English Version
This Site Is Available In English

درمان اعتیاد زمانی امکان پذیر است که با داروی OT و روش DST همراه باشد

درمان اعتیاد زمانی امکان پذیر است که با داروی OT و روش DST همراه باشد

دهمین جلسه از دوره ششم  کارگاه‌های آموزشی عمومی مسافران و همسفران کنگره ۶۰ نمایندگی صفادشت با استادی راهنما مسافر رضا، نگهبانی مسافر صابر و دبیری مسافر حسام با دستور جلسه «DST . OT» روز شنبه 3 آبان ماه ۱۴۰۴ ساعت 16:30 آغاز به کارکرد.

سخنان استاد:

سلام دوستان رضا هستم یک مسافر، ابتدا خدا راشاکرم که یک‌بار دیگر فرصت داد در این جایگاه خدمت کنم. دستور جلسه امروز ما به دو بخش تقسیم می‌شود:بخش اول در مورد دستور جلسه‌ " DST.OT" صحبت می‌کنم، در بخش دوم تولد یک‌سال رهایی محمد عزیز را جشن می گیریم .اگر نگاه کنیم، متوجه می‌شویم کهOTهمان تریاک است؛ همان ماده‌ای که سال‌هاست انسان‌ها درگیر آن بوده‌اند و تخریب‌های بسیاری از آن ناشی شده، تریاک دو بُعد دارد: یک بُعد الهی و یک بُعد شیطانی ،زمانی که انسان با روش DST وارد درمان می‌شود، بُعد الهی تریاک آشکار می‌شود اما وقتی در مصرف افراط وزیاده روی می کندو راه درست استفاده را نمی‌داند، بُعد شیطانی آن ظاهر می‌شود، چون انسان راه درست استفاده کردن را بلد نیست.روش DST ، راه درمان اعتیاد را به ما نشان می‌دهد DST بیان ژن‌ها را برای ما روشن می‌کند، فیزیولوژی و ساختار جسم را به ما می‌آموزد، زبان بدن را می‌شناساند و حتی بسیاری از بیماری‌ها را توضیح و درمان می‌کند.همان‌طور که جناب مهندس دژاکام در سی‌دی «رب» می‌فرمایند:روزی می‌رسد که تمام جهان به احترام کنگره ۶۰ خواهند ایستاد چون کنگره علم و دید گاه دنیا را در خصوص درمان اعتیاد دگرگون کرده است و امروز ما درکنگره شاهد این اتفاق هستیم.مقالات مربوط به DST در سطح جهانی چاپ‌شده و مهندس هر هفته در مورد آن‌ها سخن می‌گویند.بنابراین روش DST دریچه‌ای از شناخت و درمان درزمینه‌ی اعتیاد،تغذیه سالم، سیگار، و حتی بسیاری از بیماری‌های جسمی مانند سرطان‌،صرع و ... را برای ما بازکرده است؛در اینجا لازم می‌دانم از تمام عزیزانی که در بخش OT در سراسر کشور خدمت می‌کنند تشکر کنم. بیش از 2 هزار نفر از خدمتگزاران عزیز در این بخش مشغول به خدمت هستند. به همه‌ی آن‌ها خدا قوت و تبریک می‌گویم و از خداوند برایشان سلامتی و برکت آرزو دارم.داروی OT زمانی خاصیت شفا‌بخشی پیدا می‌کند که با روش DST همراه باشد، یعنی بانظم، آموزش و آگاهی مصرف شود.همان‌طور که می‌دانید، DST ابتکار و کشف  جناب مهندس حسین دژاکام است.معنای آن، کاهش تدریجی دارو و افزایش تدریجی زمان مصرف است، و ضریب هشت‌دهم آن همان پله‌های 21 روزه‌ی سفر است.حداقل مدت‌زمان درمان در کنگره 10 ماه کامل است. حتی اگر شخصی9 ماه و 29 روز سفرکرده باشد،  آقای مهندس به آنها رهایی نمی‌دهند؛ چون جسم باید به‌طور کامل بازسازی شود.برخی تصور می‌کنند ترک یعنی رها کردن مصرف؛ اما اعتیاد بیماری‌ای سلولی وفیزیولوژی است و نمی‌توان آن را به‌راحتی رها کرد درمان آن نیز زمان‌بر است، مثل دوران بارداری یک مادر که حدود نه ماه طول می‌کشد تا نوزاد به مرحله‌ی تولد برسد.درمان اعتیاد هم همین‌طور است سلول‌های بدن که سال‌ها درگیر مواد بوده‌اند، باید بازسازی شوند بیان ژن‌ها که از تنظیم خارج‌شده‌اند، باید دوباره به تعادل برسند؛ و این بازسازی فقط با داروی مناسب، OT ، امکان‌پذیر است.چرا جناب مهندس داروی OT را انتخاب کردند؟چون شامل ۲۵ تا ۵۰ نوع ترکیب و آلکالوئید است که نقش مهمی در بازسازی جسم دارند؛ ازجمله فسفات‌ها، سولفات‌ها، کلسیم، آهن و اسیدهای ضروری بدن.این دارو به تعادل دوباره‌ی سیستم بدن کمک می‌کند.در پایان این بخش تأکید می‌کنم که مسافران سفر اول باید دقیقاً مطابق دستور راهنما عمل کنند، داروی خود را در زمان مشخص و با میزان تعیین‌شده مصرف کنند، و تا پایان 10 ماه سفر، صبور باشند تا به درمان واقعی برسند.
اما بخش دوم جلسه، تولد یک‌ساله رهایی محمد عزیز است.
محمد در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ وارد لژیون من شد، باحال خراب و مصرف انواع مواد در آغاز ناامید بود، اما به او گفتم عجله نکن، فقط صبر و استمرار داشته باش. دارو اثر خودش را کم‌کم نشان می‌دهد.بعد از 8 ماه دیدم که تغییرات در محمد شروع‌شده، حالش بهتر شد و خودش هم این تغییر را احساس کرد.سرانجام در تاریخ ۱۱ تیر ۱۴۰۳ به رهایی رسید. گفتم:محمد، کسی که تازه رها می‌شود مثل کودکی است که تازه چهار‌دست‌و‌پا راه می‌رود.باید در کنگره بمانی تا رشد کنی، آگاهی‌ات افزایش پیدا کند و بتوانی محکم بایستی.اگر زود جدا بشوی، ممکن است دوباره آسیب ببینی.و خدا را شکر ماند و امروز یکی از خدمتگزاران فعال شعبه صفادشت است.برای محمد عزیز آرزوی موفقیت و پیشرفت دارم، ان‌شاءالله به‌زودی شال راهنمایی را بر دوش ببیند و با رهجویان خودش جشن بگیرد. تولد یک‌ساله رهایی محمد را با تشویق های گرمتان جشن بگیریم

در ادامه جشن تولد یکسال رهائی مسافر محمد در شعبه برگزار شد.
اعلام سفر مسافر:

آنتی ایکس مصرفی سورچه،هرویین و شیشه، روش درمان DsT داروی درمان OT، مدت سفر یک سال و 25 روز، رهایی یک سال و 3 ماه و27 روز

خواسته مسافر:

خواسته من این است که الان در این شعبه 50 نفر  رهجوی سفر اولی در حال درمان هستند در سال آینده به بیش از یکصد رهجو برسد.

 

سخنان مسافر:

سلام دوستان، محمد هستم یک مسافر.
خدا را شکر می‌کنم که امروز تولد یک‌سال رهایی‌ام را جشن می‌گیرم. واقعاً در کنگره یاد گرفتم که «غیرممکن‌ها، ممکن می‌شوند».
حدود پنج یا شش سال پیش زندگی من به آخر خط رسیده بود. همسفرم به خاطر مصرف سنگین مواد من تصمیم به طلاق گرفته بود و واقعاً چیزی از زندگی مشترکمان نمانده بود. تنها دلخوشی من دخترم بود که آن موقع دو سه سال بیشتر نداشت. با هماهنگی دادگاه، روزهای جمعه او را برای چند ساعتی پیش خودم می‌آوردم.
خانه‌ام ویران و بهم‌ ریخته شده بود، خودم هم در نهایت نابسامانی قرار گرفته بودم و یادم هست یک غروب جمعه، دخترم سه‌چرخه‌اش را از حیاط آورده بود داخل خانه و میان وسایل به‌هم‌ریخته بازی می‌کرد. من در آشپزخانه، تنها نشسته بودم و کف دستم  سورچه و هروئین می‌کشیدم. بغضم گرفته بود و گریه‌ام می‌آمد. هر بار که دخترم از جلوی من رد می‌شد و نگاهم می‌کرد، می‌گفتم: «نگاهم نکن بابا برو بازی کن».آن لحظه به خدا گفتم: «خدایا، خودت هم بخواهی، دیگه نمی‌توانی زندگی مرا درست کنی». چون باورم نمی‌شد روزی خانه‌ام تمیز شود، چه برسد که زندگی‌ام جمع‌وجور شود.حدود بیست سال مصرف داشتم، بیشترش مصرف من هروئین و شیشه بود. اما بدترین دوران مصرف زمانی بود که فقط شیشه می‌کشیدم. همسفرم می‌گفت: «وقتی هروئین می‌کشیدی، حداقل بهتر بودی».مادرم هم از شدت دلسوزی و ناآگاهی، مدام با من برخورد تند می‌کرد. فکر می‌کرد با سرکوب و فریاد می‌تواند مرا برگرداند. صبح‌ها زود، وقتی برای کار در شهرداری آماده می‌شدم، او پشت پنجره می‌ایستاد، تسبیح و قرآن به‌دست، ذکر می‌گفت و همزمان رفتار مرا زیر نظر داشت. من دود شیشه را بیرون می‌دادم و او همان لحظه ذکرش را قطع می‌کرد و شروع می‌کرد به دعوا و فریاد. هنوز یادم است که می‌گفت:«الهی دست زن و بچه‌تو بگیری از این خونه بروی، تا من راحت شوم!»اما امروز خدا را شکر، رابطه‌ من و مادرم واقعاً رابطه‌ی مادر و فرزند شده است و لذت داشتن مادر را تازه می فهم.یک‌بار هم سفری نیمه‌کاره به کنگره داشتم. همان سفر نیمه‌کاره باعث شد تا زندگی‌مان بهتر شود و دوباره به خانه‌مان برگردیم، ولی حالم هنوز خراب بود و مصرفم سنگین‌تر شده بود. درست در همان روزها قرار بود در شهرداری استخدام رسمی شوم. برایش خیلی زحمت کشیده بودم، اما همسفرم حرفی زد که مسیر زندگی مرا عوض کرد. گفت:«حتی اگه شهردار هم بشوی، با این وضعیت اعتیادت، به هیچ دردی نمی‌خوری. خودت داری نابود می‌شوی.»این حرف مثل پتک توی سرم خورد. من بین دو راهی سختی مانده بودم، که بروم دنبال کار و رسمی شدن، یا بیام دنبال درمان. خدا را شکر، بهترین تصمیم زندگی‌ام را گرفتم و آمدم کنگره تا به درمان برسم.امروز با تمام وجودم می‌گویم: بزرگ‌ترین افتخار من، رهایی از اعتیاد است، نه مدرک مهندسی، نه شغل و نه موقعیت. من چهل سال سن دارم، کارگر ساده‌ام، ولی زندگی‌ام آرام، تمیز و پر از عشق و امید است.کنگره فقط مواد را از من نگرفت، بلکه به من «گواهینامه‌ی درست زندگی کردن» داد. این چیزی نیست که جایی دیگر پیدا شود.من همان آدمی بودم که هیچ‌کس روی من حساب نمی‌کرد، ولی در کنگره یاد گرفتم که می‌توانم از تاریکی عبور کنم، می‌توانم تخریب ها را جبران کنم و قهرمان زندگی خودم باشم.از صمیم قلب از آقای مهندس و خانواده محترمشون بابت ایجاد چنین مکان مقدسی برای درمان اعتیاد تشکر می‌کنم.از راهنمای عزیزم آقا رضا که زندگی، عمر و آرامشم را مدیون ایشان هستم سپاسگزارم؛ قول دادم در کنگره بمانم و به قولم پایبندم.از راهنمای درمان سیگارم، آقا محسن ستاری، که مدتی‌ است در خدمت ایشان درمان سیگار انجام می دهم، تشکر می‌کنم و امیدوارم در مسیر درمان سیگار هم موفق شوم.از  دو تا همسفر عزیزم بی نهایت تشکر میکنم از راهنمای همسفرم و همچنین ایجنت محترم، مرزبانان، آقا حمیدرضا، آقا رسول، بهمن، مهدی و همه خدمتگزاران عزیز صمیمانه سپاسگزارم.و در آخر از تمام سفر اولی‌ها، که انگیزه‌ی بودن ما در اینجا هستید، تشکر می‌کنم.خیلی ممنونم که به حرف‌هام گوش دادید.متشکرم .

