جلسه دهم از دوره اول جلسات لژیون سردار همسفران کنگره۶۰، نمایندگی غزالی به استادی راهنما همسفر یگانه، نگهبانی راهنما همسفر سودابه و دبیری همسفرنازنین با دستور جلسه " OT,DST " روز 5 آبان ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
با عرض ادب و احترام، از نگهبان محترم سردار راهنما همسفر سودابه و گروه مرزبانی، همچنین از ایجنت همسفر اکرم و همه شما عزیزان تشکر میکنم. خوشحالم که یکبار دیگر افتخار حضور در جمع شما عزیزان را دارم و از خداوند بسیار متشکرم.
در خصوص دستورجلسه " اوتی و روش دی اس تی" در خدمت شما عزیزان هستم. روش دی اس تی بهزودی بهعنوان معجزهٔ قرن شناخته شده و در تاریخ ثبت خواهد شد. با روش دی اس تی صورتمسئلهٔ اعتیاد را پیدا کردند و متوجه شدند که سیستم ایکس مسافرها با مصرف مواد بسیار صدمهدیده است. سپس با روش دی اس تی و شربت اوتی موفق شدند سیستم ایکس را به تعادل برسانند. دیدبان محترم آقای بابک لطفی در جلسه چهارشنبه همین هفته گفتند که آبروی اوتی به روش دی اس تی است، وگرنه خود اوتی یک آنتی ایکس محسوب میشود. در کتاب چهارده مقاله صفحهٔ 180 این جمله را برای اولینبار خواندم که تریاک یک مادهٔ الهی است. خداوند آن را آفرید و در دسترس بشر قرار داد تا بتواند با این اکسیر درمانی، بیماریهایش را درمان کند، اما بشر از آن استفاده سوء کرد و خود تریاک از خودش اعادهحیثیت و شرف کرد. من از این جمله خیلی خوشم آمد. انسان با استفادهٔ بیرویه و استفادهٔ نادرست از این دارو، هم خودش و هم این دارو را بدنام کرد.
روش دی اس تی الماس کنگرهٔ60 را رونمایی و شناسایی کرده و ناخالصیها را کنار زد. ترک سقوط آزاد، سمزدایی و کلینیک را کنار زد. در ادامه ما همسفران متوجه شدیم که سیستم ایکس ما همسفرها هم با اضطرابها و استرسها آسیب دیده است. در ادامه کنگره الماسهای بیشتری را به ما معرفی کرد و نیروهای ازدسترفته، خویشتن خویش و تفکری که شایستهٔ انسان بودن است را با آموزشهای جهانبینی به ما بازگرداند. روش دی اس تی به من کمک کرد با گوشدادن سیدیهایی مانند قضاوت بتوانم به روش تدریجی صفاتی مانند قضاوت را حل کنم. در مسیر کنگره ابتدا نوع نگاه مسافران به مواد تغییر کرد و متوجه شدند که باید سیستم ایکس خودشان را به تعادل برسانند. ما همسفران نیز فهمیدیم که باید جهانبینی خود را درست کنیم. وقتی که از درون خودمان را درمان کنیم، دنیای اطرافمان هم تغییر میکند.
در مشارکتها میگویم هر سی دی که در کنگره میآید، یک جملهٔ کلیدی دارد. یکی از آنها وادی محبت و وادی عشق است. اینکه غرق در عشق الهی باشیم و خود ما، گفتار ما، کلام ما بوی عشق و محبت بدهد. یکی هم وادی بخشش، البته وادی بخشش زیر مجموعه همان وادی محبت است. وادی محبت هم شعبدهبازی خداوند است. زمانی که من بخشنده شدم، واقعاً وارد یک بازی میشوم.
