سومین جلسه از دوره ششم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی محمدیپور قم با استادی مسافر هاشم، نگهبانی مسافر محسن و دبیری مسافر علی با دستور جلسه « وادی نهم و تاثیر آن روی من (وقتی نیرویی از کم شروع شود و به درجه بالا و بالاتری برسد، نقطه تحمل پیدا می شود.) » روز یکشنبه یازدهم آبان ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان هاشم هستم مسافر؛ از دوستانی که نوشتارها را قرائت نمودند، سپاسگزارم. همچنین از ایجنت محترم و گروه مرزبانی که این فرصت را فراهم آوردند تا در این جایگاه قرار گیرم و آموزش ببینم، قدردانی مینمایم. دستور جلسه، «وادی نهم و تأثیر آن روی من» است.
این وادی، وادی بسیار زیبایی است. در ابتدای وادی به این موضوع اشاره میشود که پیام برای کسانی که به دنیایی تازه قدم نهاده اند، به «خویشتن خویش» توجه نمایند. ما با «خویش» کاری نداریم، بلکه با «خویشتن» سروکار داریم. برای شخصی که وارد کنگره ۶۰ میشود، این مکان بهمثابه یک جهان تازه است. من نیز خود چنین تجربهای داشتم. با خود میگفتم که من همه انجمنها را رفتهام؛ با خود میگفتم من که در سکوت اِناِی (NA) به بهبودی نرسیدم، میخواهم در همهمه کنگره ۶۰ به درمان برسم؟
برای من دنیای تازهای بود. اینکه همگان با پیراهن سفید در این جلسات حضور مییافتند، برایم دنیایی تازه بود. اینکه میبایست متد دیاستی (DST) را آغاز میکردم و در آن شرایط ناگهانی قرار داشتم و مرتب شکست میخوردم، برایم دنیای تازهای بود. اینکه سفر را تازه شروع کنم، در ساعت مقرر دارو مصرف نمایم و در یک مسیر حرکت کنم و گوش به فرمان باشم، برایم دنیایی تازه بود. تا وادی هفتم قانون است، وادی هشتم به بعد موضوع فرمان است. در وادی نهم میگوید از نقطه سخن به عمل حرکت کنیم. من، هاشم، با خود میگفتم اگر بشود یک روز مواد مصرف نکنم؛ اگر روزی راهی پیدا شود که من دیگر متادون نخورم؛ اگر بشود راهی پیدا شود که من دیگر از قرصهای اعصاب و روان استفاده نکنم. حال، کنگره ۶۰ میگوید از نقطه سخن به عمل حرکت کن، گوش به فرمان باش. وادی نهم، فرمان است. وادی هشتم میگوید حرکت کن و وادی نهم میگوید فرمان را رعایت کن. فرمان راهنما را اجرا کنید، ضرر نخواهید کرد. هر کس فرمان راهنما و فرمان جناب مهندس را اجرا کرد، به سعادت و به آن رهایی رسید. مثال آن در سفر اول است. بعد وارد سفر دوم میشوید، دقیقاً میگوید که آنجا نیز دنیای تازهای است؛ بدون مصرف مواد مخدر زندگی کن. کنگره 60 به گونهای است که پس از درمان اعتیاد، شما دیگر وسوسهای نسبت به مصرف مواد مخدر ندارید و این یک دنیای تازه است. دنیای تازهای که منِ هاشم متوجه میشوم ترس چیست، متوجه میشوم ناامیدی چیست و درمییابم که دیگران را قضاوت نکنم.
