نهمین جلسه از دوره چهارم جلسات لژیون سردار همسفران کنگره۶۰ نمایندگی دکتر مسعود کرج به استادی ایجنت همسفر شیدا، نگهبانی همسفر نسرین و دبیری همسفر معصومه با دستور جلسه « DST, OT» روز دوشنبه ۵ آبانماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۴:۴۵ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
خداوند را شاکرم بابت اینکه یک بار دیگر این فرصت در این قسمت از زمان نصيب من شده است تا در کنار شما عزیزان باشم و آموزش بگیرم، انشاللّه از این حال خوش همگی بهره ببریم. خیلی خوشبخت هستم که در دورهی ایجنتی من این اتفاقات خوشایند افتاد و شعبه پهلوانانی جدید را در خودش دید و از اول هفته دائم با من تماس میگیرند و این باعث افتخار من است که به عنوان یک ایجنت در شعبهی دکتر مسعود هستم؛ نمیدانم چه عملی انجام دادهام اما خداوند را شاکرم که در این بُعد از زمان هستم و ایجنت شعبه هستم و از شنبه مداوم با من تماس میگیرند برای استاد شدن پهلوانانی که در شعبه هستند و این برای من باعث افتخار میباشد و خوشحالم که در جمع شما عزیزان هستم و امیدوارم که این اتفاق و این روند ادامه دار باشد، قطعاً که این قصه پایانی ندارد. گلریزان و جشن گلریزان، از اینجا شروع میکنم؛ ربط میدهم به DST که به نظر من نماد قدردانی میباشد، قدردانی از انسانهایی که در گذشته های دور شاید 15 سال، 20 سال، 25 سال پیش آمدند و حرکت کردند و جايی را برای من شیدا فراهم کردند که من بیایم و در پیام سردار هم است که دختران، مادران، فرزندان ما که در حال پرپر شدن بودند در این ورطه و در این اتفاق هولناک، که بتوانند بیایند و جایی را داشته باشند که از این شرایط بهره ببرند و بر ما است واجب و ضروری و لازم است که این مسیر را قطعاً ادامه دهیم. در مسیر رهایی انسانها شاید بارها و بارها متولد شوند، هر بار این ققنوسی که میمیرد از خاکستر آن ققنوس دیگری متولد میشود اما این اتفاق و این چرخه تکرار میشود؛ کسانی که میآیند در شعبات و تازهوارد میباشند چه در بخش همسفران و چه در بخش مسافران، میآیند که یک رهایی دریافت کنند اما اتفاقی که در کنگره برایشان میافتد این انسانها بارها و بارها رها میشوند از بند خیلی چیزها و خیلی اتفاقها؛ بار اول تصمیم میگیرند که از تاریکیهای اعتیاد حرکت کنند به سمت روشنایی و به رهایی برسند و این را به روش DST و داروی اوتی انجام میدهند در کنگره60؛ اما بار دیگر یاد میگیرند که ببخشند و با آن عشقی که دارند، این عشق را که یاد گرفتند را در کنگره جاری نمایند و این را در گلریزان مشاهده میکنیم و این اتفاق را میبینیم.
روش DST به قول آقای مهندس روش اندازهها میباشد، اینکه ما چقدر، حتی سیسیها در این روش برای ما مهم است و ما در گلریزان متوجه میشویم حتی بخشش هم اندازه دارد؛ ما در گلریزان میگوییم بخشش از مالی میباشد که در اختیار دارید نه چیزی که در اختیارت نیست و این خیلی مهم است برای ما. روش دیاستی پلی است از یک ویرانی به یک آرامش و این روش به ما یاد میدهد که درمان در تمام عرصههای پزشکی، وقتی Dst وارد دنیای پزشکی شد به ما یاد داد که هیچ چیزی یک مرتبه اتفاق نمیافتد، هر چیزی تدریجی و پلهپله اتفاق میافتد و اجبار در آن نقشی ندارد و این با تفکر و صبوری و گذر زمان میباشد که ما میتوانیم یک جسم، روان و جهانبینی سالم را داشته باشیم اما مسیر رهایی من شیدا اگر به همانجا ختم میشد قطعاً ناتمام میماند و گلریزان آمد و این مسیر را برای من شیدا کامل کرد. انسانی که تازه متولد میشود و رها میشود قرار است که آنچه که یاد گرفته است در طَبَق اخلاص برای دیگران هم بگذارد حالا کسی است که در امتحان قبول میشود و از جان و زمان خود انرژی میگذارد و یکی دیگر است که در بخش گلریزان این کار را انجام میدهد و اینجا است که دقیقاً این جریان گلریزان معنی پیدا میکند؛ گلریزان ادامهی دیاستی میباشد از نظر من اما این بار نه با داروی اوتی بلکه با داروی بخشش، این بخشش است که این را درست میکند. دیاستی به ما می آموزد که چگونه دریافت کنیم؛ ما آموزشها را دریافت میکنیم، ما محبتها را دریافت میکنیم، ما نظم را دریافت میکنیم، ما اوتی را دریافت میکنیم و بخشش به ما یاد میدهد که حالا هر آنچه که دریافت نمودی الان وقت آن میباشد که ببخشی! عشق را ببخشی، محبت را ببخشی، پول را، زمان را، انرژی خود را و... هر آنچه که گرفتیم را ببخشیم و در میان این گرفتنها و دادنها است که زندگی جریان پیدا میکند. به نظر من دیاستی در صور آشکار یک حرکت آرام و تدریجی است و گلریزان در صور پنهان یک رشد آرام و تدریجی میباشد؛ دیاستی آن کاهش تدریجی مواد میباشد و گلریزان آن حس تدریجی رشد میباشد برای همهی افراد.
ابتدای سخنم شعری گفتم: گفتم این آغاز پایانی ندارد و، واقعاً وقتی که ما به یکسری صفت ها مزین میشویم و تزیین میشود آن روان ما و آن نفس ما و روح ما، این را در ابعاد دیگر با خود میبریم و این چرخه ادامه دار میباشد به همین علت است که در قرآن هم آمده است و جناب مهندس هم بارها گفتند که میشود انتقام گرفت اما اگر ببخشید برای شما بهتر است زیرا آن چیزی که تو با خودت میبری، میتوانی انتقام را ببری و بچرخانی در حلقههای مختلف و میتوانی بخشندگی را با خود ببری! و کلام آخر اینکه فکر میکنم همهی ما یک جایی از زندگی گم میشویم، اسیر میشویم؛ اسیر ترسهایمان، در بند خیلی از اتفاقات ما گیر میکنیم و گلریزان و بخشندگی دقیقاً چیزی است که ما را میتواند از خیلی از این اسارتها آزاد کند و هر کسی در وجود خودش یک سرداری دارد، به نظر من که باید آن سردار را بیدار کنیم، آن دنور را بیدار کنیم، آن پهلوان را بیدار کنیم! بخش مالی آن را نمیگویم، آن صفتهایی را که سردار دارد اگر در شما متبلور شود و یا آن صفاتی که دنور دارد در شما متبلور شود و یا پهلوانی در شما رشد کند، قطعاً شما آن جایگاه را در صور پنهان تجربه کردهاید و انشالله که در صور آشکار هم این اتفاق میافتد؛ بگردیم در درون خودمان و سردارهایمان را پیدا کنیم و بیدارش کنیم. خیلی مهم است که من چه چیزی میخواهم؟
یک داستانی را چند سال پیش تعریف کردم خالی از لطف نمیباشد اگر بگویم، میگویند زمانی يوسف را داشتند میفروختند و هر کسی آمد و هر آنچه که داشت برای خرید يوسف گذاشت، یک پیرزن، یک خروسی داشت و دواندوان داشت سمتی که يوسف را میفروختند میدوید به او گفتند: چه چیزی میبری؟ گفت: این خروس را! گفتند: برای چه میبری؟ گفت: دارم میروم که يوسف را بخرم همه زیر خنده زدند و گفتند: همه اشرفی و طلا آوردند تو با یک خروس میخواهی بروی برای خرید یوسف؟ پیرزن گفت: همین که اسم من جزء خواستگاران يوسف قرار گیرد این برایم کافی است! همین که نام ما در آن مسیر کنگره، سرداری، پهلوانی، دنوری، نشانی در بی نشانی قرار گیرد این کافی میباشد.
فلسفهی گلریزان خیلی جالب میباشد. ما در روش دیاستی میگوییم اندازهها برای ما خیلی مهم است حتی سی سی خیلی مهم میباشد زیرا درمان در همان سیسی اتفاق میافتد. در گلریزان هم همین را میگوید که اگر صد خود را بگذاری؛ حالا صد من شیدا ۱۰۰ هزار تومان میباشد، صد من شیدا یک میلیون تومان میباشد، هر چقدر که است اگر من واقعاً با تمام وجودم و با دانایی خودم، آن صد خودم را بگذارم قطعاً در آن مسیر و آن خواستگاران قرار میگیرم. خروسهایتان را بردارید و بیاورید، هر آنچه که دارید بردارید و بیاورید و این را به شما قول میدهم که خداوند با سند سرداری دنبال شما میباشد، دنبال شما میدود که این اتفاق بیافتد، با سند دنوری دنبال شما میباشد، با سند پهلوانی دنبال ما میدود، یعنی این چهار سند دست خدا میباشد که فقط ببیند من شیدا صد خودم را میگذارم یا نه؟ پله یعنی باید دردتان بیاید یعنی ۲۱ روز پله، شما وقتی که کم میشود باید دردتان بیاید. آقای مهندس میفرمایند که یک هفته خماری را دارید پس پلهی من هم در گلریزان باید ذره ای دردم بیاید اگر درد نداشته باشم که نمیشود و میخواهم بگویم که سند سرداری، دنوری، پهلوانی، نشانی در بی نشانی، همه دست خداوند است به خداوندی خدا فقط دمدر ایستاده تا شما سند خودتان را بگیرید و برای گلریزان سردارهای وجودی خودتان را پیدا کنید.



"تایپیست: همسفر فیروزه رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون چهارم)
عکاس: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هشتم)
ویرایش و ارسال: همسفر نرگس رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دکتر مسعود "
- تعداد بازدید از این مطلب :
187