English Version
This Site Is Available In English

بخشش همراه با عشق و محبت است

بخشش همراه با عشق و محبت است

جلسه نهم از دور پانزدهم کارگاه‌های آموزشی عمومی شعبه دنا، با استادی پهلوان مسافر اکبر، نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر محمد، با دستور جلسه: «جهان‌بینی در ورزش» روز پنجشنبه ۰۱ آبان‌ماه ۱۴۰۴، رأس ساعت ۱۶:۰۰ شروع به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان اکبر هستم یک مسافر. بسیار خوشحالم که توفیق حضور در این نمایندگی را دارم. این شعبه بسیار خوبی است و حس بسیار خوبی از این فضا دریافت کردم. در بازدیدهایم از نمایندگی‌های متعدد، این شعبه را سرشار از نشاط یافتم و خداوند را بابت این حضور شکرگزارم.

از ایجنت محترم شعبه، آقا حمید، و همچنین از نگهبان لژیون سردار، دبیر و خزانه‌دار ایشان تشکر می‌کنم. همچنین از دبیر و نگهبان جلسه، و مسئولین گروه همسفران، مرزبان، نگهبان، دبیر و خزانه‌دارشان سپاسگزارم که خالصانه تلاش می‌کنند تا جلسه‌ای بسیار عالی برگزار شود و افراد دردمند به مسیر درمان هدایت گردند.

جهان‌بینی در ورزش مسأله‌ای است که آقای مهندس آن را ابداع کردند. در ابتدا، درگیری‌هایی بر سر داوری و نتایج برد و باخت پیش می‌آمد که به همین دلیل این دیدگاه مطرح شد. اما به نظر من، نگاه آقای مهندس فراتر از این امور بود. ببینید، همه می‌توانند قهرمان شوند و مدال بگیرند، اما همه نمی‌توانند پهلوان باشند. قهرمانان بسیاری در طول تاریخ بوده‌اند که بسیاری از آن‌ها، مانند مارادونا، مجدداً به سمت مصرف رفتند. اما در تاریخ کشور ما، یک ورزشکار بود که جهان‌بینی را درک کرد و به پهلوانی رسید؛ یا دو یا سه نفر دیگر مانند پوریای ولی و جهان پهلوان تختی. آن چیزی که تختی را پهلوان کرد، مرام پهلوانی بود، نه مدال او. مدال از یاد می‌رود، اما مرام می‌ماند. وقتی گفته می‌شود کشتی‌گیر درگیر مستی حریف شده بود و دست او را دید و با یک دست کشتی گرفت، این همان مرام پهلوانی است.

آقای مهندس دژاکام می‌خواهند ما را به آن «ساغر» و «پیاله» تبدیل کنند که «می ناب حقیقت و درستی» در آن ریخته می‌شود. به همین دلیل است که کسانی که به محضر ایشان می‌رسند، در آن لحظه «مست» می‌شوند و حالتی را تجربه می‌کنند که پهلوانان درک می‌کنند و قابل بیان نیست. دلیل این امر، حضور حقیقت است؛ به همین سبب است که حتی دیده‌بانان نیز پیش ایشان تپق می‌زنند، زیرا با آن خورشید که روبه‌رو می‌شوند، فانوس وجودشان خاموش می‌گردد. در خصوص جهان‌بینی در ورزش. آنچه آقای مهندس به ما می‌آموزند، گذشت و بخشش همراه با عشق و محبت است که پس از دریافت آن، امکان نادیده گرفتن آن وجود ندارد.

ما اعضای لژیون سردار، مشابه مداحانی هستیم که هر روضه‌ای را که می‌خوانند، ناچارند به صحرای کربلا متصل کنند؛ ما نیز در مورد هر دستور جلسه‌ای باید به لژیون سردار اشاره کنیم.

تجربه شخصی خودم را می‌گویم. سال ۱۳۹۴ برای درمان اعتیاد به کنگره آمدم و قصد داشتم پس از بهبودی به دنبال زندگی و کار خود بروم و اصلاً نمی‌خواستم حتی یک درصد در کنگره بمانم. پس از رهایی در تاریخ ۹۵/۰۳/۰۷، راهنمایم اصرار کرد که چند ماهی بمانم تا نهال رهایی‌ام مستحکم شود. پس از ۵-۶ ماه، در جلسه‌ای، مرزبانی مرا فراخواند و گفتند آقای مهندس فرموده‌اند هر شعبه باید لژیون مالی تشکیل دهد و ما شما را انتخاب کرده‌ایم. این نشان می‌دهد فردی که قلبش با کنگره است و آموزش‌ها را درک کرده، خواه ناخواه فراخوانده می‌شود؛ کنگره او را رها نمی‌کند.

در آن زمان، بخشش مالی انجام دادیم؛ نه دیده شدن در کار بود، نه انگشتر دنوری، نه تقدیرنامه و نه لوح. دو نفری تصمیم گرفتیم یکی از ما مبلغ حق عضویت آن زمان (۵ میلیون تومان) را اهدا کند. در حالی که کل دارایی من آن زمان ۶ میلیون تومان بود. وقتی غروب به منزل رفتم و به همسفرم گفتم، با ناراحتی پرسید چرا حداقل یک میلیون تومان برای شب عید باقی نگذاشتی؟ اما من آن ۵ میلیون را با عشق دادم و در همان لحظه، حقیقتاً به کنگره ۶۰ وصل شدم و به حال خوبی دست یافتم. از آن روز تا کنون در لژیون سردار (که بعداً به این نام خوانده شد)، جایگاه‌های مختلفی کسب کردم؛ دوره نگهبان بودم، دو دوره خزانه‌دار و دبیر لژیون سردار بودم و در نمایندگی حر به عنوان اکبرِ لژیون سردار شناخته می‌شوم. این لطف خدا بود.

آن حس ۵ میلیون تومان بخشش، حسی بود که هرگز تکرار نشد؛ حتی شال پهلوانی هم این حس را نداشت، زیرا آن زمان، ۵ میلیون تومان، سهم بزرگی از ۶ میلیون تومان کل دارایی‌ام بود و من بدون انتظار تقدیر این کار را کردم. البته اگر انسان بی‌ریا ببخشد، هستی آن را درک می‌کند و تقدیر صورت می‌گیرد، اما مهم‌تر از آن، آرامش دل است که همیشه یک پس‌انداز معنوی در دسترس شما قرار می‌دهد. پس از آن، دنور شدم و همسفرم نیز چندین بار وارد این لژیون شد و در نهایت پهلوان شدم.

دو سؤال مهم مطرح می‌شود که از سال ۹۴-۹۵ پرسیده می‌شده است: آیا پولی که پرداخت می‌کنیم، نباید به خیریه‌های عمومی یا ایتام تعلق گیرد؟ پاسخ این است که چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است؛ این چراغ، چراغ کنگره است. منِ اکبر به کنگره تعلق دارم. در سال ۹۳ تصمیم داشتم زندگی‌ام را خاتمه دهم و به عنوان آخرین پناهگاه به نمایندگی حر پناه بردم. راهنمای تازه‌واردین مرا در آغوش گرفت، چای داد، مشاوره شدم و راهنما انتخاب کردم؛ آن راهنما زحمت کشید تا من رها شوم. پس این چراغ متعلق به کنگره ۶۰ است.

امروز خانواده‌ام را دارم؛ خانواده‌ای که عاشقانه پدری را که قبلاً نمی‌خواستند ببینند، می‌پرستند، و این به برکت کنگره ۶۰ است. کسی که خداوند به او وسعت رزق می‌دهد، باید شکرگزار باشد. آن روز که ۵ میلیون تومان را بخشیدم، قیمت سکه کمتر از ۸۰۰ هزار تومان بود و می‌توانستم ۶ سکه بخرم، اما این کار را نکردم و حتی به آن فکر هم نکردم. با وجود نگرانی همسفرم برای شب عید، برکت کنگره را زمانی دیدم که در بیست و چهارم یا بیست و پنجم اسفند سال ۹۵، یک قرارداد کاری با پیش‌پرداخت ۲۵ میلیون تومان با من منعقد شد.

در نگرش به بخشش، تفاوت بنیادینی میان معامله و ایثار وجود دارد. در معاملات، اگر در ازای بذل مالی، انتظار دریافت متقابل باشد، ارزش آن متفاوت است؛ اما اگر کسی با نیت خالصانه و عاشقانه ببخشد، خداوند وعده بازگشت چندین برابری آن را عطا خواهد کرد.

تقریباً ده روز پیش، همسفرم دچار عارضه پزشکی جدی شد که نیازمند بستری و جراحی بود. در مسیر بازگشت از بیمارستان، به ایشان پیشنهاد دادم که یک گوسفند قربانی کنیم. این پیشنهاد، نشان‌دهنده عمق درک و فهمی است که در میان افرادی که با سختی‌ها مواجه شده‌اند، شکل می‌گیرد. او در پاسخ به هزینه تقریبی (حدود ۲۵ تا ۳۰ میلیون تومان)، اظهار داشت که ترجیح می‌دهد آن مبلغ را مستقیماً به من بدهد تا بتواند بار دیگر سخاوت خود را تکرار کند. پاسخ من به او این بود: “من به خاطر این نوع تفکر تو، تمام تلاشم را می‌کنم تا تو پهلوانی را تجربه کنی، چرا که نگاه و فهم تو بسیار ارزشمند است.” مطرح شدن قربانی برای دیگران جنبه عمومی دارد، اما این همسفر و همه کسانی که به درجه‌ای از آگاهی، فهم و بخشش دست می‌یابند، شایسته تحسین هستند. آرزومندم حال همگی روز به روز بهتر شده و خداوند وسعت رزق را نصیب گرداند.

ما در آستانه مراسم گلریزان قرار داریم؛ جایی که میزان مشارکت، از صد هزار تومان تا یک میلیارد تومان متغیر است. ارزش‌گذاری صرف بر اساس مبلغ، شیوه درستی نیست. امروزه در نمایندگی، فردی داریم که تا کنون ۵ میلیارد تومان اهدا کرده است. اخیراً، در جلسه‌ای نزد آقای زرکش بودم که ایشان اعلام کردند تصمیم دارند کمک‌های خود را تا سقف ۶۰ میلیارد تومان افزایش دهند. این نشان می‌دهد که ما از چه جایگاه دشواری به این مرحله رسیده‌ایم و باید قدر آن را بدانیم؛ در غیر این صورت، خداوند ممکن است آن فرصت را از ما سلب کند.

در مراسم گلریزان، نباید معیار مقایسه میزان کمک‌ها باشد. هر فردی به اندازه توانایی خود مشارکت می‌کند و همان‌طور که استاد امین به زیبایی بیان کردند، تشخیص توانمندی با خود فرد است. اگر مبلغی را اهدا کنم و خانواده‌ام در رنج بیفتند، زیان کرده‌ام؛ و اگر توانایی مالی داشته باشم و از فرصت بخشش استفاده نکنم، باز هم زیان کرده‌ام، زیرا فرصت از دست رفته است.

زمانی که بر اثر سکته در بیمارستان بودم، تنها عاملی که روحیه من را تقویت می‌کرد، مشاهده مانیتور و ثبت کمک‌هایی بود که در لژیون سردار کرده بودم. با خود زمزمه می‌کردم: “خدایا، ممکن است من از دنیا بروم، اما بخشی از دارایی‌ام صرف کمک به انسان‌های نیازمند شده است. این پول متعلق به من بود و آن را لمس کرده بودم؛ این یک شعار نیست.

در بیمارستان قلب تهران، این حقیقت را با تمام وجود درک کردم که آنچه بخشیده می‌شود، سهم انسان در دنیاست، اما آنچه باقی می‌ماند، متعلق به ورثه خواهد بود.

امیدوارم حال همه روز به روز بهتر شود و خداوند وسعت رزق عنایت فرماید و مراسم گلریزان بسیار خوبی برگزار شود. مهم این است که همه با هم بازی می‌کنیم؛ من ۱۰۰ هزار تومان می‌دهم، دیگری ۵۰ میلیون و فرد سومی ۵۰۰ میلیون. نباید تمرکز را بر فکر دیگران معطوف کرد.

گاهی اوقات، بر اساس تجربه‌ام، مورد انتقاد قرار می‌گیرم که چرا در مورد این موضوع تبلیغ می‌کنم. اما کسانی که این نقد را وارد می‌کنند، درک نکرده‌اند معنای واقعی عشق و رهایی را؛ چنانچه شاعر می‌فرماید:

عقل اگر داند که دل در بندِ زلفش چون خوش است

عاقلان دیوانه گردند از پیِ زنجیرِ ما

در پایان، از نگهبان عزیز، گروه مرزبانی و ایجنت، صمیمانه سپاسگزارم.

تایپ: مسافر مهدی لژیون دوم، مسافر بهنام لژیون هفتم، مسافر عباس لژیون سوم

ویرایش و ارسال: مسافر طاها لژیون دوم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .