سیزدهمین جلسه از دوره سی و چهارم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی شفا مشهد به استادی پهلوان همسفر زینب، نگهبان همسفر فاطمه و دبیر همسفر معصومه با دستور جلسه «DST،OT» روز دوشنبه ۵ آبان ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلامی که دریا به ساحل فرستد/
سلامی که یک دل به یک دل فرستد/
خداوند را شاکر و سپاسگزارم که توفیق و روزی من شد در این جایگاه بنشینم و خدمت کنم. از نگهبان جلسه و همچنین نگهبان لژیون سردار سپاسگزارم که من را دعوت کردند. از لژیون مرزبانی هم متشکرم که باعث شدند امروز اینجا بنشینم و آموزش بگیرم.
در رابطه با دستور جلسه «OT و DST» همانطور که میدانید، OT تجزیه و مشتقات تریاک است، که به نوعی به صورت مایع درآمده و شربت تریاک محسوب میشود. روش DST که حروف آن را میدانیم، توضیحی کلی میدهم برای عزیزانی که انشاءالله تازهوارد هستند و میخواهند آشنایی پیدا کنند؛ D حرف اول دژاکام و ضریب ۰.۸ است، استپs به معنای پله ۲۱ روزه و T زمان و اندازهای است که طول درمان را مشخص میکند، OT به تنهایی پاسخگوی مسئله نیست، DST است که حق مطلب را ادا میکند.
DST یاد میدهد که چطور مصرف را انجام دهد، به کمک راهنما، تا مسافر بتواند به تعادل برسد. DST است که زبان بدن را میفهمد و میخواهد آن را به تعادل برساند. مسافر من یکشبه مصرفکننده نشده که حال او یکشبه خوب شود؛ ذرهذره زیاد شده و در این مکان، ذرهذره باید از او گرفته شود تا به تعادل و حال خوش برسد.
تا اینجای کار، درمان اعتیاد کوچکترین کاری است که کنگره۶۰، در حق منِ همسفر انجام داده و تا حدودی حال خوش را به من داده است؛ در ادامه، برای منِ همسفر چه کاری انجام داده است؟ به منِ همسفر گفته میشود: دوربینت را از روی مسافرت بردار و برگرد به خودت. آمدی اینجا که روی خودت کار کنی.
اوایل میگفتم این بیعدالتی است؛ من به خاطر کس دیگری میآیم و این عین بیعدالتی است. همهچیز خدا را زیر سؤال بردم. واقعاً وای بر من، اما اینجا را گذاشتند شاید برای من بوده، اعتیاد بهانه بوده است.برای منِ همسفر، که از تاریکی بیرون بیایم؛ آن حال بدی که غرق آن هستم و خوشحالم، افتخار هم میکنم؛ که سرِ همه سرها منم، آدمی متکبر و با منیت، اما از درون به معنای واقعی خراب.
خودم را میگویم؛ زینب را خراب کردم، بخشیدمش و دوباره ساختمش. گاه میگویم من از پایه و شالوده خرابم. یکی وقتی وارد زندگی همسرش میشود، تازه میفهمد چه خبر است، اما من خبرها را داشتم و انتخاب کردم. تمام پلهها در بخشیدن است.
یاد گرفتم در هستی هیچ چیز حذف نمیشود؛ همهچیز دایرهوار میگردد. اگر حرفی بزنم، برخواهد گشت؛ اگر کاری بکنم، برخواهد گشت اگر بیتوقع ببخشم، آن هم برمیگردد. بخشش را برای خودم در بخش مالی شرطی نکنم که بگویم خدایا، من دیگر حالم خوب شد، ببین تو چهکار میکنی.
این را در کنگره ۶۰ یاد گرفتم و مدیون کنگرهام تا هر زمان که نفس داشته باشم؛ بروم و بیایم. تاریکیهایی را تجربه کردم که اطرافیانم نکردند؛ دخترِ یک مصرفکننده و با انتخاب خودم، همسرِ یک مصرفکننده. اول خودم را بخشیدم و بعد خواستههای نامعقول یا پیشپاافتاده و از روی هوا و هوس را بخشیدم. در مرحله سوم، با اجازه پهلوانی، برای پدرم، پدرم را بخشیدم.
دختری که در تاریکی بوده، هیچ هدیهای نگرفته بود؛ کادویی که شب عروسی پدرم به من هدیه داد، یک دستبند طلای بسیار زیبا بود. دستبند را دادم به نیت بخشیدن پدرم. با جان دادم و توانستم مراحل دیگرش را، به لطف مسافرم و بخششی که او در حق من داشت، اجازه بگیرم و در ادامه تجربه کنم.همهاش بخشش است.
بهعنوان مثال، راهنما باید علم خود را به رهجو بدهد تا دستش خالی شود و دوباره پر شود. من، زینب، یکبار سفر تغذیه کردم و ۹ ماه سفر باردار شدم. فرزند دوم میخواستم و به لطف کنگره ۶۰، مسافرم ویلیامش درمان شد. آدامسهایش را بخشید، به لطف کنگره ۶۰ دو دهم از دارویش را بخشید، پلههایش تغییر کرد، باز هم به لطف کنگره ۶۰.
این را فقط ما که اینجا نشستهایم میفهمیم که چیست. برای بقیه اگر بخواهی تعریف کنی، به ما میخندند که اینها چه میگویند. همین کلمه «بخشش» درونش دنیایی حرف دارد؛ اینکه من چگونه ببخشم و منتظر نباشم، شرطیاش نکنم. آنقدر من به شخصه گرفتهام که حد ندارد. انشاءالله در ادامه محکم و استوار باشم و همچنین یک خبر خوش که حالم را بسیار منقلب کرد: صبح خواب دیدم و برای مسافرم تعریف کردم. امروز زنگ زدند و گفتند چهارشنبه بیا شالت را بگیر.
قبل از اینکه به شعبه بیایم زنگ زدند و گفتند چهارشنبه بیا شالت را بگیر. دنیایت عوض میشود؛ اگر بتوانی دنیای بقیه را عوض کنی، دنیایت عوض میشود. انشاءالله که در ادامه، نمایندگی شفا گلریزان خوبی داشته باشد. نمایندگی شفا فقط یک اسم است، ما همه کنگرهایم و عِرق نداریم. انشاءالله کنگره ۶۰ در ادامه به اهداف خود برسد. عزیزانی که پشت در هستند، تکتک کسانی که بیرون هستند، مثل تکتک اعضای اینجا، چه در سفر اول و چه در سفر دوم، حال آنها مثل حال من، زینب، خوب شود.
تقدیر و تشکر از همسفران لژیون سردار
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
(1).jpg)
مرزبانان کشیک: همسفر وجیهه و مسافر محمدرضا
عکاس: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر اکرم (لژیون یازدهم) دبیر سایت
تایپیست: همسفر یاسمن رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون شانزدهم)
ویرایش: همسفر سارا رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون هفتم) دبیر سایت
ارسال: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر اکرم (لژیونیازدهم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی شفا مشهد
- تعداد بازدید از این مطلب :
234