هشتمین جلسه از دوره هشتاد و سوم از سری کارگاههای آموزش خصوصی کنگره ۶۰ ویژه مسافران آقا نمایندگی شادآباد با نگهبانی مسافر رضا، دبیری مسافر ایوب و استادی مسافر ابراهیم با دستور جلسه «جهانبینی در ورزش» در روز چهارشنبه 30 مهرماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد
سلام دوستان ابراهیم هستم یک مسافر
اول از راهنمای خودم آقا سجاد تشکر میکنم که به بنده اعتماد کردند واجازه دادند این جایگاه را تجربه کنم تا آموزش بیشتری بگیرم.
دستور جلسه: جهان بینی در ورزش است
وقتی وارد کنگره شدم اوایل سفرم بود و به من گفتند جمعهها پارک بیایید و ورزش کنیند و به واسطه تخریبی که داشتم به چند نفر دیگر هم میگفتم که نمیخواهد ورزش کنید و ما آمدیم اینجا تا موادمان را کنار بگذاریم و درمان شویم. وقتی که یکی دو ماه گذشت انگار آن فرمان دو ماه بعد صادر شده بود که ورزش در کنگره را جدی بگیرم و قبلش به پارک میرفتم ولی جدی نمیگرفتم و به بازی میگرفتم.
وقتی خیلی دقیق و منظم شروع کردم و به پارک میرفتم و کارهایم را دقیق و منظم انجام میدادم و از راهنمایم و بقیه دوستانم در پارک آموزش میگرفتم، این آموزشها را کم کم در زندگیم جاری کردم. یادم است چند سال پیش که مصرف کننده بودم و یک روز ما را برای مسابقات ورزشی فرزندم دعوت کرده بودند و به موقع به جلسه نرسیدم، ۱۰ دقیقه آخر را با سر و وضعی نامناسب به جلسه رسیدم و همه چیز تمام شده بود.
منی که مواد مخدر را ول نمیکردم و همه چیز برای من مواد شده بود، پارک میرفتم و ورزش منظم و نظم و انضباط را یاد گرفتم. یاد گرفتم که شب قبلش کارهای روز بعدم را انجام دهم، مثلاً اگه پیراهنی دارم اتو کنم و یا وسایل مورد نیازم را دم دست قرار دهم. اگر جایی دعوت شدم سر وقت بروم یا چند دقیقه زودتر در آن مکان حضور داشته باشم. این نظم و انضباط را بیشترش را دربازی شطرنج یاد گرفتم.در مسابقات ورزشی شطرنج فکر میکنم ۱۵ یا ۱۶ امتیازمان را از نظم و انضباط گرفتیم.
بیشتر این آموزش برای ما این بود که اگر در ورزش شطرنج نظم و انضباط داشته باشیم در زندگی هم میتوانیم نظم و انضباط داشته باشیم.
شش ماه یا هفت ماه سفر بودم که یک دل درد شدیدی گرفتم و راهنمایم به من گفت به صورت دی اس تی و ذره ذره پیادهروی کن و من به حرفش گوش نکردم و با خودم گفتم من برای درمان موادم در اینجا آمدم او چه میداند چطوری دل درد را درمان کند و به داروخانه و عطاری میرفتم و انواع داروهای شیمیایی و گیاهی را میگرفتم و استفاده میکردم و نزدیک به یک ماه بود که با دل درد شدید کنگره میآمدم و میرفتم. راهنمایم به من گفت باید پیادهروی کنی به روش دی اس تی و یک دقیقه یک دقیقه زمان پیادهرویت را بالا ببری و من این روش را اجرایی کردم و بعد از مدتی متوجه شدم که این بیماری ریشه کن شد.
الان به جایی رسیدهام که من ابراهیم که تا سر کوچه با ماشین میرفتم الان صبحها بچهام را پیاده به مدرسه میبرم و کنگره به من یاد داده است که پیادهروی به جسمم کمک میکند همان مثلث درمان که جسم ،روان وجهانبینی است. من این فعالیت و نظم و انضباط را در کنگره یاد گرفتم و از دانایی به دانایی موثر تبدیل کردم، قبلاً میدانستم که نظم و انضباط خوب است ولی توان اجرایی کردن آن را نداشتم ولی الان به روش دی اس تی کم کم دارم اجرا میکنم و شکر خدا از زندگیم راضیم و دوست دارم آموزشهای بیشتری بگیرم.
وقتی سفر دوم رفتیم در مسابقات شرکت میکردیم دیدگاهمان عوض شده بود و جهان بینیمان در ورزش فرق کرده بود و دیگر نه بحثی و نه جدالی بود، همانطور که آقای مهندس گفتند ما یا میبریم یا میآموزیم. واقعا همینطور بود و ما آموزش گرفتیم و هیچ کدام از بچهها هیچ بحثی نمیکردند با اینکه اختلافی هم پیش آمده بود نه من بلکه تمام تیمی که با هم شرکت کرده بودیم بچهها آموزش گرفته بودند و فقط متمرکز روی بازی شطرنج خود بودند.
تایپ و ارسال: خدمتگزاران سایت شادآباد
- تعداد بازدید از این مطلب :
171