سخنان راهنمای همسفر:

سلام دوستان شهناز هستم راهنمای یک همسفر
خداوندا دریا و آسمان دشت پوشیده از رقصنده های آسمانی است و روح ناآرام ما خواستار رهایی ست نه از خلاصی، بلکه دیدار معشوق است خداوندا تنها تو را می ستاییم و تنها تو را ستایش می کنیم برای انجام این عمل عظیم شکر شکر شکر ، من هم به نوبت خودم این تولد را در راس بنیان کنگره شصت خانواده محترم ایشون و مسافر محمد تبریک میگم به آقا رضا راهنماشون تبریک میگم به پریای عزیزم تبریک میگم و تبریک بسیار ویژه دارن به نورای عزیزم که هم سفر بسیار بسیار خوبی هستن توی این مسیر از تمام عزیزانی که به نوعی تو این رهایی تو این تولد نقش دارن جنس گروه مسافرا همسفرا مرزبانهای هر دو قسمت راهنماها سفر اولی ها و سفر دومی هایی که هر کدوم یک نقشی تو این رهایی و تولد دارن تبریک میگم خانم پریای عزیز حالا با صحبت هایی که دوستان در مورد آقا محمد انجام دادند، انشاالله در ادامه بسیار با خواسته قوی تری در کنگره حضور داشته باشند، چون واقعا خواسته مسافرشان را دیدند و از نظم و خواسته شان هم مسافرهای عزیز گفتند ولی خوب خانم پریا یک ذره در این مسیر ذره کم کاری دارد ه انشاالله که این انرژی را امروز دریافت کند تا در ادامه با خواسته ی بسیار قوی قدم بردارد و یک خدمتگزارای بسیار خوب شایسته و لایق در کنگره باشد.

سخنان همسفر:

سلام دوستان پریا هستم همسفر
حسی که الان دارم واقعا با هیچ کلمه قابل بیان نیست حتی درمان مسافر باسختی های خیلی زیادی که دارد همه ما به نوعی تجربه اش کردیم حالا در حد ظرفیت خود،  ولی خوب به سختی هایش می ارزید یعنی این  را می خواهم بگویم که قدمها را محکم  برداریم چون آخر و نتیجه اش خیلی شیرین است برای همه آنهایی که تجربه اش نکردند آرزومندم که به این تجربه شیرین  برسند. راستش قبلا هر کسی که می آمد اینجا و از مسافرش تشکر می کرد برای من خیلی قابل درک نبود یعنی فکر می کردم لوس بازی است و می گفتنم که  این یعنی چی مثلا بیاید از مسافرش تشکر کند کسی که در دوران مصرف باعث سختی آنها شده ولی الان به خاطر  این حس  میخوام از خدا تشکر بکنم که مسافرم را به زندگیم برگرداند که من بزرگ بشوم و رشد کنم میتوانم بگویم بزرگترین نعمتی که خدا به من داده حضور محمد در زندگی من است.من رهجویی خوبی برای خانم شهناز نبودم ولی سعی می کنم از این به بعد جبران کنم من هر جا که کلمه صبر را می بینم یاد خانم شهناز می افتم، ایشان واقعا اسطوره صبر و عشق هستند مثل یک مادر قدم به قدم  پا به پای من آمدند مرا تحمل کردند خانم شهناز خیلی دوست تان دارم خیلی ازتون تشکر می کنم از آقای رضا دهقان راهنمای مسافرم خیلی تشکر می کنم در آخر از جناب مهندس و خانم آنی خیلی تشکر می کنم و دستشان را از همین جا می بوسم از تک تک خدمتگزاران و هم لژیونی های عزیزم و از نورا عزیزم تشکر می کنم که آنقدر دختر خوبی برای ما هست خیلی ممنون که به صحبتهای من گوش دادید.

ویراستاری و ارسال: مسافر حسن خدمتگزار سایت
عکس: مرزبان خبری مسافر بهمن

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .