روزی که وارد کنگره شدم را خیلی خوب بهخاطر دارم. آن روز من به اصرار مسافرم آمده بودم. در خستهترین، ناامیدترین و ناتوانترین حالت برای ادامه زندگی بودم؛ آمدم که به مسافرم ثابت کنم اینجا هم مثل جاهای دیگر است و هیچ فایدهای برای زندگی ما ندارد. بعد از چند جلسه نیروی عجیبی در کنگره من را جذب خودش کرد. تازه داشت حالم خوب میشد که متأسفانه مسافرم را بعد از چند ماه آمدن از دست دادم. ولی خودم مصمم به مسیرم ادامه دادم؛ چون به کنگره ۶۰ و آموزشهای نابش ایمان پیدا کرده بودم.
من متوجه شدم که خودم بیشتر از هر کس دیگری به کنگره نیاز داشتم و درعینحال که مشکلات مالی و روانی زیادی که در زندگیام وجود داشت باعث ناامیدیم شده بود که به لطف راهنمایی راهنمای خود وارد لژیون سردار شدم. اولین واریزی لژیون سردار را وقتی واریز کردم که پسرم مغازهاش را افتتاح کرده بود و اولین سود خودش را به من هدیه داد. بعد از یک مدت خیلی کوتاهی من توانستم برای خودم ماشین بخرم در کمال ناباوری همهٔ اینها را مدیون کنگره و لژیون سردار هستم.
مغازه پسرم کمکم رونق گرفت. شاید باورتان نشود؛ ولی منبعد از چندین سال مستأجری امسال آمدم خانهٔ خودم؛ وسایل خانه خریدم، چیزهایی که شاید سالها فقط در رؤیا میدیدم. من همهٔ داشتههایم را مدیون حضورم در لژیون سردار و کنگره ۶۰ هستم. خدا را هزارانهزار بار شکر برای وجود جناب مهندس و کنگره ۶۰، از مسافرم خیلیخیلی سپاسگزارم که بزرگترین کمک را به من کرد و من را به کنگره ۶۰ متصل کرد.
نویسنده: همسفر منیژه رهجوی راهنما همسفر اکرم (لژیون سردار)
ویراستاری: همسفر فرشته رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون یازدهم)
رابط خبری: همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر کبری (لژیون سوم)
ارسال: همسفر مونا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی البرز کرج
- تعداد بازدید از این مطلب :
50