جلسه پنجم از دوره دوم جلسات آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی سالار خمین با استادی مسافر حسن و نگهبانی مسافر عباس و دبیری مسافر رضا با دستور جلسه "جهانبینی در ورزش " در روز پنجشنبه ۱ آبان ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ شروع به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد؛
من بهعنوان خدمتگزارِ کنگره، به قول آقای مهندس، باور دارم هر کسی که توفیق خدمت پیدا میکند، در واقع این اجازه را خداوند به او داده است. از این بابت بسیار خوشحالم؛ چون خدمت در کنگره برای من نهتنها یک وظیفه، بلکه یک ارزش و افتخار بزرگ است.
جا دارد از تمام دوستان عزیزم در لژیون سردار تشکر کنم. امروز، خدمتگزار لژیون سردار بودن برایم مایهی غرور است و وظیفه میدانم از آقا رسول عزیز که این جایگاه خدمت را برایم فراهم کرد، و همچنین از دبیر محترم، نگهبان محترم صمیمانه سپاسگزاری میکنم.
حس و حال بسیار خوبی دارم. امروز که وارد شعبه شدم و به دیوارها نگاه کردم، دریافتم که خداوند چه لطف بزرگی شامل حال من کرده است. در این مکان مقدس، تمام خویشان واقعیام را پیدا کردهام. وقتی وارد کنگره میشوم، احساس میکنم در میان خواهران و برادران خویش هستم؛ محبتی جاری است که زمانی در بیرون از این درها، تشنهی آن بودم و حتی گداییاش را میکردم.
من در این شعبه «نمک خوردهام»، یعنی از نعماتش بهرهمند شدهام، و به همین دلیل، قدردان همهی کسانی هستم که پیش از من آمدند، زحمت کشیدند، هزینه کردند و وقت گذاشتند. امروز که در لژیون سردار صحبت از بخشش داریم، یاد همسفر کوچولویی میافتم که روزی مادرش با بغض گفت:
«بچهام دعا میکرد پدرش خانه نیاید، چون از آمدن او رنج میکشیدیم.»
اما امروز چه معجزهای رخ داده است؟ همان کودکِ دیروز حالا در کنار من است؛ به کنگره میآید، خدمت میکند، جلسه گوش میدهد و باعث افتخار من است. من شال راهنمایی خودم و همسفرم را مدیون این فرزند هستم.
این یعنی «لژیون سردار»؛ یعنی بخشش، یعنی رشد، یعنی دگرگونی. بعضیها تصور میکنند لژیون سردار فقط مربوط به پرداخت پول است، اما حقیقت این است که لژیون سردار، لژیون فهم و آگاهی است. قبل از ما، انسانهایی آمدند که با عشق و ایمان سرمایهگذاری کردند تا امروز ما در این نور و آرامش بنشینیم. من زندگیام را مدیون آنها هستم، مدیون آقای مهندس، و مدیون تمام اعضای پیشکسوت لژیون سردار.
حرکت در لژیون سردار حرکتی عظیم است. بسیاری از ما در تاریکیهای اعتیاد یا ناامیدی دستوپا زدیم، اما امروز در پرتو این محبت، به روشنایی رسیدهایم. به قول یکی از عزیزان، ما دو نوع بخشش داریم: بخشش جوادانه و بخشش کریمانه. بخشش جوادانه یعنی بخشی از داراییام را میدهم؛ اما بخشش کریمانه یعنی هر آنچه دارم تقدیم میکنم، چون جان و زندگیام را از این مسیر باز یافتهام.
به باور من، کلید ورود به «سفر دوم» همان بخشش است. کسی که دریافت کرده و پس نمیدهد، سفر دومی نیست. گلریزان نزدیک است؛ خوب است کمی در خود تأمل کنیم که چرا امروز حالم خوب است، چرا احساس امنیت دارم و چه حصار زیبایی کنگره دور زندگی و خانوادهام کشیده است.
موضوع دستور جلسه امروز ورزش است. هیچ چیزی بالاتر از سلامتی نیست. حتی اگر ثروت فراوانی داشته باشیم اما جسمی بیمار، از آن بهرهای نخواهیم برد. آقای مهندس با شناخت درد ما، دارویی به نام «اوتی» را مطرح کرد و به ما آموخت که جسم سالم، رکن رهایی است. این جسم سرمایهای است که اگر به آن آسیب بزنیم، بازسازیاش ممکن نیست.
ورزش، آموزش جهانی دارد. من تجربهای شخصی دارم؛ برادری داشتم که کوهنوردی ماهر بود، اما چون جهانبینی ورزش نداشت، روزی جانش را در مسیر بیاحتیاطی گرفت. از این آموختم که ورزش بدون جهانبینی، بیمعناست.
جزء ارزشمند این آموزش آن است که در ورزش یا «میبریم» یا «میآموزیم». اگر بردیم، نتیجهی تلاش و استقامت ماست؛ اگر باختیم، درس گرفتن است، نه عقبنشینی. همین اصل در زندگی هم صادق است. حتی غم و شکست، اگر درست فهم شود، میتواند انسان بزرگی از ما بسازد.
در پایان، چون وقت رو به اتمام است، خلاصه میکنم: گلریزان در پیش است، و ما مدیون عشق، علم و خدمت کنگره ۶۰ هستیم. باید چراغ این خانه را زنده نگه داریم؛ چون شاید فردا فرزند یا نوهی خودمان نیاز به نوری داشته باشد که امروز ما روشن میکنیم.

نویسنده: مسافر احمد از لژیون دوم آقای علی
تنظیم و ارسال: مسافر عباس
- تعداد بازدید از این مطلب :
126