جلسه دوم دوره سی و دوم کارگاههای آموزشی، خصوصی مسافران کنگره ۶۰ نمایندگی سهروردی اصفهان به استادی راهنما مسافر حسن، نگهبانی موقت مسافر پژمان و دبیری موقت مسافر محمدتقی با دستور جلسه ((وادی نهم؛ وقتی نیرویی از کم شروع بشود و به درجه بالا و بالاتری برسد، نقطه تحمل پیدا میشود.)) سهشنبه 13 آبان ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان حسن هستم یک مسافر، سپاسگزارم خداوندم که در این جایگاه قرار دارم، همانطور که دبیر عزیز فرمودند، دستور جلسه امروز ما «وادی نهم» است: وقتی نیرویی از کم شروع بشود و به درجه بالا و بالاتری برسد، نقطه تحمل پیدا میکند.
دستور جلسه هفته قبلی «DST» بود و چقدر قشنگ این دستور جلسات پیوسته و به هم مربوط میشوند. دقیقاً آموزشهای آقای مهندس در کنگره ۶۰ برای ما تداعی شده از چیزی است که از طبیعت شکل و الگوبرداری شده است. این وادیها قوانینی هستند که در زندگی جاری هستند و ما میتوانیم تمام مشکلاتمان را با استفاده از این ۱۴ وادی، که هرکدام یک کلید هستند، حل و فصل کنیم.
اگر به طبیعت نگاه کنیم، میبینیم هیچ چیزی به صورت انقلابی و یکمرتبه اتفاق نمیافتد. هیچ فصلی به یکباره تغییر نمیکند. هیچوقت روز یکباره شب نمیشود یا شب یکباره روز نمیشود. همهچیز تدریجی و آرامآرام با حساب و کتاب شکل میگیرد. ما در کنگره ۶۰ با روش و متد DST داریم، آرامآرام خودمان را تغییر میدهیم و نقطه تحملمان را بالا میبریم. بچهها، نقطه تحمل برای همهچیز در کائنات صادق است، اما تنها برای انسان تغییرپذیر و قابل تغییر است.
آب در دمای ۱۰۰ درجه به جوش میآید؛ یک میلیون سال پیش هم همین بوده، بعد از این هم همین خواهد بود و تغییر نمیکند. آب در صفر درجه منجمد میشود؛ نقطه تحملش همین است و هیچوقت تغییر نمیکند. تنها موجودی که میتواند روی خودش کار کند و نقطه تحملش را تغییر دهد، انسان است.
ما در وادیها میخوانیم که انسان یک موجود جاری است. حالا میتواند نقطه تحملش را در زمینه منفی یا مثبت بالا ببرید. دقیقاً اگر تکتک شما حال و روز خودتان را ببینید زمانی، قبل از اینکه یک مصرفکننده حرفهای بشوم، شاید با یک بست مواد مخدر یا به قول خودمان دو تا دود که میگرفتیم، حالمان بد میشد، اما آرامآرام به جایی رسیده بودیم که شاید ۵ گرم مواد هم که میکشیدیم، کاری با ما نمیکرد و یا هنوز خمار بودیم.
من یک رهجو داشتم، آنتیکس مصرفیش چهار مثقال شیره خوراکی بود، یعنی حدوداً ۱۷–۱۸ گرم تریاک که اصلاً برای خودم که یک مصرفکننده بودم باورش سخته بود. در کنگره ۶۰ داشتیم کسی رو که روزی ۸۰ یا ۹۰ قرص میخورد، آن هم قرصهای شیمیایی، من یک روز با امیر آقا رفته بودیم شعبه شیخ بهایی و یکی از دوستانش رو دیدیم، از بچههای قدیمی کنگره بود. به من گفت: «حسن، این روزی ۱۲۰ قرص میخورد.»
گفتم: «امیر آقا، اگه ۱۲۰ تا قرص رو بریزی توی یک کاسه اندازه یک کاسه ماستخوری، میشه! چطوری این همه قرص رو میخورد؟ اصلاً تعجبی بود!
گفت: «فکر میکنی از روز اول همین مقدار بوده؟ این آرومآروم و به مرور زمان مصرفش شده از روز اول روزی نصف یا یک قرص شروع کرده، ولی چون دنبال اون نشئگی بوده، مصرف آن رفته بالا و بالاتر رفته است. ما در زمینه منفی خیلی زود رشد میکنیم. یک صحبتی یادم اومد از آقا رضا پروانه؛ میگفتند: «یک فنر نقطه تحملش ۲۰ کیلو بار است، اگه من ۳۰ کیلو بار به آن آویزون کردم، چه حالتی بهش دست میدهد؟
یعنی من مسافر، اگه اومدم و یه کاری رو به من محول کردند و اون نقطه تحملش درون من به وجود نیومده باشد، چه اتفاقی میافتد؟ باعث میشود که من از تعادل خارج شوم. این مسئله در وادی نهم به عنوان «آستانه آشوب» به آن اشاره شده است.
وقتی از کوره به در میشوم، دقیقاً زمانی است که نفر شکل خود را از دست داده است. اما با در نظر گرفتن دو مسئله: ۱. تکرار و تمرین ۲. در نظر گرفتن زمان
میتوانم آرامآرام روی خودم کار کنم و نقطهی تحمل خود را بالا ببرم. زمانی با کوچکترین حرف با همسرم مشاجره میکردم، روزی سه بار؛ اما در سفر دوم توجه کردم، بحثها سه ماه یکبار شده است. هرچقدر غر میزد، میگفتم: «حق با شماست.» اما قبل از آن اینطور نبودم. در اثر رعایت کردن متد DST، این نقطه تحمل به وجود آمده بود.
کمی از فضای وادی نهم فاصله بگیریم، میخواهم مطلبی دلی بگویم. چند روز پیش در شرکتی که هستم، دزدی آمده بود، سیم و کابلها را برده بود. صاحب شرکت گفت: «آقای صادقی، میخواهم مقداری نرده حفاظ روی دیوار جوشکاری کنی.» انجام دادم. وقتی تمام شد، گفت: «عالی شده است و انشاءالله معتاد و دزدی که خواست بیاید، از بالا بیافتد پایین و قطع نخاع شود.»
گفتم: «آقا، نفرمایید. بگویید انشاءالله راه را پیدا کنند و خوب شوند. هیچ انسانی به خودی خود آدم بدی نیست.» آقای مهندس میگویند: «ما آدم بد اصلاً نداریم. کسی اگر بدی انجام میدهد، به خاطر جهل است؛ اگر آگاه شود، کار بدی انجام نمیدهد.»
یک سری کارتنخواب را میبینیم که سر چهارراه اسفند دود میکنند. در قبال تکتک اینها ما مسئول هستیم. به خدا صحنههایی را آدم میبیند که جگرش میسوزد. در این سرما میبینیم که یک خانم مصرفکننده چه حال و روز بدی دارد. ما باید چه کار کنیم؟ ما باید در دو سه زمینه فعالیت کنیم. آقای مهندس میگویند: «ما باید نیروهای متخصص را وارد کنگره کنیم، خدمت کنند و راهنما شوند.»
خدا را شکر میکنم که توانستم رهجوههایم را آگاه کنم که اصلاً به راهنما نگاه نکنند، منتظر راهنما نباشند. دیدبان، اصغر آقا منصوری، خودش چند سال بود میخواست در لژیون سردار شرکت کند، ولی خب حالا شرایطش میزان نبود. اما چند تا پهلوان پرورش دادند و خدا را شکر میبینید که توی شعبه خودمان هم پهلوانها دارند زیاد میشوند و به تعدادشان افزوده میشود.
احمد آقا دستگردی آخرین نفری بودند که به جمع پهلوانها اضافه شدند و آقای سعید ابوطالبی و چند تن دیگه از این عزیزان اقدام کردند. بچهها، جشن هفته آینده یک فرصت برای شما است که این فرصت را از دست ندهید. باید هر کسی به سهم خودش، به توان خودش، توی این جشن شرکت کند.
وظیفه من است، همانطور که قبلاً به من کمک کردند و الآن این سقف، این فضای بسیار مناسب برای من آماده و مهیا کردند، وظیفه من هم است که این را حفظش کنم و شعبه اضافه کنیم. هفته آینده جشن گلریزان در پیش داریم. وظیفه من است که در این جشن شرکت کنم. آقا حمید صادقی که حضورشان در جمع ما خالی میباشد، میگفت: «تو منطقه محمدیه شعبهای دایر نبود. برای اینکه در کنگره حضور پیدا کنم، باید به اصفهان رفت و آمد میکردم.»
خب، چه چیزی باعث شد که این شعبه اینجا تأسیس شود؟ به خدا همین گلریزان، از دل همین بچهها، از شعبه امین گل در خواجو، که وقتی ثابت شد، از دل همین بچهها ساخته شد.

ضبط صدا : مسافر رضا ل۵
تایپ: مسافر رضا ل۱۴، مسافر عباس، مسافر کیانوش ل۸، مسافر مجید ل۱، مسافر مهدی ل۱۷، مسافر حسین ل۱۹
ویرایش: مسافر مرتضی ل۹
تنظیم و ارسال: مسافر جواد ل۱۴
مسافران نمایندگی سهروردی اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
217