English Version
This Site Is Available In English

انفاق برای آرامش و آسایش

انفاق برای آرامش و آسایش

هفتمین جلسه از دور پنجم سری کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره۶۰ نمایندگی بروجن ویژه مسافران و همسفران با استادی پهلوان محترم مسافر سعید و نگهبانی مسافر صادق و دبیری مسافر رجبعلی با دستور جلسه «جهان بینی در ورزش» روز پنج‌شنبه 1 آبانماه ١۴٠۴ ساعت ۱۶ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

به نام نامی عشق، سلام دوستان، سعید هستم یک مسافر. خب خیلی خوشحالم که امروز در شعبه بروجن، توانستم در خدمت شما باشم تا انشاالله جلسه خوب و مفیدی را داشته باشیم و آموزش بگیرم. همانطور که دبیر عزیز اعلام کردند، دستور جلسه امروز، جهان‌بینی در ورزش است. دستور جلساتی که آقای مهندس در کنگره در اختیار ما می‌گذارند، دستور جلساتی هست که بنده خودم را عرض می‌کنم باید همیشه به درون خودم بروم و از خودم سوال بکنم، دستور جلسه به چه درد من می‌تواند بخورد؟ خب من قبل از اینکه در مورد دستور جلسه صحبت کنم، یک صحبتی در مورد خودم می‌توانم بکنم که بنده زمانی که مصرف کننده بودم، چه مسیری را داشتم طی می‌کردم و الان که حدود ۷ سال از درمان اعتیاد من می‌گذرد، چه کاری را دارم انجام می‌دهم؟ مصرف کننده مواد مخدر، زمانی که وارد کنگره ۶۰ می‌شود، فقط به فکر این است که اعتیادش را درمان کند و برود به امید خدا. اما مسیر کنگره آنقدر مسیر پر عشق و محبتی است و به نظر خود من، من اگر نگاه کنم به ادیانم می‌بینم، ادیان؛ تنها کاری که می‌توانستند انجام بدهند و انجام می‌دادند این بود که آرامش را بتوانند به زندگی انسان‌ها برگردانند. کاری که آقای مهندس و مسیر کنگره۶۰، دارد انجام می‌دهد، این است که، آرامش دارد به زندگی یک مصرف کننده، الماس‌هایی که اصلاً به تصور انسان‌ها نمی‌تواند در بیاید، این مسیر برمی‌گرداند. این مسیر دقیق و صحیح است که انسان را به آرامش می‌تواند برساند. چند تا موضوع هست من به صورت تیتروار یادداشت کردم، می‌خوانم. یک خاطره است، حالا این‌ها ربط دارد به دستور جلساتمون. آشنایی داشتم، با یک شخصی شریک شده بود و یک معامله خیلی سنگینی کرده بود، حق شریک خودش را نمی‌داد. یک روز من از کنگره آمدم و به او برخورد کردم، گفتم که فلانی؛ چرا حق طرف را نمی‌دهی؟ گفت می‌دانم حقش هست، ولی نمی‌توانم بگذرم، چون مال سنگین بود. گفت من نمی‌توانم از این مال بگذرم، می‌دانم او هم درست می‌گوید و حرفش هم درست است. اینجا آقای مهندس بخشش را به ما یاد داد. خیلی راحت می‌توانیم بگذریم، خیلی راحت، وقتی با مسیر کنگره آشنا می‌شویم می‌بینیم، ما هیچ چیزی جز محبت ( پیام وادی چهاردهم )، وادی عشق، همراه ما نمی‌تواند باشد. حضرت علی می‌فرمایند؛ یکی از راه‌هایی که ما می‌توانیم اموالمان را به حیات بعدی یا جای بعدی منتقل کنیم، بخشش است. یک کاری که در کنگره ۶۰ اتفاق می‌افتد، درمان اعتیاد یکی از آنهاست. طرف می‌آید و از مواد خودش می‌گذرد، می‌بخشد، من همیشه فکر می‌کردم بخشش در مادیات اتفاق می‌افتد، در ادامه متوجه شدم یک تازه وارد زمانی که می‌پذیرد و خودش را در قالب کنگره۶۰ قرار می‌دهد، یعنی وارد می‌بخشد. از چی می‌بخشد؟ از نفس سرکش، از نفس اماره. من همیشه در شعبه شیخ بهایی برای تازه واردین، می‌گویم؛ یک تازه وارد زمانی که وارد کنگره۶۰ می‌شود، من خودم چون مصرف کننده بودم، به او حق می‌دهم که نتواند بگذرد، یا سخت بگذرد. ولی وقتی در قالب کنگره قرار می‌گیرد، می‌بیند خیلی راحت اعتیادش درمان می‌شود. اتفاقاتی که در کنگره۶۰ دارد می‌افتد و من خودم را دارم عرض می‌کنم، شاید خواب باشم، درمان اعتیاد، چاقی، درمان بیماری‌هایی همچون ام اس، سرطان و الی آخر. درمان نفس انسان، درمان تفکر انسان، این اتفاقات چقدر می‌شود به این‌ها ارزش و قیمت داد؟ میشه قیمت به آن داد؟ هیچ مبلغی در ذهن انسان نمی‌تواند، در برابر این کاری که مسیر کنگره دارد رقم می‌زند، باشد. و مسیر کنگره هم دارد مسیر خودش را ادامه می‌دهد تکلیف من باید با خودم معلوم باشد که؛ این قطار را سوار بشوم، یا سوار بشوم می‌توانم پیاده شوم؟ خب یک مصرف کننده می‌تواند از موادش بگذرد، در قالب کنگره۶۰، قرار می‌گیرد در ادامه مزدش، رهایی است، پرونده اعتیاد برای همیشه بسته می‌شود. روش‌های غلطی که بنده خودم انجام دادم و همیشه دوباره مواجه می‌شدم با برگشت مواد مخدر، به خاطر اینکه درمان مواد مخدر اتفاق نمی‌افتاد. تفاوت کنگره۶۰، با بقیه روش‌ها این است که، در کنگره۶۰، درمان اتفاق می‌افتد. وقتی درمان اتفاق افتاد و یک شخص تازه وارد، به رهائی رسید، می‌بینیم در ادامه، خدمتگزار شده، اگر روز اول آقای مهندس درمان می‌شد و می‌رفت تکلیف ما چی می‌شد؟ ما یک شعبه هستیم در بروجن، چندین صد شعبه در کل ایران که، دارد از مرزها هم می‌گذرد، به قول آقا مهدی صدیقی، می‌گفت؛ روزی می‌شود ما افتخار می‌کنیم در کنار آقای مهندسی عکس داریم. مگر داریم چیزی مهمتر از این؟ من آیا به دنیا آمدم که یک چند صباحی زندگی کنم، مقداری مال جمع آوری کنم و بزارم برم، همین؟ آقای مهندس ماند، با تمام مشکلاتی که همه ما می‌دانیم، داشت و ایستاد، اعتیادش را درمان کرد، آرامش به خودش برگشت، آن آرامش را به ما برگرداند و ماها هم باید، به عنوان اینکه این مسیر را ادامه بدهیم، در مسیر آقای مهندس این کار را انجام بدهیم. موقع‌هایی خودم واقعاً خوابم می‌برد، حواسم نباشد، در قالب کنگره نباشم، ببینم افکار دوباره برگشته. خب، اینا چه ربطی به جهان بینی در ورزش دارد؟ به قول آقای مهندس؛ وقتی صورت مسئله مشخص باشد، جهان بینی در ورزش هم برای من مشخص می‌شود. در کنگره۶۰، ما افرادی را داریم که دارند ورزش می‌کنند. من یک زمانی بیرون از کنگره ورزش می‌کردم ولی فقط هدفم، برد و باخت بود، فقط می‌خواستم، ببرم. ولی در کنگره توسط آموزش‌های آقای مهندس فهمیدم، برد و باخت، در کار نیست. اینکه پهلوان می‌آید ۵۰۰، ۶۰۰ میلیون، یک دنور، ۵۰، ۶۰ میلیون و سردار، هر مبلغی پرداخت می‌کنند، اصلاً دنبال برد و باخت نیستند، به موضوع و مطالبی دست پیدا کردند که شاید، به نظر خود من، اگر مسیر کنگره۶۰ نبود، شاید میلیاردها سال من باید می‌آمدم و می‌رفتم که متوجه این موضوع بشوم و آخرش هم متوجه نمی‌شدم. به قول آقا مهدی صدیقی می‌گفت؛ برای هر یک صفت یا یک ضد ارزش، بیرون کنگره شاید میلیاردها سال باید بگذرد تا تکرار تاریخ اتفاق بیفتد، یعنی ما بستری مهم‌تر از این بستر داریم، چیزی مهمتر از این هست؟ نیست. یک ورزشکار وقتی که وارد پارک ورزشی کنگره می‌شود، فقط هدف او حال خوش است. هیچ برد و باختی در کار نیست که آقای مهندس می‌گوید؛ ما یا می‌آموزیم یا آموزش می‌گیریم. اما بیرون از کنگره فقط برد و باخت مهم است. می‌بینم افرادی که در پارک‌های کنگره دارند ورزش می‌کنند، من از دور بعضی وقت‌ها نگاه می‌کنم، حتی خطایی هم وقتی اتفاق می‌افتد به جز احترام، هیچ چیزی در کلمات استفاده نمی‌شود، ولی من معذرت می‌خواهم این جمله را استفاده می‌کنم، من خودم را عرض می‌کنم زمانی که در کنگره نبودم، وقتی فوتبال بازی می‌کردیم، فقط فحش، این یک حقیقت است. اما در کنگره این اتفاق نمی‌افتد چون افرادی که در کنگره قرار گرفتند، به آن موضوع اصلی دست پیدا کردند. خب یک موضوعی که من مجدداً به خودم عرض می‌کنم؛ صحبت‌هایی که می‌کنم، باید یادآوری و تلنگری باشد برای خودم. من زمانی یک مصرف کننده بودم و دنبال کارهای ضد ارزشی و یک مسیری که اصلاً در موردش نمی‌شود صحبت کرد. من، یک مصرف کننده بودم و چه جوری این مصرف کننده توانسته دنبال تزکیه و پالایش باشد، دنبال تغییر یک صفت باشد. مگر می‌شود؟ اصلاً با عقل جور در نمی‌آید که، یک مصرف کننده دنبال مسیر ضد ارزشی خودش بوده، الان چه اتفاقی افتاده که می‌آید و ۵۰۰ میلیون اعلام می‌کند، ورزش می‌کند، سلامتی جسم و روانش برگشته. من یک زمانی واقعا نمی‌توانستم بگذرم. بعضی وقت‌ها الان در خانواده‌ام حق با من است یا نیست، می‌گذرم. کی می‌توانستم این کار را انجام بدهم؟ این هنرمندی که آقای مهندس و توانایی که در مسیر در قالب کنگره در اختیار تفکر من قرار گرفت مسیر درست بوده. من چیزی نداشتم، وقتی وارد کنگره شدم با یک دست لباس سیاه و پاره پوره و با یک قیافه آشول پاشولی و بی‌دندان و با یک قیافه که اصلاً معذرت می‌خواهم، خود ابلیس بودم. چه اتفاقی افتاده که می‌آیم امروز، خیلی راحت، نترسیدم. آقای مهندس یادم داد ولا خوف. در کلام الله داریم، ولا خوف، نترس، نترسیدم. یعنی اصلاً دیگر برایم مهم نبود. من زمانی که اعلام کردم برای پهلوانی، ۱۰ میلیون داشتم. ولی همیشه مد نظرم بود. در خانواده یک موقع‌هایی حق با من است، برای مثال همسفرم دارد ساز مخالف می‌زند (حالا برعکس است این رو خدایی بگویم من همیشه ساز مخالف می‌زنم)، ولی توانستم با این موضوع کنار بیایم. خیلی راحت، حتی با مشکلات، در کنار خانواده دارم زندگی می‌کنم. در مسیر، به آقا اصغر می‌گفتم، گفتم، من از زمانی که پهلوانی اعلام کردم مشکلاتم ضرب در ۱۰ شد. اما مسیری که آقای مهندس مشخص کرد، علامت گذاری کرد و مسیر کنگره۶۰، به من یاد داد که چه جوری از پس مشکلاتم بر بیایم. یکی یکی همه را پشت سر گذاشتم. امروز می‌بینم واقعاً هیچ چیزی مهمتر از آرامش نیست. من در هیچ خانواده‌ای بزرگتر از آرامش نمی‌بینم. مادیات خوب است ولی آیا زمانی که من در خانواده مشکلی برایم پیش آمد، مادیات می‌تواند حل کند؟ چند درصدش را؟ خیلی وقت‌ها می‌بینی با گذشت و انفاق در برابر همسرم، در برابر خانواده‌ام، من صبح تا شب سر کار می‌روم این انفاق می‌شود که، برای آرامش و آسایش خانواده‌ام است. آقا کوروش را خدا رحمت کند، در یکی از کلیپ‌هایش گوش کردم، می‌گفت؛ ۵۰ درصد شنیدن است و ۵۰ درصد نشنیدن است. ۵۰ درصد، گفتن است، ۵۰ درصد نگفتن است. خیلی وقت‌ها حق با من است ولی من نمی‌گویم، می‌گذرم. چه کسی این را به من یاد داد؟ مسیر، آقای مهندس، روش دی اس تی. که، این روش در تمام مسیر می‌تواند انسان را به آن نفس مطمئنه برساند. من ندیدم در دنیا. من هر مسیر و هر کاری در دنیا بود انجام دادم تا به یک آرامشی برسم، با پول، با شغل، با هر چیزی نشد و این اتفاق نیفتاد. ولی در کنگره خیلی راحت اتفاق افتاد. آقای مهندس می‌گوید؛ آن حال خوب داشتن به چه چیزی بستگی دارد؟ به خود آدم بستگی دارد و به تفکر ما بستگی دارد. به هیچ چیزی بستگی ندارد که، تفکرها یکی یکی دارند صحیح می‌شوند و انسان‌ها در کنگره۶۰، می‌بینیم که الماس‌های درخشان می‌شوند. مصرف کنندگانی که فقط دنبال مصرف و تهیه مواد بودند، الماس‌های درخشان، ستاره‌های کنگره۶۰، و ورزشکار می‌شوند. و موضوعی که ( صحبت‌هایم را جمع‌بندی کنم)، هر انسانی به نظر من توی کنگره۶۰، یک صندلی دارد و همیشه آقای مهندس می‌گویند؛ خداوند اجازه خدمت به هر انسانی را نمی‌دهد. ما چه کار کردیم و چه بوده و چه شده و چه مسیری را طی کردیم تا امروز؛ خداوند اجازه داده روی این صندلی بنشینیم، بماند. آقای حکیمی می‌گفت؛ من می‌دانم یک جایی هست، ولی نمی‌دانم کجاست. این بماند. این صندلی که خداوند به هر بهانه‌ای به این مسیر سختی که گذراندیم و شاید یادمان نباشد، به این گذرگاه‌های سختی که گذراندیم و امروز خداوند توسط آن مسیری که طی کردیم، اجازه داده روی این صندلی بنشینیم، مفت و مجانی آن را از دست ندهیم، انشالله. از اینکه به صحبت‌های من گوش کردید متشکرم، مرسی.

تایپ و عکس: مسافر ابوذر 

تنظیم و ارسال: مسافر کرامت

مرزبان‌ خبری: مسافر سلمان 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .