دلنوشته مسافر شهاب از لژیون ۱۷:
در تاریکیهای تودرتوی اعتیاد به مواد غوطهور بودم و در ناامیدی عمیقی در خود فرو میرفتم. در لحظهای از لحظات بیخودی، از اعماق قلبم از خدای خود خواستم تا راهی برایم باز کند و از این سیاهیها رها شوم.
گویا اینبار قدرت مطلق، صدای دلِ شکستهام را شنید و با پیام یکی از دوستان قدیمی که چند سالی بود در کنگره طعم شیرین رهایی را چشیده و خدمت میکرد، تصمیم گرفتم به نزدیکترین شعبهی کنگره بیایم و خودم را بهعنوان تازهوارد معرفی کنم.
تصمیم خود را گرفته بودم و با تمام وجود میخواستم روند زندگیام را از حرکت به سمت تاریکی تغییر دهم و با کمک راهنمایی مهربان و بزرگوار، سفر خود را در کنگره آغاز کردم. مثل هر کاری، در ابتدا کمی سخت بود، اما آرامآرام روی برنامه قرار گرفتم و هر روز و هر لحظه، تغییرات مثبت را در جسم و روح خود شاهد هستم.
اکنون شش ماه از سفرم میگذرد و تغییرات بسیار چشمگیر است. خانواده و اطرافیانم نیز متوجه این تحولات در روح و جسم من شدهاند. من هر لحظه برای کنگره و بنیان بزرگوارش، مهندس دژاکام، دعا میکنم. در هر جلسه، در دعای کنگره، از صمیم دل برای سلامتی مهندس، خانوادهی محترم ایشان و تمامی اعضای کنگره دعا میکنم و آرزو دارم روزی بتوانم خدمتگزار کوچکی از این حرکت عظیم، الهی و انسانساز باشم.
سیدیهای کنگره هر کدام دنیایی از مسائل پیچیده و دشوار را برایم روشن میکنند. گاهی هر سیدی را بارها و با تمام تمرکز گوش میدهم؛ چراکه هر یک از آنها پاسخگوی سؤالات فراوانی در ذهنم هستند و گرههای قدیمی اندیشهام را باز میکنند.
در پایان، با تمام وجود از بنیانگذار محترم کنگره ۶۰، جناب مهندس حسین دژاکام که با عشق، علم و ایمان مسیر رهایی را برای انسانهای گرفتار در تاریکی روشن کردهاند، نهایت سپاس و قدردانی را دارم. همچنین از راهنمای عزیز و دلسوزم، آقا علیرضا که با مهربانی، صبوری و دانایی چراغ راه من در این مسیر بودهاند، صمیمانه تشکر میکنم.
اگر امروز طعم آرامش، نظم و امید را در زندگی خود تجربه میکنم، همه را مدیون آموزشهای ناب مهندس، راهنمای گرانقدرم و این سیستم الهی بهنام کنگره ۶۰ هستم.
با آرزوی بهترینها برای بنیان کنگره ۶۰، راهنمای عزیزم آقا علیرضا و همهی اعضای این خانوادهی بزرگ و دوستداشتنی.
ممنون به صحبتهایم توجه نمودید.
گروه سایت نمایندگی لوئی پاستور
- تعداد بازدید از این مطلب :
49