
جلسه سوم از دور سیزدهم سری کارگاه های آموزشی عمومی مسافران و همسفران کنگره ۶۰ نمایندگی امام قلی خان با استادی راهنمای محترم، آقای مرتضی احمدی، نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر مهرداد؛ با دستورجلسه اول: «OT و DST» و دستورجلسه دوم: «تولد سکمین سال رهایی مسافر احمد» در روز پنجشنبه تاریخ ۱۱ آبان ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مرتضی هستم یک مسافر. خداوند را شاکر و سپاسگزارم که مجددا اجازه حضور در کنار اعضا پرمحبت کنگره ۶۰ را به من داد تا آموزش بگیرم. از مرزبانی نیز تشکر میکنم.
من نوئی به نظاره نشستم و دیدم که یک مرد بسیار بزرگ به نظاره نشسته، موانع را از سر راه برداشت، مسیر را هموار کرده تا استانداردترین و راحتترین راه راه برای ما باز بشود. یکی از این راه ها کشف داروی OT بود. داروی OT را میتوان معجزه قرن نامید. این دارو در گذشته موجود نبود و شخص من، سفرم را با تریاک طی می کردم؛ سفری بسیار سخت و دشوار و رنج آور. در آن زمان اضطراب تهیه کردن مواد، ترس از حمل آن مواد و دیگر مسائل وجود داشت. اما امروزه در امنیت کامل، با احترام به سمت کلینیک ها رفته، دارو را دریافت کرده و به واسطه همراه داشتن کارت عضویت کنگره ۶۰، دیگر جای نگرانی برای حمل دارو باقی نخواهد ماند.
داروی مناسب، میزان مناسب و روش مناسب؛ یک شخص با در نظر داشتن این مثلث می تواند به تعادل برسد. بد به حال رهجو یا سفر اولی هایی که با وجود فراهم بودن تمام شرایط، هموار شدن مسیر و بودن بستر مناسب، حواسش به این مسائل نباشد و از مسیر خارج بشود. گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست؟ سفر اول که از روش DST استفاده نکند؛ خودش به خودش ضربه میزند. قبلا نام این هفته، هفته OT بود؛ اما سپس به دلیل اهمیت بالایی که روش درمانی DST دارا میباشد؛ نامش را به هفته داروی OT و روش DST تغییر دادند. روش DST که برای درمان سیگار و دخانیات نیز کاملا موثر بوده و این موارد واقعا جای شکرگزاری دارد. هستند افراد بسیاری که در قسمت OT فعالیت میکنند، زحمت میکشند؛ اما ما آنها را نمیبینیم و از تلاش آنها بی خبر هستیم. تمامی این کارها برای این است که یک شخص به درمان برسد. من هفته OT و DST را به بزرگمرد زندگیام؛ آقای مهندس دژاکام تبریک عرض میکنم. آقای مهندسی که بزرگترین اقدامات را برای بشریت انجام داده و به معنای واقعی کلمه: ایشان دانشمند قرن هستند. روزی خواهد رسید که ما تصاویرمان را با افتخار به دیگران نشان داده و خواهیم گفت:(ما در کنار این مرد بزرگ بوده ایم و با ایشان عکس گرفته ایم). از تمامی بچه های درون قسمت OT بابت خدمات و زحماتشان تشکر می کنم؛ این هفته را به همه این عزیزان تبریک عرض میکنم.

و اما دستور جلسه دوم؛ تولد یک سال رهایی مسافر احمد:
احمد عزیز جزو کسانی بود که در کنگره ۶۰ سابقه داشت و زمانی که وارد نمایندگی شدن، من در جایگاه ایجنت قرار داشتم. احمد خلاف هایش را با قرار گرفتن در کنار مرزبانان و ایجنت مخغی می کرد. به احمد می گفتم پس برای چه چهره تو بعد از این همه مدت تغییری نکرده؟ کارش را بهانه میکرد که بسیار دشوار است. به احمد میگفتم: کارت آنقدر دشوار است که رفتی و مواد مصرف کردی؟ و میگفت به هیچ عنوان. بعدا برای رهایی به تهران رفت و در مسیر برگشت شروع به مصرف مواد مخدر کرد. وقتی که بازگشت پیش من آمد و گفت که من میخواهم پیش شما باشم. با احمد طی کردم که در گذشته من ایجنت بود و تو برق کار و زیاد کاری به کارت نداشتم؛ اما وارد لژیون من بشوی دیگر از آن خبر ها نیست! احمد گفت هرچه شما گفتید را انجام خواهم داد. آمد و وارد لژیون شد؛ خوب سفر میکرد، اما در ابتدای کار سی دی هایش را نمینوشت. اما زمانی که سی دی مینوشت بسیار تمیز و با خط زیبا و استفاده از دو رنگ این کار را انجام میداد. یک روز برجکش را زدم؛ آمد و به من گفت: آقا من سنم بالا است و یک پسر بزرگ دارم و کمی با من مدارا کنید و.... گفتم اگر نوه هم داشته باشی، باز هم باید کارت را درست کنی. دو بار به صورت خیلی جدی برجکش را زدم و جوری شده بود که مسیر کاشان تا اصفهان را در یک ساعت طی میکرد تا به نمایندگی برسد. وقتی فهمیدم کارش کاشان است و با این سرعت در نمایندگی حاضر میشود؛ ترس جانش به دلم افتاد. بهش گفتم نمیخواد با این سرعت خودت را سالم برسانی؛ تو بیا، ولی سالم بیا. در پایان سفرش اتفاقات ناخوشایندی برایش رقم خورد که امیدوارم به واسطه خدمتی که انجام میدهد؛ گرفتاری هایش برطرف بشود. بعد از آنکه وارد سفر دومش شد؛ فقط و فقط خدمت کرد. خداوند را شکر که شال مرزبانی را بدست آورد و همچنین استعداد بسیار بالایی برای راهنما شدن دارد. برای احمد عزیز آرزوی موفقیت میکنم.


خواسه ی مسافر:
خواسته ام این است تمام کسانی که درگیر اعتیاد هستند، مسیر برایشان به کنگره۶۰ باز شود

سخنان مسافر:
خدا را شاکرم که در این جایگاه قرار دارم. در سفر اول، هر زمانی که در نمایندگی حضور پیدا می کردم و جشن تولدی بود، آرزو میکردم من هم یک روزی بتوانم در این جایگاه قرار بگیرم اما متاسفانه نشد؛ زیرا بار نخست در سفر اول، ناموفق بودم، حتی گل رهایی را نیز از دستان آقای مهندس دریافت کردم اما فایدهای نداشت و مسیر برایم سختتر شد؛ در حقیقت رهایی را لمس کرده بودم اما چون قوانین کنگره۶۰ را انجام نداده بودم، حال خوبی نداشتم و از کنگره۶۰ نیز دور شدم تا سرانجام، دوباره مصرف کننده شدم؛ اما مصرفم چندبرابر شده بود.
این مسیر برایم ادامه داشت تا اینکه همسفرم نیز از ادامهی مسیر، همراه من سر باز زد. به واسطهی موادصنعتی که مصرف میکردم، منیت بسیار زیادی داشتم؛ بنابراین باعث شد کارم را از دست بدهم و تمام اطرافیانم از من فاصله بگیرند. سرانجام؛ تصمیم گرفتم تا سفرم از نو آغاز کنم، که از آقا مسعود غفاری بسیار سپاسگزارم؛ چرا که ایشان کمک کردند تا بتوانم دوباره به این نمایندگی ورود پیدا کنم. هر شخصی اگر چندبار به موادمخدر بازگشت کرده باشد، درب کنگره۶۰ باز هم به روی او باز است، اما اینکه چقدر تخریب به وجود آورده باشیم، بستگی به خودمان دارد که هرچقدر کمتر باشد، آسان تر میتوانیم به رهایی برسیم. زمانی بود که شاید ۲روز در پارکینگ میماندم، زیرا دوست داشتم تنها باشم و فقط به مصرف کردنم مشغول باشم. یک زمانی برای اینکه شخصی به حال خوش برسد، باید او را رها نمود و من نیز از این دسته اشخاص بودم؛ سرانجام دعاهایم مستجاب شد و توانستم به کنگره۶۰ بیایم، اما باز هم فقط حفظ ظاهر مینمودم و همواره سعی میکردم به یک طریقی به قول خودمان راهنمایم را دور بزنم؛ جا دارد همین جا از راهنمایم آقا سعید عذرخواهی کنم. خاطرم میآید زمان کرونا بود؛ خودم را مریض، وانمود میکردم تا بتوانم از جلسه خارج شوم و میرفتم مشغول مصرف بشوم. منظورم از این صحبتها این بود که به سفراولی ها بگویم: کار برای شما سخت نیست، شما نیز میتوانید رها شوید.
در نهایت برای دوم که میخواستم سفر کنم، ابتدا آقا مرتضی بنده را نمیپذیرفت و میگفتند: من خیلی سختگیر هستم؛ اما به ایشان گفتم: بنده هم میخواهم کسی راهنمایم باشد که با من، سخت رفتار کند.
اوایل به دلیل شرایط کاری، برایم کمی دشوار بود؛ و دیر به نمایندگی میرسیدم؛ اما سعی کردم این مورد را نیز حل نمایم. در ادامه لطف آقا مرتضی شامل حالم شد و توانستم با فرمانبرداری از ایشان، رها شوم.
هنگامی که همسفر داشتم، به معنای واقعی حس میکردم که بال پرواز دارم؛ اما بخاطر اشتباهات خودم، این موهبت را از دست دادم؛ آرزو میکنم بتوانم دوباره همسفرم را در کنارم داشته باشم. قدر همسفرها را بدانید، زیرا آرامش واقعی را در طول سفر، کنار ایشان تجربه میکنید.
در پایان از آقای مهندس و خانواده محترمشان، راهنمایم آقا مرتضی احمدی، خواهر زادهی عزیزم آقا مسعودغفاری که اجازه نداد به بیراهه بروم و مسیر کنگره۶۰ را دوباره به بنده نشان داد، ایجنت محترم آقا مجید اعتباریان که اجازهی خدمت را به بنده دادند، دوستان عزیزم در لژیون مرزبانی، واحد O.T که قلب شعبه است و بنده نیز ۹ماه در این واحد، خدمت نمودم و همهی شما عزیزانی که با سکوت زیبایتان به صحبتهایم توجه نمودید تقدیر و تشکر میکنم.


تایپ: مسافر رضا لژیون 10
عکاس: مسافر اشکان لژیون 9
تنظیم و ارسال مطلب: مسافر اهورا لژیون 16
- تعداد بازدید از این مطلب :
109