در کنگره۶۰ با واژهای آشنا شدم که مسیر زندگیام را دگرگون کرد؛ DST سه حرف ساده؛ اما سرشار از معنا، آرامش و امید. در آغاز شاید تنها یک روش درمانی بهنظر میرسید؛ اما هرچه بیشتر آموختم و در این مسیر قدم گذاشتم، فهمیدم که DST تنها راهی برای درمان جسم نیست؛ بلکه راهی است برای شناخت خود، درک هستی و یافتن آرامش درونی. یاد گرفتم که درمان با عجله و فشار بهدست نمیآید؛ بلکه با نظم، زمان و عشق شکل میگیرد. فهمیدم که بدن انسان، کارگاهی الهی است؛ کارگاهی که اگر فرصت و شرایط مناسب را داشته باشد، میتواند خود را بازسازی کند، تعادل را بازیابد و به آرامش برسد.
این همان کاری است که DST با ظرافت، علم و عشق انجام میدهد؛ کاهش پلهپله در طول زمان تا جسم و روان دوباره به هماهنگی برسند. اما برای من همسفر، DST فقط یک روش درمانی نبود؛ بلکه درسی از زندگی بود. یاد گرفتم صبور باشم؛ یاد گرفتم هر تغییر کوچکی نشانهای از حرکت بهسوی روشنایی است. یاد گرفتم ایمان تنها در گفتار نیست؛ بلکه در پایداری، همراهی و عشق بیمنت معنا پیدا میکند. در مسیر همسفری فهمیدم من نیز باید تغییر کنم؛ باید آرامش و امید را در درون خود پرورش دهم تا بتوانم نوری باشم برای مسافرم و برای تمام کسانی که هنوز در تاریکی تردید ماندهاند.DST به من آموخت که درمان فقط مخصوص جسم نیست؛ درمان روح نیز به همان اندازه مهم است و عشق کلید اصلی این مسیر است.
امروز وقتی به گذشته مینگرم، میبینم که این مسیر، چقدر زیبا و پرمعنا بوده است. هر قدم، هر اشک و هر لبخند در این راه، بخشی از رشد و آگاهی من بوده است. اکنون میدانم که DST، یعنی علم درست در کنار ایمان و عشق واقعی، یعنی باور به نیروی درونی انسان، باور به نظم الهی و باور به اینکه هیچ تاریکی همیشگی نیست. از مهندس دژاکام بزرگوار با تمام وجود سپاسگزارم؛ کسی که با تفکر، عشق و ایمان خود، راهی را روشن کرد که نهتنها مسافران، بلکه ما همسفران نیز در آن به رهایی، آرامش و زندگی دوباره میرسیم. باشد که بتوانم ذرهای از این عشق را در مسیر خدمت و زندگیام جاری کنم.
رابط خبری: همسفر شکوفه رهجوی راهنما همسفر ندا (لژیون پنجم)
نویسنده: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر ندا (لژیون پنجم)
عکاس: همسفر زکیه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون هفتم)
ویرایش و ارسال: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی وحید
- تعداد بازدید از این مطلب :
148