همین بچهها زمانی چندین میلیون خرج مواد یا قرص میکردند، اما حالا همان پولها را صرف ساختن زندگی و آبادانی میکنند. یاد گرفتهاند دستشان پیش هیچکس دراز نباشد. ما امروز مینشینیم و نفس آرام میکشیم، چون کنگره نتیجهی همین استقلال و زحمات است.
امیدوارم در جشن گلریزان هرکس بهاندازهی توانش، از صمیم دل و با شوق کمک کند؛ چون این کمکهاست که چراغ راه دیگران میشود.
دستور جلسه دوم:
در مورد تولد محسن، باید بگویم که صحبت دربارهی او نباید بد برداشت شود. منظور این نیست که هرکسی تجربهای شبیه او دارد، همان مسیر را باید طی کند. یادم میآید روز اولی که محسن به کنگره آمد، در حیاط ایستاده بود؛ حالتی گرفته و خسته داشت. بهقدری قرص مصرف کرده بود که باورکردنی نبود. انواع قرصها، از آرامبخش تا اعصاب، پشت سر هم مصرف میکرد. سفرش بسیار سخت بود. بارها زمین خورد، ضعف کرد، اما مهم این بود که تسلیم نشد. بهجایی رسیده بود که پذیرفت خودش به تنهایی هیچ کاری نمیتواند بکند و فقط باید رها شود تا آموزشهای کنگره اثر کند. بیخوابی، درد، ناآرامی… همه را تحمل کرد، چون به کلام راهنما ایمان داشت. گاهی شبهای متوالی نمیخوابید، اما میدانست این بخشی از مسیر درمان است. فرقش با کسانی که بیرون تحتنظر پزشک قرص میخوردند این بود که او در کنگره برای بیداری و درمان آمده بود، نه برای فرار. او از مرحلهای گذشت که حتی خودش را شکستخورده میدید، اما با توکل، تبدیل به انسانی آرام و توانمند شد.
محسن به من درس بزرگی داد. ابتدا فکر میکردم «من کار را انجام میدهم»، اما فهمیدم هیچکس نمیتواند کاری بکند مگر اینکه خواست خدا و تلاش در مسیر کنگره همراهش باشد. امروز که آزاد و آرام است، نشان میدهد که روش DST و آموزشهای کنگره چیزیست که هیچ مؤسسه یا روش دیگری در دنیا نتوانست به این شکل درمان واقعی ممکن کند.
از اینکه به صحبتهای من توجه کردید سپاسگزارم.
اعلام سفر مسافر محسن:
آنتیایکس مصرفی؛ انواع قرص.
مدت سفر؛ ۱۷ ماه .
رهایی؛ ۱ سال و ۶ ماه.
نام راهنما؛ آقا بهمن غلامی.
درادامه سفر وایت داشتم:
نام راهنما؛ آقا حسین کرمانی.
مدت سفر؛ ۱۲ ماه .
رهایی؛ ۱ سال .
رشته ورزشی؛ والیبال.
آرزوی مسافر محسن:
دو آرزوی قلبی دارم که با شما در میان میگذارم، اول اینکه هر کسی آرزوی جشن تولد در این مکان را دارد، بتواند آن را محقق کند و من نیز در کنار شما، در جشنش شرکت کنم و او را با تمام وجود تشویق کنم.
دوم اینکه همه شما عزیزان، چه همسفران و چه مسافران، در مسیر زندگیتان عاقبت بهخیر شوید.
سخنان مسافر محسن:
سلام دوستان محسن هستم یک مسافر.
خدا را شکر میکنم که در جمع گرم و صمیمی شما حضور دارم و از صمیم قلب بابت شرکت در جشن من سپاسگزارم.
حدود ۱۵ سال درگیر مصرف مواد مخدر بودم؛ سالهایی که هرچه در ذهنم جستوجو میکنم، خاطره روشنی برای تعریف ندارم. با یکچهارم قرص وارد دنیای اعتیاد شدم و کمکم به روزی ۸۵ عدد قرص رسیدم. یکی از دلایل سقوط من، انتخاب اشتباه شریک زندگیام بود که به جدایی ختم شد و من برای تسکین درد تنهاییام به مواد مخدر پناه بردم. پس از سالها درد و رنج اعتیاد، تصمیم به ترک گرفتم و راههای مختلفی را امتحان کردم؛ از کمپهای ترک اعتیاد گرفته تا N.G.Oهای گوناگون. خانوادهام برایم نذر میکردند، به امام زادهها متوسل میشدند، اما هیچکدام مؤثر نبود تا روزی که خودم را کاملاً ناتوان دیدم و دست نیاز به سوی آسمان دراز کردم. از خدا کمک خواستم و مسیر کنگره برایم باز شد. به کنگره آمدم و سفر درمان را آغاز کردم. در این مسیر با مشکلات زیادی روبهرو شدم؛ بیخوابی، دردهای جسمی، بحرانهای احساسی و... اما برای خودم و خانوادهام ایستادگی کردم.
برنامه را با دقت دنبال کردم، فرمانبردار بودم و درمان سیگار را نیز آغاز کردم.
در نهایت، به رهایی رسیدم و امروز میدانم که در دل آن دردها، درسهای بزرگی نهفته بود. در پایان از همه شما عزیزان تشکر میکنم و امیدوارم بتوانم در کنگره ماندگار و خدمتگزار صادقی باشم.
ممنون با سکوت خود به صحبتهای من توجه کردید.

تایپ: مسافر محمود لژیون بیست و یکم، مسافر محمد لژیون نهم و مسافر مهدی لژیون هشتم
عکس: مسافر سعید لژیون چهاردهم
تنظیم و ارسال: مسافر حجت (نگهبان سایت)
نمایندگی خواجو
- تعداد بازدید از این مطلب :
1592