جلسه دوازدهم از دوره سی و نهم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره نمایندگی ۶۰ با استادی مسافر عباس، نگهبانی مسافر بابک و دبیری مسافر علیرضا، با دستور جلسه 《DST -OT 》 شنبه ۳ آبان ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان عباس هستم یک مسافر.
خیلی دلم برای اینجا تنگ شده بود و نیاز داشتم که دوباره در خدمت شما باشم.
از گروه مرزبانی ، ایجنت نمایندگی و آقا سعید سپاسگزارم که به من اجازه دادند تا در این جایگاه بنشینم و خدمت کنم.
امروز دو دستور جلسه داریم که ابتدا« DSTو OT»است و دومین دستور جلسه« یکمین سال رهایی پهلوان مسافر رضا» است. این هفته، هفته راهنما بود و امروزه شده است DST.
دی اس تی، روش اختراع شده جناب مهندس است که امروزه همه ما در حال استفاده از آن هستیم تا بتوانیم طعم رهایی و لذت زندگی را بچشیم. پیش از این خانوادهها به ما میگفتند که؛ یک ذره اراده، یک ذره غیرت و یا یک ذره همت برای ترک اعتیاد مورد نیاز است اما این گونه نبود!
تریاک، مادهای است که اگر دست اهلش باشد یک داروی شفابخش است و اگر دست نااهلش باشد یک مخدر خطرناک است.
تریاک ۱۷ سال دست منِ نااهل بود و خود و خانوادهام را با آن به نابودی کشانده بودم. اما با اهل آن به درمان رسیدم. همان دارویی که با آن خودم را بیچاره کرده بودم، با همان دارو(OT )و روش DST به درمان رسیدم. همه ما روشهای ترک اشتباهی را رفتهایم که از آنها نتیجه نگرفتهایم حتی امروزه که میبینیم پای جناب مهندس میلنگد، به خاطر ترکهای اشتباهی بوده که انجام داده است. روش دیاسدی( DST) پروتکلی دارد که بدون خماری و زجر میتوانیم به رهایی برسیم و در کنار آن به کار و زندگیمان هم ادامه دهیم.
روش DST روزگاری کشف شد که، کسی که اسب شاه را زجر کش کرد، شده بود رئیس مواد مخدر و با قوه قهریه با مصرف کنندگان آن برخورد میکرد و از روی تعقل کار نمیکرد و بر آن باور بود که تمام مصرف کنندگان مواد مخدر و فروشندگان آن را باید قتل عام کرد! اگر در آن روزگار کسی میگفت که با تریاک میخواهیم اعتیاد را درمان کنیم، مورد تعقیب قانونی قرار میگرفت و به شدت با آن مبارزه میشد. پیش از آنکه داروی OT وارد چرخه شود، در کنگره با تریاک سفر میکردند که تهیه و مصرف آن به میزان دقیق بسیار سخت و طاقت فرسا بود. اما امروزه که داروی اوتی وارد چرخه درمانی شده است به قدری دقیق است که کمترین دوز مصرفی آن را میتوانیم اندازه بگیریم بدون آنکه اشتباهی رخ بدهد.
در سیدی پیشگامان جناب مهندس یادآوری میکند که نخستین کسانی که با داروی OT شروع به سفر کردند، هر روز برای دریافت دارو به مرکز ملی مطالعات مراجعه میکردند و امکان این نبود که دارو را به دست آنها بدهند تا به خانه ببرند که این کار به صورت مستمر همه روزه در مدت ۱۱ ماه به طول میانجامید. اما حالا شخص مسافر خیلی مرتب و ساده و راحت به کلینیک مراجعه میکند و دارویش را دریافت کرده و به خانه میبرد که این کار سفر را بسیار راحت میکند. اما در ادامه زمانی که مسئولان دیدند این روش و این دارو پاسخگو است، مقررات راحتتری برای درمان وضع کردند تا این دارو راحتتر در دسترس برای درمان باشد.
افراد بسیار زیادی که در کنگره با همین روش به درمان رسیدهاند، سندهای بدون نقصی هستند که به تمام دنیا ثابت کنند با این روش میتوان هرگونه اعتیادی را درمان کرد..
این گونه دستور جلسات برای این است که همه ما بدانیم انسانهای زیادی با فداکاری و زحمت فراوان توانستند این روش و این دارو را به دست ما برسانند و در ادامه همه ما باید قدردان این نعمت باشیم.
و اما در مورد یکمین جشن رهایی آقا رضای عزیز؛
این را از صمیم قلبم میگویم: آقا رضا باعث افتخار من بود زیرا هر راهنمایی آرزو دارد از هر ۵۰ رهجویی که دارد دوتایش مانند آقا رضا باشد.