دیدهبان آقای زرکش همواره میگفتند وارد این بازی بشوید و کسی که وارد این بازی شده باشد میفهمد این شعبدهبازی چیست. ظاهرش این است که من پول میدهم. پولی را که میدهم واقعاً کنده میشود. بهجای خرید عید سرداری شرکت میکنم و میفهمم که بله دارد از من چیزی کنده میشود؛ ولی بعد که به خودم میآیم میبینیم که من 50 تومان دادم، ولی احساس نکردم چه جوری شد. شاید در ظاهر زندگی من تغییر نکرده باشد، ولی در باطن میفهمم که من وارد بازی شدم که طرف حسابم قدرت مطلق است. در این بازی باید بیاموزیم مثل رودخانه جاری و روان در حرکت باشیم. لژیون سردار هم همینطور است. باید دستمان را باز کنیم تا خداوند به ما هم کمک برساند. چه شرایطی لازم است که ما بتوانیم در وادی بخشش قدم بگذاریم؟ چهکار کنیم که در وادی بخشش بر نفسمان غلبه کنیم؟ به میزانی که دانایی ما بالاتر میرود، دل من بزرگتر شده و تزکیه و پالایش من بیشتر میشود؛ وقتی تزکیه و پالایش را درونی کنم، بخشندهتر میشوم. هر جایی که ترس برم داشت، مشکل تزکیه و پالایش دارم و باید روی خودم زوم کنم و ببینم کجای کارم اشکال دارد؟ کجای داناییام ضعیف است. سپس بر روی آن کار کنم.
علاوه بر این بخشش باید همیشه بیمنت، بدون چشم داشت و معاملهگری باشد. اگر به این قصد وارد بازی شدیم، هیچ دریافتی نخواهیم داشت؛ اما اگر واقعاً عشقبازی کنیم، حسابوکتاب نکنیم و معاملهگر نباشیم و هدفمان دریافت حال خوب باشد، همه چیز دریافت میکنیم.
ایجنت همسفر اکرم میگفتند هر کسی با خودش خلوت کند که حال خوشش چند است؟ من با شرایط افسردگی و دارو و مصرف سه سال قرص، مدام با خودم درگیر بودم. اگر میخواستم بروم مشاوره چند جلسه باید مشاوره میرفتم؟ تازه اگر میتوانست در آن مورد خاص به من کمک کند نمیتوانست در همه موارد کاری انجام بدهد و همهٔ موارد من را بهصورت ریشهای درمان کند. در این شرایط بود که خدا را شکر برای سرداری اقدام کردم و مشاهده کردم که عنایتها در کنگره به من میرسد. اگر من ماشین زیر پای خودم را بفروشم تا هزینه کنم، باز هم تسویه نمیشوم. آقای مهندس هنوز میگویند حسابم را با کنگره صفر نکردهام، در این صورت ما حسابمان مشخص است. این یک علامت سؤال برای من ایجاد میکند که در چه سیستمی آموزش میبینیم و دینمان را چطور میتوانیم ادا کنیم؟ آقای مهندس که ریشهٔ این درخت هستند، هنوز میگویند حسابم صفر نیست. ما از طریق این ریشه تغذیه میشویم؛ اما صاحب اصلی کنگره آقای مهندس نیست. صاحب اصلی کنگره قدرت مطلق الله است.
من بیش از این وقت عزیزان را نمیگیرم. فقط یک نکته که از کجا بفهمیم آیا ما هم در این سرداری که یکی دو سال است شرکت کردهایم، پذیرفته شدهایم؟ کسانی که مهر سرداری به قلبشان خورده باشد، دیگر به شکوتردید نمیافتند، بلکه با خودشان میگویند امسال چطور میتوانم خودم را محرم این سیستم نشان بدهم. مثلاً من میخواهم به نمایندگی عصارزاده بروم. پاکتی پول به من میدهند که به نگهبان سردار تحویل بدهم. آیا من به خودم اجازه میدهم در مسیر پول را بشمارم یا مثلاً بگویم اجارهام عقبافتاده یا خرج ماشین دارم و از این پول بدهم؟ نه توی فکرم نمیآید و حتی پاکت را باز نمیکنم. ما فقط امانتدار خداوند هستیم. ما فقط محرم این سیستم شدهام. بر ترس غلبه کردم و دستم را بالا کردم و گفتم خداوندا من هم در این بازی هستم. وقتی بر ترسم غلبه کردم، دیگر نگران آینده نبودم.
امیدوارم در این سفرهٔ پر برکت کسی بینصیب نماند. هر کسی هر مدلی که میتواند به توان خودش شرکت کند؛ مالی باشد یا عقلی، توان قلمش باشد و یا بتواند مشارکت خوبی بنویسد. متشکرم از فرصتی که به من داده شد.

تایپ: همسفر سونا رهجوی راهنما همسفر سودابه (لژیون اول)، همسفر ملیحه رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون چهارم)
عکاس: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون اول)
ویراستاری و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر سودابه (لژیون اول)، نگهبان سایت
همسفران نمایندگی غزالی مشهد
|
- تعداد بازدید از این مطلب :
340