جلسه یازدهم از دور پنجاهوسوم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی سمنان با استادی اسیستانت پهلوان همسفر اعظم، نگهبانی همسفر زهرا و دبیری همسفر و مسافر نیکوتین سحر با دستورجلسه «OT، DST» روز دوشنبه ۵آبان ماه ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.
	
	خلاصه سخنان استاد:
	خداوند را شاکرم بهخاطر اینکه به من اجازه داد یکی از اعضای کنگره۶۰ باشم. اگر امروز دارویی به نام داروی OT در دسترس مسافران ما هست که به راحتی سفر کنند؛ قطعاً تلاش و پیگیری جنابمهندس بوده که اجازه دادند چنین دارویی ساخته شود و از طریق مراکز بهداشتی در اختیار مسافران قرار داده شود که ما همسفرها خیالمان از بابت دارویی که مسافرمان میخواهد مصرف کند راحت باشد.
	دستور جلسه DST و OT هر سال دستورجلسه فقط OT بود و امسال آقای مهندس DST را هم کنارش قرار داد بهخاطر اینکه همه ما بدانیم که اگر OT اثرگذار هست و همه مصرفکنندهها را به درمان میرساند در کنار روش DST است. همانطوری که همه ما در کنگره یاد گرفتیم OT (اوپیوم تینکچر)، یعنی شربت تریاک، مؤثرترین، کاملترین و بهترین دارویی که یک مصرفکننده میتواند مصرف کند و به درمان برسد.
	چرا میگوییم مؤثرترین و کاملترین دارو؟ به خاطر اینکه تریاک دارای بیشتر از پنجاه نوع آلکلوئید است که این آلکلوئیدها باعث میشود وقتی مصرفکننده این دارو را مصرف میکند تمام سیستم ایکسش به خوبی بازسازی شود. ما میدانیم در اثر مصرف مواد مسافرهای ما یا مصرفکنندگان سیستم ایکسشان از حالت تعادل طبیعی خارج میشود و باید دوباره به تعادل برسد تا آنها به درمان برسند. این دارو با آن آلکلوئیدهایی که دارد؛ مثل مصالح ساختمانی است که برای ساختن یه ساختمان به کار میرود. شما وقتی میخواهید یک ساختمان را بسازید،  به آهن، تیرآهن، میلگرد، گچ، سیمان و ... احتیاج دارید. اگر این مواد را در اختیار نداشته باشیم به هیچ عنوان نمیتوانیم ساختمانی بنا کنیم.
	برای ساختن ساختمان جسمِ ما نیاز هست وقتی که در اثر مصرف مواد مخدر از تعادل خارج شده و سیستمایکس بازدهی خودش را از دست داده برای راهاندازی مواد شبهافیونی بدن مسافرها نیاز هست که یک سری مواد اولیه در اختیار جسمشان قرار بدهند که این مواد اولیه خیلی خوب در OT پیدا میشود؛ یعنی همان تریاک که این مواد را خیلی عالی و خوب دارد و واقعاً یکی از شاهکارهای خلقت خداوند است.
	همین مادهای که یک روز ما را به خاک سیاه نشاند، امروز باعث میشود که مسافرهای ما به تعادل و درمان برسند و اگر این ماده نباشد نمیتوانیم آنها را به درمان برسانیم. مسافر یا مصرفکننده با هر مصرفی که وارد کنگره۶۰ میشود فرقی نمیکند شیشه مصرف میکند، هروئین مصرف میکند، تریاک میکشد، شیره میخورد، هیچ فرقی نمیکند همه آنها با استفاده از OT یا شربت تریاک مشکلشان برطرف میشود و به درمان میرسند.
	ما میدانیم که خود OT به تنهایی شتابدهنده و مسئلهحلکن نیست؛ چرا که اگر بود زمانیکه مسافر من تریاک مصرف میکرد اصلاً نباید برایش مشکلی پیش میآمد. OT وقتی که در کنار روش DST قرار میگیرد شفادهنده میشود و مسائل را حل میکند. جدای آن و اگر بدون استفاده از DST مورد استفاده قرار بگیرد قطعاً تخریب دارد، همانطوری که یک فرد ذرهذره شروع کرد به کشیدن تریاک و شد یک مصرفکننده.
