English Version
This Site Is Available In English

عشق یعنی خدمت و آرامش

عشق یعنی خدمت و آرامش

روزهایی بود که زمان برایم بی‌معنا شده بود…

صبح‌ها شبیه شب بودند و شب‌ها مانند کابوسی طولانی که بیداری از آن ممکن نبود. مصرف، آرام‌آرام همه‌چیز را از من گرفت؛ خنده‌هایم، خانواده‌ام، احترامم و حتی باورم به خودم را.

در آینه که نگاه می‌کردم، چهره‌ای می‌دیدم که دیگر نمی‌شناختمش…

چشمانی بی‌نور، دلی خسته و وجودی خالی از امید. اما یک روز، انگار دستی از رحمت خداوند مرا صدا زد…

صدایی که گفت: «راهی هست، فقط بخواه.» و آن راه، کنگره بود. جایی که برای اولین‌بار بعد از سال‌ها، صداقت را لمس کردم، عشق را دیدم و فهمیدم هنوز می‌شود زندگی کرد.

در کنگره یاد گرفتم که رهایی فقط ترک مواد نیست، بلکه تولدی دوباره است؛ تولدی با عشق، دانایی و ایمان.

امروز وقتی به گذشته نگاه می‌کنم، آن روزهای تاریک را نه با نفرت، بلکه با درس می‌بینم، چون اگر آن سیاهی نبود، این روشنایی را درک نمی‌کردم. کنگره به من یاد داد که پایان هر تاریکی، آغاز نوری است…

و من امروز در مسیر نور قدم می‌زنم؛ با امید، با عشق، با خودِ واقعی‌ام. در میان آن‌همه تنهایی، ندایی شنیدم… نوری دیدم که نامش کنگره بود.

آمدم، با دلی شکسته و دستی خالی؛ آمدم تا شاید خودم را پیدا کنم. و چه معجزه‌ای بود دیدن لبخندهایی از جنس امید…

آنجا یاد گرفتم که می‌شود دوباره زندگی را ساخت، یاد گرفتم عشق یعنی خدمت و آرامش یعنی رهایی از بندهای درون.

امروز هر صبح برایم معنای تازه‌ای دارد، دیگر تاریکی در من خانه ندارد.

من زنده‌ام…

و این زندگی را مدیون نوری هستم که در کنگره پیدا کردم.

گروه سایت نمایندگی لوئی پاستور

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .