English Version
This Site Is Available In English

از درمان اعتیاد با روش DST تا رسیدن به بالاترین مرتبه انسانی

 از درمان اعتیاد با روش DST تا رسیدن  به بالاترین مرتبه انسانی

جلسه‌ پنجم از دوره سی و دوم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی رودهن، با استادی راهنمای محترم پهلوان بهروز، نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر مجتبی با دستور جلسه «DST.OT» روز شنبه سوم آبان ماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان بهروز هستم یک مسافر، من فرزند و زاده روش DST و شربت OT هستم، ولی برایم این سؤال پیش می‌آید که بعد از ده سال اینجا چه‌کار می‌کنم؟ امروز من باید قدردان کنگره باشم و هر وقت می‌خواهم داخل این مکان بیایم، ملتمسانه از خداوند می‌خواهم که این لباس سفید را از تن من خارج نکند.
دوازده سال پیش پروتکل DST و شربت OT به من محرم بود، جوری من آن را مصرف کردم که دیگر به من نامحرم شد، رهایی چه قدر ارزشمند‌است، چطور حساب کنم؟ این روزها را چگونه می‌گذرانم، حرف راهنمایم را چه قد گوش می‌کنم، هفته راهنما برای راهنمایم چه قدر پول در پاکت می‌گذارم، ساعت چند در شعبه حضور دارم، آیا لژیون سیگار می‌روم؟ دوست دارم محرم شوم یا نامحرم باقی بمانم؟ من برای چه بعد از گذشت دوازده سال هنوز به کنگره می‌آیم، برای فهمیدن خبر، پس خبر اول این است که آقای مهندس در این سی دی اخیر گفتند؛ دنیا باید در مقابل، نود هزار رهایی ما تعظیم کند، شما دارید صاحب تعظیم دنیا می‌شوید، به خاطر داشتن یک رهایی و اما خبر بعدی این‌که می‌گوید؛ این رهایی کم‌ترین چیزی است که از کنگره دریافت کرده‌اید، چگونه می‌توانیم حساب‌وکتاب کنیم؟ ازاینجا به بعد هم خبرها قشنگ می‌شود و هم تکلیف معلوم می‌شود.
نگاه یک نمایندگی مهم است، نگاه یک لژیون مهم است، نگاه تک‌تک کسانی که بر روی این صندلی نشسته‌اند، مهم است، اما متأسفانه من فکر می‌کنم که به اینجا آمده‌ام تا هروئینم یا شیشه‌ام را کنار بگذارم، اصلاً من نمی‌توانم که هروئین یا شیشه را کنار بگذارم، نمی‌توانم، چون بحث سر محرم و نامحرم است، اگر دارو را درست و سروقت نخورم، اگر سفر سیگار نکنم و اگر خاصیتم تغییر نکند دل آن را ندارم که پله را کم کنم، وسوسه دارم، حتی دارو می‌خورم تا سرام داغ شود، بعضی از هم‌سفران فکر می‌کنند که آمده‌اند تا مسافرشان به رهایی برسد، بعضی از مسافران فکر می‌کنند که آمده‌اند مواد را کنار بگذارند، ولی این خبر اول است، ده سال گذشته اما خبری که آن‌قدر مهم است که هنوز هم تیتر تمام روزنامه‌ها است، خبر؛ از اعتیاد تا درمان، از جهنم تا بهشت، این موضوع آشنایی با این صندلی است، این وسط همه‌چیز به ما می‌رسد، ولی من این لباس را که به تن دارم، باید لباس احرام بدانم، چند دست از این لباس داشته باشم.



ببینید برای چه چیزی می‌خواهید بیایید، ببینید برای چه زمان می‌گذارید، یازده ماه با روش DST و شربت OT کاردارم، ولی بعدازآن ممکن است که من پدر شوم و بچه داشته باشم، ولی نمی‌توانم برای بچه‌ام پدری کنم، ممکن است من همسر دارم، ولی نمی‌توانم برای او همسری کنم، پس من آمده‌ام تا خودم را پس بگیرم، درست است که می‌گوییم؛ جسم خیلی مهم است، اما تغییرات هم خیلی مهم است، این تغییرات باید صورت بگیرد تا آن شیشه دیگر من را به‌سوی خود نکشد، این‌ها لازم است، هرکسی که پا از این در داخل می‌گذارد خواستار رهایی است، چه کسی دلش مخدر طبیعی نمی‌خواهد؟ چه کسی نمی‌خواهد؟
این کره خاکی هشت میلیارد انسان دارد، ولی آیا من داخل قلب چند نفر جای دارم؟ چند نفر در قلب من هستند، من وقتی‌که از این دنیا بروم، کینه‌ام را با خود می‌برم، نفرتم و نژادپرستی‌ام را می‌برم، فقط فرزند خودم را دوست دارم، فقط نژاد خودم را دوست دارم و وقتی بچه فامیل یک موفقیتی را کسب می‌کند، من خوش‌حال نمی‌شوم، این منم؟ آن‌قدر نژادپرست هستم که فقط رهجوی خودم را دوست دارم، این موضوع آشنایی با کنگره است تا بتوانیم خودمان را پس بگیریم، یک مقدار که درون خودمان را کندوکاو کنیم، می‌فهمیم این‌همه خوبی‌های دنیا، مخدر طبیعی و حال خوش که به من نرسیده هیچ، بلکه به بدترین درد، یعنی درد اعتیاد هم دچار شده‌ام، در کنگره دایره‌هایی وجود دارند، مانند دایره سیگار، دایره جونز، دایره درمان اعتیاد و دایره سردار، این دایره‌ها هرکدام چه چیز خاصی را دارند؟ این دایره‌ها همه رهایی دارند، لژیون سیگار، جونز و درمان اعتیاد همه رهایی دارند، پس قطع به‌یقین لژیون سردار هم رهایی دارد، آقای مهندس در این سی دی آخر گفت؛ که با استادانش در میان گذاشته که شب‌ها کابوس‌های بدی می‌بینند، از ایشان کمک می‌خواهد، استادان آقای مهندس می‌گویند؛ ما خودمان این کابوس‌ها را به خواب شما فرستاده‌ایم، وقتی چنین سیستمی است که استادان ماورا وجود دارند و برای ارتقا دادن، کابوس‌هایی به خواب آقای مهندس می‌فرستند، پس این سیستم نیازمند کمک مالی من نیست، در نوشتارها هرروز می‌خوانیم که کنگره با راهنمایی نیروهای مافوق به حرکت خود ادامه می‌دهد، پس لژیون سردار هم برای رهایی من از بندهایی نامرئی است، ممنونم که به صحبت‌های من گوش کردید.

عکاس: مسافر محمدرضا
تایپ و ویرایش: مسافر عرفان 
تنظم و ارسال: مسافر منصور

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .