English Version
This Site Is Available In English

در زندگی نه عجله درست است نه توقف

در زندگی نه عجله درست است نه توقف

جلسه یازدهم از دوره پنجم جلسات لژیون سردار همسفران کنگره۶۰ نمایندگی گنجعلی‌خان کرمان به استادی پهلوان همسفر ندا، نگهبانی همسفر الهه و دبیری همسفر زهره با دستور جلسه «وادی نهم (وقتی نیرویی از کم شروع شود و به درجه بالا و بالاتری برسد نقطه تحمل پیدا می‌شود.) و تاثیر آن روی من» روز دوشنبه ۱۲ آبان‌ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۳:۳۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

از نگهبان جلسه متشکرم که به من اجازه دادند در این جایگاه خدمت کنم خیلی ممنون از ایجنت همسفر نجمه که اجازه دادند امروز اینجا باشم مدت‌ها بود که دوست داشتم کرمان باشم تک‌تک شماها را ببینم و از روی ماهتان انرژی بگیرم و امروز این سعادت نصیبم شد و خدا را شکر می‌کنم در ابتدا تشکر می‌کنم از آقای مهندس و خانواده محترمشان و همسفر الهه راهنمای خوبم که هر آنچه دارم ابتدا از خداوند، بعد آقای مهندس و بعد راهنمایم دارم. اگر بخواهیم در مورد دستور جلسه و بعد در ادامه ارتباطش را با لژیون سردار بگوییم دستور جلسه وادی نهم، نقطه تحمل هست که تیتر وادی نهم می‌گوید: «وقتی نیرویی از کم شروع شود و به درجه بالا و بالاتری برسد نقطه تحمل پیدا می‌شود». در واقع خود وادی نهم به نوعی قلب تغییر مسیر و درمان در کنگره است. ما خودمان می‌دانیم اگر کسی می‌خواهد رشد کند باید از کم شروع کند؛ مثل یک دانه یا بذر کاشته می‌شود برای این‌که یک درخت تنومند شود ذره‌ذره انجام می‌شود. انسان هم همین‌طور است برای این‌که به آن تعادل، مسئولیت‌پذیری و آرامش برسد قطع به یقین باید از کم شروع کند تا به جایگاه‌های بالاتر برسد؛ در واقع نقطه تحمل یعنی ظرفیت ما برای ماندن در مسیر درست حتی اگر سخت باشد، یعنی ما باید به آنجا برسیم که در مسیر درست بمانیم حتی اگر آن مسیر برای ما سخت باشد.

در مسیر درمان چه در سفر اول و چه در سفر دوم، چه برای مسافرمان گاهی دچار وسوسه شود یا فشاری که از طرف خانواده‌ها به ما وارد می‌کردند یا نیروهای بازدارنده همه و همه این‌ها گاهی باعث می‌شد ما اصلاً بخواهیم رها کنیم که دیگر نمی‌روم ادامه نمی‌دهم تا برگردیم به نقطه اولمان و همه‌ چیز را کنار بگذاریم. خدا را شکر با تقویت نیروی درونی که در کنگره آموزش گرفتیم باعث شد که ماندگار باشیم و برسیم به درجات بالاتر و همه این‌ها برگرفته از رشد درونی هست که به ما کمک کرد. وادی نهم به ما می‌گوید عجله نکن؛ اما نباید توقف هم کنید به مسیرتان ادامه بدهید نه از این طرف بام بیفتیم نه از آن طرف بام، نه عجله را می‌خواهد و نه توقف را که همه‌دچیز را یک باره رها کنیم؛ اما باید یک نگاه به خودمان کنیم ببینیم که در چه زمینه‌هایی رشد کرده‌ایم و در چه زمینه‌هایی نیاز به تمرین داریم و من فکر می‌کنم این رشد و تمرین تا زمانی که در جایگاه‌های خدمتی قرار نگیریم و از کوچکترین خدمت‌ها شروع نکنیم خودمان را نمی‌توانیم بسنجیم که در چه مرحله‌ای قرار گرفته‌ام و من چه‌قدر رشد کرده‌ام. اولین بار خدمتی که در کنگره گرفتم چه جوری بودم؛ مثلاً اولین باری که می‌خواستم سرویس بهداشتی بشویم چه فکری می‌کردم الآن به کجا رسیده‌ام قطع به یقین بچه‌هایی که ماندگار شده‌اند؛ وقتی می‌خواهند این کار را انجام دهند با لذت انجام می‌دهند کسی که زرنگ است قشنگ بلد است می‌رود سرویس بهداشتی را می‌شوید این یعنی رشد کرده‌ام و خودم را تقویت کرده‌ام و این افراد مشکلات سخت‌‌تر و بزرگتر را، راحت‌تر می‌توانند پشت‌سر بگذارند.

اگر بخواهم ارتباطش را با لژیون سردار بگویم در واقع باید بگویم که وادی نهم بنیان و رشد لژیون سردار را دارد؛ یعنی ما با یک نیت کوچک وارد لژیون سردار می‌شویم هیچ کس یک باره یک قدم بلند را برنداشته پس فلسفه وجودی و رشد لژیون سردار از همین وادی نهم شروع می‌شود؛ اما این نیت برای ما با استمرار، آموزش و خدمت کردن به یک جایگاه بالاتر می‌رسد به یک جایگاهی که نقطه تحمل ما در زمینه‌های بالاتر برای ما رشد داده است. ما تلاش می‌کنیم که یک توانایی به دست بیاوریم؛ اما زمانی که ما یک توانایی به‌دست آوردیم پایان کار ما نمی‌شود تازه شروع کار ماست؛ یعنی فردی که از لحاظ جسمی قوت و توانایی بدنی گرفته است، آیا این را گرفته که فیگور بگیرد یا خودش را به این و آن نشان بدهد! نه باید ببیند با این اندامی که برای خودش درست کرده می‌خواهد چه‌ کار کند. در لژیون سردار هم همین است.

ما گاهی متوجه شده‌ایم که سرداری، دنوری، پهلوانی، نشانی در بی‌نشانی و حتی کوچک‌ترین مبلغی که من می‌خواهم بدهم برای من مقصد و هدف شده است، هدف سرداری نیست و دنوری هدف نیست این‌ها وسیله‌ای هستند که من را به آن هدف بزرگتر برسانند؛ یعنی من زمانی که سردار شدم آغاز کارم است تازه با آن جایگاه و صفتی که به دست آورده‌ام باید قدم‌های بزرگتر بردارم نمی‌بخشیدم حالا باید ببخشم. با کوچکترین حرف ناراحت می‌شدم الآن دیگر نباید ناراحت شوم. تازه شروع کرده‌ام، تازه باید وارد عمل شوم، پهلوان شده‌ام نمی‌توانستم از خیلی چیزهایی که در خانه‌ام بود ببخشم، نه این را بگذار باشد یک وقت بعداً به درد بخورد یا ۱۰۰ تومان دارم ۵۰ تومانش را بدهم ۵۰ تومانش بماند برای خودم نه اصلاً به این نیست در واقع باید بدانم این جایگاه وسیله‌ای است برای رسیدن به جایگاه‌های بالاتر فرقی نمی‌کند برای جایگاه راهنمایی یا هرکدام از جایگاه‌ها همین است همه ما می‌خواهیم به جایگاهی برسیم که از آنجا انشعاب یافته‌ایم روح و نفسم را بزرگ کنم و با خودم ببرم.

من همیشه دوست دارم این را بگویم در جایگاه پهلوانی چه خودم چه مسافرم اصلاً به این منوال نیست که در هر کدام از جایگاه‌ها که قرار می‌گیریم اگر فکر می‌کنیم مثلاً که من می‌خواهم پرداختی را انجام بدهم چون ندارم شاید مثلاً به مشکل بخورم اصلاً این‌جوری نیست؛ حتی اگر مبلغش هم در حساب باشد و من قرار است آن را کامل پرداخت کنم، باید چالش‌های آن را بگذرانم، باید پستی و بلندی آن را بگذرانم، امتحانش را پس بدهم؛ یعنی در واقع من باید خودم را آماده کنم برای این چالشی که قرار است برایم اتفاق بیفتد و فکر نکنم که اگر منتظر بمانم که این حساب پر شود و من این کار را انجام دهم و با خیال راحت دیگر پرداختی را انجام داده‌ام دیگر هیچ اتفاقی برایم نمی‌افتد نه اصلاً نمی‌شود فکر می‌کنم ۹۰ درصد بچه‌ها این تجربه را دارند حتماً بعد از آن مورد یک سری آزمایش‌ها قرار گرفته‌اند؛ ولی به بچه‌ها یک امید می‌دهم می‌گویم بچه‌ها ما نداریم در کنگره کسی جانی، مالی، دینی در کنگره کمک کند ببخشید از این لفظ استفاده می‌کنم بیچاره شود ما نداریم من ندیده‌ام. هر کس بیشتر خدمت کرده آرامشی که درونش هست آسایشی که دارد بیشتر است شاید گاهی کوتاه مدت بوده که حتماً با آموزش‌های کنگره به راحتی پشت سر گذاشته‌اند.

پس این تصور باید از من دور شود که اگر من ببخشم خودم چه‌کار کنم یا چه اتفاقی برایم می‌افتد، هیچ اتفاقی نمی‌افتد غیر از این‌که قلبم بزرگتر می‌شود من خودم به شخصه از پارسال تا به حال که این توفیق را داشتم شال را از دستان مبارک آقای مهندس دریافت کنم، چالش‌های من لحظه‌ای برای من قطع شده اصلاً این‌طور نبوده که کلاً مهار‌شدنی باشند؛ مثل یک یویو این‌قدر بالا و پایینتان می‌کند نه بالا می‌مانید نه پایین می‌مانید هر وقت باید بالا بروید می‌روید، هر وقت هم باید پایین باشید هستید. همیشه آقای امین هم گفته‌اند هرچه سفت‌تر بخورید زمین بالا رفتنتان بیشتر است. دیگر برایم شیرین شده با خودم می‌گویم چه چیزی را باید یاد بگیرم تا از این مرحله هم عبور کنم تا ان‌شاءالله به مرحله دیگری برسم قطع به یقین امسال هم بچه‌هایی دوست دارند آموزش بگیرند و دوست دارند مسیر آموزششان از طریق لژیون سردار باشد؛ چون مسیرها با هم فرق می‌کند من در مسیر راهنمایی یک چیزی، در مسیر لژیون سردار یک چیزی و در سفرهایم یک چیزی دیگر یاد می‌گیرم و در این مسیر هم بچه‌هایی هستند که دوست دارند چیزهای بزرگ‌تری را یاد بگیرند و ما هم در کنارشان آموزش ببینیم. 

تایپیست: همسفر راضیه رهجوی راهنما همسفر شکوفه (لژیون اول)
ویرایش: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر سلیمه دبیر اول سایت
ارسال: همسفر توران رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی گنجعلی‌خان کرمان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .