مدت زیادی نیست که وارد کنگره 60 شدهام؛ نمیدانستم که این مکان مقدس راه درمان همسرم است، تلاشهای بسیاری کردم تا بتوانم راه درمان را پیدا کنم تا همسرم دوباره به زندگی برگردد، زندگی که تا چندی پیش ازهمپاشیده شده بود. به لطف خداوند و تلاشهایی که انجام دادم کنگره ۶۰ را پیدا کردم؛ ابتدا همسرم مقاومت میکرد ولی به خاطر زندگیمان هر طور بود نظرش را جلب کردم که چنین جایی برای درمان اعتیاد وجود دارد و من نیز با تو همراه میشوم تا بتوانی به درمان برسی.
	تخریبهای زیادی دیده بودم؛ دیگر حس و حال هیچ کاری را نداشتم، فرزندانم نیز در کنار ما اذیت میشدند؛ از اینکه نمیتوانستیم با مسافرم حتی به یک مهمانی ساده هم برویم خیلی اذیت میشدیم چون مدام حالش خراب بود و ازنظر ظاهری بههمریخته بود به همین دلیل بسیار اندوهگین بودم. بااینکه زن بسیار صبوری بودم؛ ولی انگار کاسه صبرم لبریز شده بود و اطرافیان که از شرایط زندگی ما آگاه بودند در مقابل کمبودها و غم و غصههایی که داشتم به من میگفتند: چقدر صبور هستی که میتوانی تحملکنی.
	بااینهمه شرایط سخت و بحرانی که داشتم؛ خدا را هزاران بار شکر میکنم که وارد کنگره 60 شدیم و نور امیدی در دل من روشن شد تا دوباره بتوانم به زندگی امیدوار شوم. وقتی وارد این مکان مقدس میشوم و میبینم راهنمایم چقدر با مهربانی و آغوشی باز از من استقبال میکند با خود میگویم، خدایا مگر اینجا کجاست که به من بدون اینکه مرا بشناسند ابراز محبت میکنند و اینقدر گرم و صمیمانه دست مرا میفشارند. اینجا میتوانی بدون هیچ ترسی از درد و رنجت بگویی و راهنمایم با دلوجان پای درد دلهای تو مینشیند و در این مسیر راهنماییهای لازم را به تو میدهد تا راحتتر بتوانی مشکلات خود را کنار بگذاری و آنها را حل کنی.
	هرروز که میگذرد با آموزشهای راهنمایم بیشتر به کنگره علاقهمند میشوم و خوشحالم از اینکه به این مکان آمدهام و در حال آموزش هستم. از راهنمایم کمال تشکر رادارم که با مهربانی و فداکاری وقت ارزشمند خود را در اختیار ما میگذارد تا من همسفر باحال خرابی که دارم روزبهروز بهتر شوم و درونم را بیدار کنم. این صحبتهای راهنمایم بود که به من امیدواری داد که اگر بخواهی و تلاش کنی موفق خواهی شد و مسافرت نیز قطعاً به رهایی میرسد.
	او مرا از ناامیدی و تخریبهایی که در وجودم نهفته بود نجات داد و نوری شد؛ برای من همسفر که از دل تاریکی آمده بودم. ابتدا از خدای خودم و سپس آقای مهندس دژاکام تشکر میکنم که این بستر را برای ما مهیا کردند تا امثال من و مسافرم به این مکان بیایند و به درمان و رهایی برسند. همسفر بودن دلوجرئت بزرگی میخواهد؛ باید درونت این صفت نقش بسته باشد تا بتوانی در این مسیر قرار بگیری و سختیها را با جانودل بپذیری. از خدای خود میخواهم تا به من قوت و توانایی این را بدهد که در این مسیر ثابتقدم باشم تا با کمک راهنمایم بتوانم مسافرم را همراهی کنم تا به درمان برسد به امید روزی که همه مسافرانی که در دام اعتیاد و در دل تاریکی هستند به درمان و رهایی برسند.
	نویسنده: همسفر پروانه رهجوی راهنما همسفر صدیقه (لژیون ششم)
	ویرایش: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر طاهره (لژیون نهم)
	ارسال: همسفر رها رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون پنجم) دبیر سایت
	همسفران نمایندگی خلیجفارس بوشهر
	 
                                
                                    
                                    
                                        - تعداد بازدید از این مطلب :
                                        186