	روش DST که D؛ مخفف دژاکام است، فامیل آقای مهندس یا ضریب هشت دهم که افزایش یا کاهش پله میدهند. S، stop، یعنی پله که هر ۲۱روز که مسافرها طی میکنند و T, time، یعنی زمانیکه باید این دارو را مصرف کنند تا ذرهذره به صفر برسد که زمان ما برای درمان در کنگره۶۰ ده ماه است.
	این روش را آقای مهندس کشف کردند و سال ۱۳۷۵ شروع به درمان خودشان کردند و در سال ۱۳۷۶ به درمان رسیدند. پس از آن شروع کردند برای اینکه دیگر افراد به درمان و رهایی برسند. در یکی از مصاحبههای آقای سلامی در سایت مطالعه کردم که ایشان گفته بودند سال ۱۳۷۶ آقای مهندس برای اینکه کتاب ۶۰درجه زیر صفر را به چاپ برسانند هیچ پولی نداشتند و تنها دارایی ایشان یک کارخانه بود و آن را کامل فروختند که بتوانند یک کتاب را چاپ کنند که من و شما امروز اینجا نشسته باشیم و بتوانیم درمان شویم، خانوادهمان از هم نپاشد، بچهها، بچههای طلاق نشوند.
	آقای مهندس یک روزی از تمام داراییشان گذشتند برای اینکه این مسیر را شروع کنند، آن روزی که شروع کردند مثل امروز نبود، اسم پهلوان و دنوری نبود، شال و انگشتری نبود، مرزبان و ایجنت نبودند، خودشان بودند و چند نفر آدم سقوط آزاد کنارشان؛ ولی تمام داراییشان را دادند برای اینکه کتاب را چاپ کنند و امروز من و شما اینجا نشسته باشیم.
	روش DST در کنار داروی OT معجزه کرد؛ برای منِ همسفر باید چه اتفاقی بیفتد تا درمان در من هم شکل بگیرد. همه ما میدانیم و بارها شنیدهایم از قول جنابمهندس، وقتی یک همسفر در کنار مصرفکننده زندگی میکند ترکشهای اعتیاد بیشتر به او اصابت میکند و همسفر وقتی که وارد کنگره۶۰ شود به شدت حالش بدتر از مسافر است؛ ولی OT هم نمیتواند مصرف کند. چکار کند که حالش خوب شود؟ من خودم خیلی حالم بد بود موقعی که آمده بودم، نه نگاه درستی داشتم، نه تفکر درستی داشتم، نه امیدی داشتم، با مصرف یک مشت قرص اعصاب و روان وارد کنگره۶۰ شدم.
	باید چکار میکردم که به حال خوب برسم؟ به ما گفتند شما باید سفر کنید، همسفر هم مثل مسافر باید سفر کند؛ ولی از کجا تا کجا و با چی؟ گفتند از وادی اول حرکت کن و خودت را به وادی چهاردهم برسان. اینکه باید شروع کنی به فکر کردن، مبانی تفکر من را ساختن، خودت میتوانی برای خودت کاری کنی، نااُمیدی را در وادی دوم از من گرفتند و گفتند جهت بیهودگی خلق نشدی، مسئولیت کارهایت را خودت باید قبول کنی، فقط فکر کردن کافی نیست باید شروع کنی به حرکت و فرمانروایی عقلت را قبول کنی؛ سپس راه را پیدا کرده و از آن برداشت داشته باشی، بعد حرکت کنی که راه برایت نمایان شود؛ باید در مسائل مختلف نقطه تحمل پیدا کنی، بعد صفت پیدا کنی، بعد صفتهای گذشتهات را عوض کنی اگر بد است و تبدیل به یک رود خروشان شوی و مثل یک چشمه جوشان بجوشی تا بتوانی مسائلت را حل کنی. در آخر امر، امر اول اجرا میشود؛ بعد از آن دوباره پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است و در نهایت باید برسیم به وادی عشق و محبت.
	اگر رسیدی به وادی عشق و محبت، تو همسفر هم سفرت را تمام کردی و به حال خوب میرسی و سیستمایکس تو هم مثل مسافرت شروع میکند به راهاندازی شدن، شبهافیونیهایی که در بدن تولید نمیشدند و به خاطرش قرص ضد افسردگی، قرص خواب و هر چیز دیگری مصرف میکردید را دیگر نمیخواهد.