وادی نهم به من میآموزد که همه چیز بهآرامی شکل میگیرد. اینگونه نیست که منِ هاشم بتوانم کلاً در یک لحظه ترسم را کنار بگذارم، کلاً قضاوت کردن را کنار بگذارم و بتوانم کلاً با این قضایا کنار بیایم. خیر، اینطور نیست. چگونه است که وقتی شخصی وارد کنگره میشود، روز اول به او نمیگویند که دارو را از سه دهم سیسی شروع کن؟ به هر کس متناسب با نوع مصرفش، یک پله دارویی میدهند؛ ولی آن انتهای برنامه دیاستی برای همه یکسان است: سه دهم سه وعده، سه دهم دو وعده، سه دهم تک وعده و سپس رهایی. چگونه است که این اتفاق رخ میدهد؟
نقطه تحمل از میزان کم شروع میشود. حال برای مثال، شخصی میآید و میگوید یکباره موادت را کنار بگذار و بیا بنشین و آموزش ببین. این امر اصلاً امکانپذیر نیست. من اگر خمار باشم، نمیتوانم اینجا بنشینم و صحبت کنم. آیا فرد خمار میتواند پنج دقیقه روی این صندلی بنشیند؟ وقتی که نقطه تحمل من بهآرامی شکل میگیرد و درمان در درون جسم من، یعنی همان «خویشتن»، اتفاق میافتد، من به تعادل میرسم. آنگاه میتوانم روی صندلی بنشینم. میتوانم منیت خود را تشخیص دهم و بهآرامی پیش میآیم.
بسیار جالب است؛ داشتم فکر میکردم که ادامه وادی در پیام میگوید: «بذر و دانه باارزش بکار.» این نیز خود یک نقطه تحمل است. حال که گلریزان هم نزدیک است، به یاد دارم بار اولی که من در لژیون مالی شرکت کردم ، برایم سخت بود و آن مبلغ را نداشتم. سال اول یک میلیون تومان پرداختم، سال دوم بیشتر پرداختم. سال سوم برخی مشکلات برایم پیش آمد و مرزبانان اجازه نمیدادند در لژیون سردار شرکت کنم؛ اما چون به روش دیاستی ایمان داشتم، گفتم اگر از خودم قبول نمیکنید، از همسفرم که قبول میکنید. همسفرم را فرستادم، چرا که میدانستم چه اتفاقی در تقدیرم قرار دارد. منِ هاشم را همان لژیون سردار یاری کرد. یک جا برایم سایهبان شد، یک جا در مسیر سفر برایم سایه درخت شد و یک جا در زمان رهایی، آن درخت به درختی تنومند بدل گشت. پیش آمدم، دنور شدم و سپس برای پهلوانی کسب اجازه کردم. همینطور مسیر برایم گشوده شد. به نظر شخص بنده، رهایی منِ هاشم در لژیون سردار اتفاق افتاد؛ وگرنه منِ هاشم کجا و درمان کجا؟
اینکه بتوانم بهراحتی زندگی کنم و بگذارم دیگران هم زندگی کنند. وسعت لژیون سردار بسیار زیاد است. وقتی فرد وارد آن بازی میشود... دقیقاً در کنگره 60 آموختیم که جهان تماماً یک بازی است. شاید جایی با خود فکر کنم که کنگره ۶۰ رایگان است، برای چه باید در کنگره ۶۰ خدمت مالی کنم؟ آقای زرکش بسیار زیبا فرمودند که انسان تا مادیات را بلند نکند، نمیتواند معنویاتِ زیر آن را ببیند. کجا بهتر از کنگره ۶۰ که خدمت مالی را در آنجا انجام دهیم؟
چون در جلسه گذشته زمان تبریک گفتن به علی آقا، ایجنت محترم، نصیبم نشد، از این جایگاه به ایشان و شعبه محمدیپور تبریک عرض میکنم. علی آقا در فراز و نشیبهای سفر اولم برای من حکم گاردریل را داشت و بسیار حامی و یاور من بود. در اوایل، ایشان را بسیار قضاوت میکردم که چرا حالتی مغرورانه دارد؛ اما همین که وارد سفر دوم شدم و به علی آقا نزدیکتر گشتم، متوجه شدم که چه انسان شریفی است و چه قلب مهربانی دارد.
همچنین از راهنمای سفر اول خودم، آقا مهران، سپاسگزاری میکنم که امروز اگر جایگاهی دارم، مدیون آموزشهای راهنمای سفر اولم هستم. امیدوارم که در کنگره ۶۰ ماندگار باشم و قدردان بذر باارزشی باشم که کنگره ۶۰ در اختیارم قرار میدهد تا آن را بکارم و بپرورانم و هم خودم و هم خانوادهام از سایه آن بهرهمند شویم..
از اینکه به صحبت های من توجه کردید، ممنونم.

گروه خبری مسافران نمایندگی محمدی پور قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
159