دل نوشتهی همسفر طاهره از زبان یک مسافر
درمان اعتیاد، کار سخت و طاقتفرسایی است. بدنم بهشدت درد میکند و صدای آه و نالهام به گوش میرسد. هر بار که برای ترک اعتیاد اقدام میکنم، با صحنههای دردناک و آزاردهندهای روبهرو میشوم. خستهام، نه تنها دیگر توان تحمل این اعتیاد را ندارم؛ بلکه از ترکهای پیدرپیام نیز به ستوه آمدهام. این بار تصمیمم را گرفتهام: یا مرگ، یا زندگی. مرگ بهتر از این است که روزی هزار بار بمیرم و در برابر خانوادهام سرافکنده شوم.
به یاد یکی از دوستانم میافتم که روزی مانند من مصرفکننده بود و حالا به زندگی عادیاش بازگشته است. امیدوارم او راهی پیش پایم بگذارد تا مرا از این همه رنج و سختی رها کند. با عزمی راسخ به سراغش میروم و از او میخواهم مرا از این درد خانمانسوز نجات دهد.
دوستم کنگره۶۰ را به من معرفی میکند؛ جایی که خودش به درمان رسیده است. میگوید دیگر هیچ ولع و وسوسهای برای مصرف مواد ندارد. او ادامه میدهد: «با شربتی به نام OT و در پلههای ۲۱ روزه، سفری ۱۰ ماهه برای رهایی از بند اهریمن اعتیاد خواهی داشت و پس از آن به چنان حالی میرسی که گویی تازه متولد شدهای».
تمام مسیر بازگشت را به حرفهای او فکر کردم. باورم نمیشود که به این سادگی بتوانم رهایی یابم؛ چون ترکهای گذشتهام همیشه با شکنجههای وحشیانه همراه بود و آثارش هنوز بر پیکرهام باقی مانده است. نفسی عمیق میکشم و تصمیم نهاییام را میگیرم: باید از این حبس ابدِ بدون فرصت آزادی، خارج شوم و به زندگی سرشار از شادی و آزادی بازگردم.
به سوی کنگره۶۰ میروم و با یک دم و بازدم، وارد صحنه میشوم. دوستانی با شالهای سبز به استقبالم میآیند و با لبخند و مهربانی، مرا در آغوش میکشند. با چند جملهی دلگرمکننده نوید میدهند که حتماً به رهایی خواهم رسید؛ زیرا خود، روزی در این دام اهریمنی گرفتار بودند و اکنون با خدمت به ما، میخواهند نوری از امید در شبهای تاریک زندگیمان بتابانند.
پس از چند جلسه، شربت OT را به من میدهند تا بهتدریج جایگزین مادهی مصرفیام شود. روزی که برای نخستین بار شربت OT را برای ۱۴ روز دریافت کردم، با هیجانی وصفناپذیر به خانه بازگشتم؛ آنقدر شوق داشتم که نمیدانم چگونه مسیر را طی کردم! کمی از آن را با سرنگ در دهان ریختم؛ اما لبخندم کمرنگ شد، چون تلخیِ آن مزهی دهانم را تلخ کرد. با این حال، میدانستم در پایان هر تلخی، شیرینی نهفته است، فقط باید صبر کنم.
شربت OT از الکل، آب و تریاک تشکیل شده است. در هفتهی نخست مصرف، احساس ناراحتی داشتم؛ اما در هفتهی دوم دوباره سرزنده شدم و در هفتهی سوم مطمئن شدم که بدنم با دوز جدید سازگار شده است. این مادهی معجزهآسا را از کلینیکها تهیه میکنم و دیگر لازم نیست با ترس و استرس در کوچه و خیابان یا پارکها به دنبال مواد باشم. دیگر لازم نیست ساعتها وقت تلف کنم و نگران باشم که کاسبان مواد، با دادن جنس نامرغوب حالم را خراب کنند و هر روز با افزایش قیمت، جیبم را خالیتر از دیروز سازند.
شربت OT همیشه از خلوص و کیفیت ثابت برخوردار است، طعم و بوی تلخ تریاک و الکلش همان است که روز اول بود؛ اما درونش نوری از امید جاری است.
پس از گذشت ۱۰ ماه، به پلهی ۰/۳ سیسی در یک وعده رسیدم. نفسی آرام بیرون دادم و دانستم که خطر از میان رفته است؛ اما کارم هنوز تمام نشده. این مادهی شگفتانگیز با جذب سریع، تأثیری عمیق بر بدن میگذارد و به کمک آن توانستم سیستم بدنم را بازسازی کنم و فرماندهی وجودم را دوباره به دست گیرم. حال باید در حفظ این موهبت کوشا باشم و شاگردی خلف باشم؛ زیرا آقای مهندس دژاکام با ایمان خود، باوری را در دل ناباوریام زنده کردند و مرا چون کبوتری از قفس رها ساختند تا به سوی بیکرانها پرواز کنم.
این، داستان امید و رهایی است. اکنون میدانم که میتوان دوباره زندگی را لمس کرد؛ میتوان به آرامش و شادی رسید. من نه تنها برای خودم؛ بلکه برای خانوادهام نیز میخواهم این مسیر را ادامه دهم و به دیگران نشان دهم که همیشه راهی برای رهایی وجود دارد.
تایپ: همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون اول)
عکاس: همسفر فریبا رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون اول)
ویرایش و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون اول) دبیر سایت
همسفران نمایندگی بروجرد
- تعداد بازدید از این مطلب :
424