	من با چه سفر کنم وقتی OT مصرف نمیکنم؟ به من گفتند به جای OT باید صفت کسب کنی، باید بتوانی ببخشی. از نظر من، آن چیزی که در کنگره دریافت کردم؛ همه انسانها روی کره زمین آمدهاند برای اینکه برسند به «رحمان الرحیم» بودن؛ چرا با این همه صفتی که خداوند دارد فقط این رحمان و رحیم را باید به شدت زیاد تکرار کنیم؟ هرکاری که میخواهیم انجام دهیم با «بسمالله الرحمن الرحیم» شروع میکنیم. ستارالعیوب هم هست، غفار هم هست، خیلی صفت دیگه خداوند دارد چرا نمیگوییم؟ چون این دوتا هست که منِ انسان باید بهش برسم تا خداوند بگوید تو جانشین من روی زمین شدی.
	یک روز خداوند من را خلق کرد و روی زمین فرستاد و نعمت حیات به من داد، برای اینکه بیایم و یاد بگیرم و برسم به رحمان الرحیم و برم. یک همسفر اولین چیزی که در کنگره به او یاد میدهند این است که باید ببخشی و یاد بگیری که باید از مسافرت بگذری. میخواهم بگویم بهترین صفت و کلید همه چیزهایی که میتواند به ما کمک کند بخشش است.
	اگر منِ همسفر یاد بگیرم ببخشم میتوانم از مسافرم بگذرم، میتوانم خودم را ببخشم. خودم را میگویم، یکی از دلایلی که خیلی قرص میخوردم این بود که خیلی آدم عصبی بودم و بهمحض اینکه عصبانی میشدم به شدت بچهام را کتک میزدم؛ اما من اصلا متوجه نمیشدم بچه یک سالش است، دو سالش است، چقدر سن دارد و بعد از آن به شدت عذاب وجدان میگرفتم و نمیتوانستم خودم را ببخشم. شب بچهام میخوابید؛ ولی من نمیتوانستم بخوابم، نمیتوانستم از خودم بگذرم. بخشش را یواش یواش یاد گرفتم، اول از خودم بگذرم من هم انسان هستم، اشتباه کردم و سعی کنم و یاد بگیرم که چه اتفاقی باید برای من بیفتد.
	کنگره، مثل یک زمین فوتبال است برای یک تیم ملی که هر روز میتوانند بروند آنجا و تمرین کنند. ببین تیمی که هر روز دارد میدود توپ میزند و تمرین میکند میتواند در نهایت برنده باشد. کنگره برای ما حکم آن زمین را دارد که در اختیار ما است. هفتهای دو بار مینشینیم در لژیون از راهنما آموزش میگیریم، در جلسات کارگاه مینشینیم و یاد میگیریم و یکی از آن بسترهای مهم که ماهی یک بار اجازه داریم بنشینیم لژیون سردار است؛ آنجا است که به من یاد میدهند که باید چکار کنی که بتوانی به حال خوش برسی. همه انسانها هر کاری که انجام میدهند برای حالخوش است؛ اگر دارد از صبح تا شب کار میکند زمین بخرد، خانه بخرد، ماشین بخرد، لباس خوب بپوشد، بچهاش را مدرسه خوب ببرد، مسافرت خوب برود، برای این است که حالش خوب باشد؛ ولی حال خوب برعکس در این مسائل نیست.
	حال خوب در صورتی بهدست میآید که همه مواردی که گفتم را برای بقیه بخواهی. من از بچگی شاید از دبستان که بودم هر پولی که دستم میآمد جمع کرده و طلا میخریدم، این ویژگی باعث شده بود به شدت همه چیز را برای خودم جمع کنم همیشه دلم میخواست آدم ثروتمندی شوم؛ ولی هیچ وقت احساس ثروتمند بودن نمیکردم تا روزی که اعلام پهلوانی کردم احساس کردم من خیلی ثروتمند هستم، من ثروتمند نیستم یه آدم معمولی مثل خود شما در سطح متوسط هستم، متوسط زندگی میکنیم؛ ولی احساس میکنم خیلی ثروتمندم.
	به خاطر اینکه اگر امروز باز هم از این مقدار بگذرم برای دیگران به راحتی این کار را انجام میدهم و مهمتر از آن از این بخشش لذت میبرم و حال خوب پیدا میکنم. یک روز اگر یک انگشتر طلا میخریدم دستم میکردم لذت میبردم؛ ولی امروز اگر یک جایی در کنگره۶۰ پولی خرج میکنم صد برابر آن لذت میبرم. دلیل اینکه پهلوان دعوت میکنند به خاطر این است که پهلوان یک چیزی را تجربه کرده و یک حسی دارد که آن را میتواند منتقل کند. من یک گلی را بو کردم که با کلمات نمیتوانم بگویم؛ ولی با حسم میتوانم این را به شما برسانم؛ وقتی که در جمع حاضر میشوم آن حس من خود به خود؛ مثل بوی گل متساعد میشود و اصلا نمیتوانم جلویش را بگیرم.
	امروز شش ساعت راه آمدم که برسم اینجا، یکی از دلایلش این بوده که از شما یاد بگیرم، وظیفهام را انجام دهم بهعنوان کسی که حسهای خوبی را تجربه کرده، به عنوان همسفری که با حال بسیار بد وارد کنگره شد و چی شد که حالش خوب شد، من این را باید به شما بگویم که فقط در لژیون سردار حال من خوب شد.
	من در دو دوره راهنما بودم، دوره اول راهنمایی گذشت دیدم نه حالم خیلی خوب نمیشود،  حدودا ۱۴،۱۳ سال است که در کنگره هستم، حدود ۹،۸ سالش را مثل یک لاکپشت سانتیمتری حرکت کردم و اتفاق خاصی برای من نیفتاد؛ ولی وقتی که یاد گرفتم سریع حرکت کنم و این کار را انجام دادم، از آنجا حرکت شروع شد و من بهواقع امروز اگر روز آخر زندگیم باشد، میگویم خدایا تمام آن حسهای خوبی که میشد من درک کنم را درک کردم؛ شاید خیلی امکانات در زندگی نداشته باشم؛ ولی هیچوقت احساسش نمیکنم، خیلی زندگی لوکس و عالی هم ندارم؛ اما خیلی حالم خوب است، خیلی لذت میبرم، فقط به خاطر اینکه سعی کردم این حال خوب را برای دیگران مهیا کنم.
	ثروتمندشدن در جمع کردن مال نیست، در بخشیدن مال است. در لژیون سردار منظور از بخشش؛ دادن، نیست فقط دریافت است. به ظاهر ۵۰۰میلیون میدهی و ۵۰۰میلیارد حال خوب جمع میکنی، با حال خوب به خانه میروی. بهترین نعمت این است که شب با خیال راحت بخوابی، این اتفاق برای من افتاد منی هیچوقت شبها تا صبح نمیخوابیدم.
	همیشه صبح میخوابیدم تا ظهر، بعدازظهر و بعد که بیدار میشدم حالم خوب نبود، کافی بود فرزندم یک خطا کند و هر روز این حال بد، نگرانی و هر روز این حس بد که من مادر خوبی نیستم تکرار میشد، تا اینکه برایش هزینه دادم. انسانها باید برای حالِ خوب بها دهند، «بهشت را به بها میدهند نه به بهانه» اینکه من فقط آمدم کنگره حالم خوب نمیشود؛ باید بهایش را پرداخت کنم. در وادی چهاردهم یک جایی استاد میگویند؛ «انسان باید یک روزی بفهمد که برای رسیدن به حال خوب، آرامش و آسایش بهایی را باید پرداخت کند و تا آن بها را پرداخت نکند به آن نمیرسد».
	در ادامه اهدای تقدیرنامه بابت پایان خدمت مرزبانان دوره قبل و قرائت پیمان و اهدای شال به مرزبانان دوره سیزدهم
	
	
	
	
	
	
	
	
	
	
	مرزبان کشیک: همسفر فاطمه
	رابط خبری: همسفر نازنین مرزبان خبری
	عکاس: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون دوازدهم)، همسفر حانیه رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون دهم)
	تایپ و ویرایش: همسفر شهربانو رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون دوم)
	ارسال مطلب: همسفر طیبه رهجوی راهنما همسفر نرجس (لژیون دهم) نگهبان سایت
	همسفران نمایندگی سمنان
                                
                                    
                                    
                                        - تعداد بازدید از این مطلب :
                                        226