سالها بود که من و مسافرم به عمق تاریکی فرو رفته بودیم. هرچه دستوپا میزدیم تا خود را نجات دهیم، بیشتر در آن فرو میرفتیم.
من هر کاری میکردم تا مسافرم را نجات دهم، نمیتوانستم. از طرفی زندگی، همسر و فرزندانم را دوست داشتم و نمیخواستم به هیچ قیمتی آنها را از دست بدهم.
وقتی از همهجا و همهچیز ناامید شده بودم و همه راهها را رفته و به درهای بسته خورده بودم، دری به رویم باز شد که آن را لطف خداوند میدانم. اذن ورود ما به کنگره صادر شده بود.
آشنایی ما با کنگره۶۰ از طریق یکی از دوستان مسافرم اتفاق افتاد. اوایل فکر میکردم اینجا هم یکی از صدها راهی است که برای درمان رفته بودیم و نتیجهای نگرفته بودیم. غافل از آنکه کنگره برای من بهشتی شد که همیشه به دنبال آن بودم، بهشتی که توانست مسافرم را از قعر تاریکیها بیرون بیاورد و به او زندگی دوباره ببخشد.
پیش از ورود به کنگره با خود فکر میکردم: آیا ممکن است معجزهای رخ دهد و مسافر من به حال خوش برسد؟
آن معجزه برای من ورود مسافرم به کنگره بود. مسافرم پس از ۳۰ سال مصرف مداوم، دیگر توانی برای ادامه نداشت. من این خستگی را در چشمانش میدیدم و نمیتوانستم کاری برایش انجام دهم.
اکنون یک سال و چهار ماه از ورود ما به کنگره میگذرد و من برق شادی را در چشمان او حس میکنم. با وجود مشکلات فراوانی که در این مدت سر راهمان قرار گرفت، خداوند را شکر میکنم که با آموزشهای ناب کنگره توانستهام در برابر آنها صبوری کنم و آنها را رحمت خداوند بدانم.
از آقای مهندس و خانواده ایشان سپاسگزارم که چنین بستری را فراهم کردند. بستری که نه تنها درمان اعتیاد را ممکن ساخت؛ بلکه انسانها را میسازد و از ضدارزشها دور میکند. زندگی خوب و حال خوش امروزمان را مدیون زحمات بیپایان آقای مهندس میدانم. از خداوند میخواهم کسانی که خواسته درمان دارند، راه کنگره برایشان باز شود و به درمان برسند و ما نیز بتوانیم آموزشهای کنگره را در زندگی خود عملی کنیم.
نویسنده: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر کبری (لژیون دوم)
رابط خبری: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر کبری (لژیون دوم)
ویرایش: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر طیبه (لژیون چهارم)
ارسال: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر طیبه (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی خواجو
- تعداد بازدید از این مطلب :
129