بخشش، کلمهای است که شاید در نگاه اول، اصطلاحی ساده به نظر برسد؛ اما زمانی که خود را در موقعیتی ببینی که باید ببخشی، آن زمان است که عیار تو مشخص میشود و حقیقت معنای بخشش را درک میکنی. به قول قدیمیها، تازه آن موقع است که میفهمی «تو چند مرده حلاجی»، زیرا سخن گفتن بسیار آسان است؛ ولی عمل کردن در این راه، آنچنان ساده نیست.
در کنگره، مفهوم واقعی بخشش را میآموزی و پس از آن، بخشش برای تو آسانتر میشود. زمانی که آموختی هیچ چیزی در این دنیا متعلق به تو نیست و تو امانتداری بیش نیستی؛ دیگر از بخشیدن، بیمی نخواهی داشت. انسان بهطور ذاتی، موجودی حریص است و دوست دارد که همه چیز برای او باشد و همیشه در تلاش برای به دست آوردن است، اما زمانی که میبخشی، به لذت واقعی آن پی میبری و میبینی که بخشیدن، چه حس جدید و تازهای برایت به ارمغان میآورد؛ حسی که بسیار دلچسب و لذتبخش است.
من هیچ وقت، اولین گلریزان سفر اولم را فراموش نمیکنم. سه ماه از شروع سفرم گذشته بود که جشن گلریزان برگزار شد، اما آن سال، آقای مهندس به کلینیکی که ما در آن سفر میکردیم، اجازه برگزاری جشن گلریزان را ندادند. آن زمان، من از این موضوع خیلی خوشحال شدم، چرا که وضع مالیام بسیار به هم ریخته بود و هنوز به آن دانایی نرسیده بودم.
اما در دومین سال رهاییام، توانستم عضو لژیون سردار شوم و تازه آن موقع بود که فهمیدم چه نوشیدنی گوارایی را در این دو سال از دست دادهام. شاید هنوز از نظر مالی به نقطهای نرسیده بودم که آن مبلغ را ببخشم، اما نیرویی در درونم میگفت که باید عضو لژیون سردار شوم. با اولین گام و حرکت در این مسیر، راه بر من نمایان گردید و توانستم مسیر را به پایان برسانم.
من هرگز به برکات و برگشت لژیون سردار فکر نکردم، ولی این را میدانم آرامشی که امروز در زندگی دارم، همه را مدیون لژیون سردار هستم و گاهی که دقیقتر میشوم، میبینم در این سه سال عضویت در لژیون سردار، معجزاتی در زندگیام اتفاق افتاده است که تمامی آنها از برکات این لژیون است. یکی از بزرگترین آرزوهای من این است که روزی بتوانم شال پهلوانی را از دستان پرمهر آقای مهندس دریافت کنم.
نویسنده و تایپ: راهنما همسفر نرگس (لژیون پنجم)
ویرایش: همسفر یلدا رابط خبری (لژیون پنجم)
ارسال: همسفر فرنوش رهجوی راهنما همسفر مهین (لژیون ششم)
همسفران نمایندگی حکیم هیدجی
- تعداد بازدید از این مطلب :
282