دومین جلسه از دور چهارم لژیونهای سردار نمایندگی رضا با استادی راهنمای محترم پهلوان مسافر محمد حسن و نگهبانی مسافر حسن و دبیری مسافر مرتضی با دستور جلسه " جهانبینی در ورزش"در روز پنج شنبه تاریخ 01 آبان ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:3۰ آغاز به کارکرد.
سلام دوستان محمدحسن هستم یک مسافر
خیلی ممنونم از خداوند که روزی من شد در جمع شما عزیزان یاران عشق حضور داشته باشم و آموزش بگیرم. دستور جلسه امروز جهانبینی در ورزش است. اگه دقت کنیم دستور جلسات کنگره با یک ترتیب خاص و هدفمند چیده شدهاند. یعنی وادی هشتم، جهانبینی در ورزش و اوتی همه با هم ارتباط دارند. اینطور نیست که بیهدف کنار هم قرار گرفته باشند. در واقع وادی هشتم به جهانبینی، جهانبینی به ورزش و جهانبینی در ورزش به اوتی و در نهایت به لژیون سردار مربوط میشود. همهی اینها زنجیروار به هم متصل هستند و تأثیری درونی روی من باید بگذارند، یعنی تغییر و تبدیل باید در من اتفاق بیفتد. در هر دستور جلسه باید تغییری در من به وجود بیاید، مثل یک جرقه، و در پایان سال نتیجهی این جرقهها تبدیل میشود به یک دگرگونی واقعی. همانطور که گفته میشود پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است، پس دستور جلسات تکرار میشوند تا تغییرات و تبدیلات در ما اتفاق بیفتد. من از وادی هشتم شروع میکنم، هر وادی پیامی دارد. وادی هشتم میگوید: امواج چون گردباد بر زمین فرود میآیند و آنچه برداشتنی باشد با خود به امانت میبرند. این یعنی بناست روزی آن امانتها را پس بدهند. امواج چه چیز را با خود میبرند تفکرات، گفتار، کردار و اعمال من را. در هر لحظه این امواج در حال گرفتن و بازگرداندن آنها هستند. به گفته آقای مهندس عام از زمین به آسمان و از آسمان به زمین در حال جریان است، یعنی آگاهی همواره در حرکت است. این حرکت برای بهوجود آمدن آگاهی و رشد انسان است. انسان مانند آدم و حوا در ابتدا در لامکان بود، اما با نقض فرمان خداوند به آنها گفت به پایین بروید. آنها عذرخواهی کردند و خداوند فرمود با عملتان پشیمانی خود را نشان دهید نه فقط با زبان. پس مهم این است که من چه فکری میکنم، چه چیزی در ذهنم میگذرد، در گفتارم چیست و در عملم چه نشان میدهم. یه مقدار از مالت رو ببخش، شاید ملموس باشه. اونوقت شاید بشینی فکر بکنی که چرا باید ببخشیم چرا این «چرا» را اگه بتوانم جواب بدم، و اگر بتوانم جواب بدم که «چی» را باید ببخشم، آن وقته که راه برام باز می شود. آن وقته که میتوانم حرکت بکنم. لژیون سردار، لژیون بسیار قشنگی هست؛ لژیون آقای مهندس هست. دیگه وقتی که آقای مهندس بیان بگن من لژیون دارم، ببینیم امروز چند نفر حاضرند توی لژیونش شرکت بکنند و چون ما در لژیون آقای مهندس شرکت نکردیم، برامون ملموس نیست، برای همین علاقهای هم برای شرکت کردن در اون نشون نمیدیم. ولی ارتقاء دارد، بخشش ارتقاء دارد. اصلاً صحبت، صحبتِ پول نیست، صحبت یه چیز دیگهست؛ چیزی که ورای ماده است. اون باید حس بشه، باید لمسش کنیم. یکی از بچهها داشت توضیح میداد، میگفت ما یه باغ انگور داریم. میگفت پدرهای ما فنس و دیوار نداشتند. هیچ فقیری و نداری برای میوه پول نمیداد؛ همینطوری میرفتند میچیدند، حتی شغالی هم میرفت میخورد. میگفت هر درخت انگور چهار جعبه انگور به ما میداد. میگفت اون پدرها که رفتند، بچههاشون اومدن فنس کشیدن، فنسهاشون رو هم چنان محکم فرو کردن توی زمین که هیچ حیوانی هم نمیتونه رد بشه. با این همه کود شیمیایی و مهندس و حساب و کتاب، قسم میخورد که الان هر درخت فقط دو تا یا سه تا جعبه انگور میده. یعنی قبلاً پنج تا میداده: یکی مال اونایی که نیازمند بودن و حیوانها، چهارتا هم مال خودشون. اما الان با این فنسها سهتا رو به زور میده. این صفت بخشندگیه که میخواد به من یاد بده چی رو باید یاد بگیرم. اینکه بخشی از مال دیگران در مال من است. یعنی چی یعنی من بدهکارم. وظیفه دارم. واقعاً اینطوریه یا نه آیا من بخشندهام آقای زرکش میگه: خمس و زکات میدی از اون مقداری که تهش میمونه، بدی، اون موقعی بخشندهای. ولی اینها که هیچی؛ باید بره. دختر آقای مهندس میگه: ده تا درمیاری، نهتاشو بده بره. آقای مهندس اینطوری هستن؛ ولی ما نهتاشو برمیداریم، یهدونشو میدیم، اونم با منّت، بعد هم به خودمون میگیم بخشندهایم اما اگر بدونیم صفت بخشندگی چه گنج عظیمی درونش داره، تازه میفهمیم چی ازش درمیاد. باید ببینیم الگوهای ما چهکار میکنن. آقای مهندس چطور رفتار میکنه؟ افرادی که سفرهدار هستن چه خیری دیدن اینها را اگر من بفهمم، میتوانم به اصل مطلب پی ببرم.

.jpg)

از اینکه با سکوت زیبایتان به صحبت های من گوش کردید از همه شما عزیزان سپاسگزارم
تایب : مسافر علی لژیون سوم
ویرایش : مسافر محمد لژیون چهاردهم
ارسال خبر: مسافر محمد لژیون پنجم
تایید خبر : مسافر جلال لژیون پنجم
مرزبان خبری : مسافر مصطفی
- تعداد بازدید از این مطلب :
256