مصاحبه با مسافر بهزاد – به مناسبت هفته گلریزان و کسب اجازه شال پهلوانی
لطفاً به رسم کنگره خودتان را معرفی کنید.
سلام دوستان، بهزاد هستم یک مسافر. با هشت سال تخریب وارد کنگره شدم، آنتیایکس مصرفی من تریاک بود. یازده ماه سفر اول را به روش DST با داروی OT انجام دادم. ورزش من بدمینتون است. راهنمای محترم من در سفر اول آقا حجت بودند، با رهایی هفت سال و هفت ماه. همچنین سفر نیکوتین را با راهنمایی آقا پویا طی کردم و رهاییام در آن زمینه شش سال و هشت ماه است.
اولین بار کی وارد لژیون سردار شدید و چه حس و حالی داشتید؟
اولین بار در زمان سفر اول عضو لژیون سردار شدم. آن موقع حال چندان خوبی نداشتم و مبلغ دویست هزار تومان پرداخت کردم. هنوز باور محکمی نسبت به این کار نداشتم، اما همان مبلغ باعث تغییر حس و حال من و در واقع تغییر مسیر سفرم شد.
چه تفکری باعث مشارکت شما در خدمتهای مالی کنگره ۶۰ شد؟
زمانی که بحث ایجاد نمایندگی اردبیل مطرح شد و جناب مهندس فرمودند مبلغی برای راهاندازی شعبه نیاز است، من در همان زمان در سال ۹۸ مبلغ یکونیم میلیون تومان پرداخت کردم. از همان سال، هر ساله عضو لژیون سردار هستم.
پولی که پرداخت میکنیم در برابر آنچه دریافت کردهایم واقعاً ناچیز است. لژیون سردار برای ما تلنگری است تا تفکر کنیم که این مبلغ را برای چه هدفی پرداخت میکنیم؛ زیرا بسیاری از اعمال ما بدون تفکر است، در حالی که هر کاری باید با تفکر انجام شود. باید بدانیم حتی دلیل خوبیهای ما چیست؛ آیا به خاطر خداست یا برای خودنمایی؟ اگر برای خدا باشد، آرامش را تجربه میکنیم و اگر نه، هرگز آن حس را نخواهیم داشت.
بخشش از نظر من به معنای دریافت چیزی از بیرون نیست، بلکه به معنای دریافت از درون است. کنگره ۶۰ به ما باور میدهد که بدون توقع ببخشیم و همین باور، خود بزرگترین دریافت است.
تأثیر دنور شدن شما در مسیر پهلوانی چگونه بود؟
همانطور که وادی نهم اشاره میکند، انسان ذرهذره به نقطهی تحمل میرسد. من چند سال عضو لژیون سردار بودم و به این نتیجه رسیدم که اگر انسان یک پله بالاتر نرود، راکد میماند. از سال اول عضو لژیون سردار شدم و کمکم میزان پرداختی خود را افزایش دادم تا به دنوری رسیدم. همهچیز به باور ما بستگی دارد؛ اگر باور داشته باشیم که میرسیم، حتماً خواهیم رسید.
عضویت در لژیون سردار پیشنیاز دنور شدن است، دنور شدن پیشنیاز پهلوانی، و پهلوانی پیشنیاز رسیدن به نشانی در بینشانی.
خانواده و همسفر شما چه تأثیری در تصمیم برای پهلوان شدن داشتند؟
در سفر اول و دوم، همسفر من نتوانست بهطور کامل حضور داشته باشد و مدتی فاصله گرفت. حدود یک سال به جایگاه پهلوانی فکر میکردم، اما لازم بود همسفرم نیز به این باور برسد. زمانی که او دوباره به کنگره بازگشت، مشوق من شد. در این مسیر، لازم است همسفر همنظر و همسو باشد.
پس از کسب اجازه از جناب مهندس چه حس و حالی داشتید؟
حسی وصفناشدنی داشتم. به نظر من، اصل رهایی همین است؛ زیرا گذشتن از مادیات لذتی عمیق دارد. کسی که جایگاه دنوری و پهلوانی را تجربه میکند، نگاه متفاوتی به زندگی پیدا میکند. این قدمها باعث میشود بندهایی از وجود ما گشوده شود و حس سبک بودن را تجربه کنیم.
چه توصیهای به کسانی دارید که در فکر سردار شدن، دنور شدن یا پهلوان شدن هستند اما در ترس یا تردید به سر میبرند؟
انسان همیشه میان دو نیرو قرار دارد و این بستگی دارد که به صدای جن گوش دهد یا نفس. در هر نقطهای از مسیر که باشیم، باید از ترس خود عبور کنیم و بدانیم که با حرکت، راه نمایان میشود. زمانی که تصمیم میگیریم، کائنات نیز با ما همراه میشود تا به خواستهمان برسیم.
در پایان، حس خود را نسبت به واژههای زیر در یک کلمه بیان کنید:
بخشش: بهترین صفت انسان
لژیون سردار: غرق در دریای عشق
شال پهلوانی: ورود به جمع خوبان
شعبه اردبیل: آهسته ولی درست
تهیه و ارسال مصاحبه:مسافر حامد(لژیون سوم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
102