همه فروشندگان مواد مخدر دوست دارند که یک مشتری مانند آقا رضا داشته باشند اما آقا رضا از طریق یک فروشنده با کنگره آشنا شد. رضا از همان روزهای نخستی که وارد لژیون من شد، به پارک میآمد و در ادامه دیدم که عزمش جدی است و خواسته درمان را دارد چون به راستی مطیع و فرمانبردار بود. زمانی که از او میخواستم یک سی دی را بنویسد و در مورد آن مشارکت کند، آن سیدی را کامل مینوشت و به خوبی مشارکت میکرد. از ویژگیهای بسیار خوب آقا رضا که من نیز به آن غبطه میخورم بخشندگی است و به واسطه حرفهای که داشت در بوستان حافظ همیشه بساط کباب ما را رو به راه میکرد و برای روزهای متوالی رضا با عشق به ما صبحانه میداد و زمانی که ما میخواستیم جلوگیری کنیم او میگفت که:«انگار میخواهم یک روز پول مواد بدهم اما من این کار را با عشق و علاقه انجام میدهم»
رضا هفته پیش به حضور مهندس رسیده بود تا رخصت پهلوانی را بگیرد و بسیار خوشحالم که این را بگویم مهندس به او اجازه پهلوان شدن را داده است. برای رضا آرزویی نمیکنم زیرا که آرزو برای خواستههای محال است. این توصیه را برای او دارم که برای رسیدن به خواستههایش تلاش کند. زیرا میدانم که رضا خواسته راهنما شدن را دارد و به برکت اینکه در لژون آقا سعید است، با تلاش خود میتواند به این خواسته دست پیدا کند. این را از آن جهت میگویم که لژون آقا سعید بیشترین راهنما را پرورش داده است.
این تولد را به تمام کنگره ۶۰، نمایندگی رودکی، همسفر محترمشان و آقا سعید تبریک میگویم.
.jpg)
اعلام سفر و آرزوی مسافر رضا:
امیدوارم بتوانیم در این شهر یک نمایندگی برای خانمهای مسافر مهیا کنیم تا آنها نیز بتوانند به درمان برسند.
سلام دوستان رضا هستم یک مسافر.
مواد مصرفی(آنتی ایکس)؛ شیره
روش درمان؛ DST
دارو;OT
راهنمای گرامی؛ آقا سعید
مدت درمان ۱۰ ماه و ۹ روز
رهایی یک سال
چکیده سخنان مسافر رضا؛

سلام دوستان رضا هستم یک مسافر.
خدا را شکر که امروز در این جایگاه در خدمت شما هستم. از بنیان کنگره ۶۰ جناب مهندس و خانواده محترمشان، ایجنت نمایندگی بخش مسافران و همسفران، راهنمای عزیزم عباس آقا، آقا سعید، گروه مرزبانی و همه دوستانی که به هر گونه به من یاری رساندند تا امروز در این جایگاه باشم کمال سپاسگزاری و قدردانی را دارم.
در این جایگاه تشکر ویژه دارم از همسفر عزیزم که در این مسیر همیشه همراه من بود چرا که با پیشنهاد ایشان بود که وارد کنگره شدم، اما پیش از آن همیشه به من میگفت: دست از ترک کردنهای بینتیجه بردارم! باورم این بود که تنها با مرگ میتوانم از اعتیاد رها شوم.
پیش از آمدنم به کنگره اطلاعات اشتباهی را در مورد آن به من داده بودند و گمان میکردم که بر فرض اگر یک هروئینی در کنگره باشد با همان هروئین آرام آرام مصرف او را کم میکنند و یا اگر یک تریاکی باشد با همان تریاکی که میکشد، آرام آرام مصرفش را کمتر و کمتر میکند تا قطعه مصرف شود.
به هر حال با پیشنهاد همسفرم با حال خراب وارد کنگره شدم و با آموزشهایی که از راهنمای گرامیام گرفتم، باور درمان در من به وجود آمد. با همین ایمانی که به کنگره آوردم، راهم را ادامه دادم تا به درمان رسیدم. زمانی که این باور در من به وجود آمد صحنه امروز را در ذهنم بازسازی کرده بودم که روزی بیایم و در این جایگاه باشم.
پیش از کنگره همیشه از حساب و کتاب بدم میآمد و حس خوبی به آن نداشتم اما پس از اینکه درمان شدم، با راهنماییهای آقا ابوالفضل و ایجنت محترم نمایندگی، آقا پیمان وارد لژیون سردار شدم و توانستم از جناب مهندس اجازه پهلوانی را دریافت کنم و در حال انجام آن هستم. باور من این است که هر کسی باید یک نشانهای از خود برجا بگذارد.
میدانم انسانهای فراوانی با تلاش و زحمت فراوان کار کردند تا این نمایندگی به اینجا برسد. از آقا مسلم خدایی که یکی از قدیمیترین افراد اینجاست و یا آقا رضا که کابینتهای اینجا را طراحی کردهاند تا آقا رمضان که به اینجا زمینی را اهدا کردند و یا ایجنتهایی که با تلاش فراوان این نمایندگی را به اینجا رساندند و از خود نشانی بر جای گذاشتند، یاد میکنم و از ایشان آموختم که من نیز باید از خودم نشانی بر جای بگذارم.
به نظر من پهلوان راستین آقا رمضان است که با اهدای زمینش بزرگترین اثر را بر جای گذاشت. هر کسی که از خود نشانی بر جای میگذارد آن اثر مانند فانوسی است که راه را برایش روشن خواهد کرد.
در آخر از خداوند میخواهم که به من یاری برساند تا جهانبینی ارتباط با خانوادهام را بیاموزم و بتوانم یک همسر خوب برای همسفرم و یک پدر خوب برای فرزندانم باشم.

عکس؛ مسافر محمد
نگارش و ویرایش؛ مسافر حسن
فرستادن مطلب؛ مسافر بابک
- تعداد بازدید از این مطلب :
94